13
دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد چهارم

۳ / ۲

ورود محمّد بن حنفيّه و گروهى از بنى عبد المطّلب به مكّه

۱۰۰۵.تهذيب الكمال :حسين عليه السلام [قاصدى] به مدينه فرستاد و از بنى عبد المطّلب ، آنان كه با او كوچ نكرده بودند ، بر او وارد شدند و آنان ، نوزده مرد و زنان و كودكان از جمله : خواهران امام حسين عليه السلام ، دختران وى و زنان آنها بودند. محمّد بن حنفيّه نيز به دنبال آنان حركت كرد و در مكّه به حسين عليه السلام رسيد. محمّد بن حنفيّه به امام حسين عليه السلام اعلام داشت كه خروج در اين زمان ، مناسب نيست ؛ ولى حسين عليه السلام اين نظر را نپذيرفت . محمّد بن حنفيّه فرزندانش را نگه داشت و هيچ يك را با حسين عليه السلام نفرستاد ، تا بدان جا كه حسين عليه السلام در دلش از محمّد ، ناراحت شد و فرمود : «فرزندانت را از جايى كه من در آن آسيب مى بينم ، باز مى دارى؟!» .
محمّد گفت: دوست نمى دارم به شما و آنها آسيبى برسد ، گرچه مصيبت شما براى ما از همه عظيم تر است.

ر . ك : ج ۵ ص ۳۳ (فصل ششم : مخالفان رفتن امام عليه السلام به سمت عراق / محمّد بن حنفيّه) .

۳ / ۳

نامه كوفيان به امام و دعوت او به قيام

۱۰۰۶.تاريخ الطبرىـ به نقل از محمّد بن بِشْر هَمْدانى ـ: شيعيان در منزل سليمان بن صُرَد ، گرد آمدند. از هلاكت معاويه سخن گفتيم و خداوند را بر آن ، حمد نموديم . سليمان بن صُرَد به ما گفت: به راستى كه معاويه به هلاكت رسيد و حسين عليه السلام از بيعت با آنان خوددارى كرده است و به سمت مكّه ره سپار شده است. شما ، شيعيان او و شيعيان پدر او هستيد . اگر در خود مى بينيد كه او را يارى دهيد و با دشمنانش نبرد كنيد ، برايش نامه بنويسيد و اگر بيم داريد كه سست و پراكنده شويد ، او را نسبت به خود ، اميدوار مسازيد.
گفتند: هرگز ؛ بلكه با دشمنانش نبرد مى كنيم و جان خود را در راهش فدا مى كنيم.
گفت: پس برايش نامه بنويسيد .
آن گاه اين چنين نامه نوشتند:
«به نام خداوند بخشنده مهربان . به حسين بن على ، از: سليمان بن صُرَد ۱ ، مُسَيَّب بن نَجَبه، ۲ رِفاعة بن شدّاد، ۳ حبيب بن مظاهر، ۴ و شيعيان او از مؤمنان و مسلمانان كوفه.
درود بر شما ! به راستى كه ما خداوند يگانه را حمد مى گوييم. امّا بعد ، ستايش ، خدايى را كه دشمن جبّار و سركش تو را در هم شكست ؛ دشمنى كه در بدى كردن بر اين امّت ، شتاب كرد و زمام امور را به زور ، به دست گرفت، ثروت هاى عمومى را غصب كرد و بدون رضايت امّت ، بر آنان حكومت نمود. آن گاه بهترين هاى امّت را به شهادت رسانيد و اشرار را رها كرد و ثروت الهى را ميان ثروتمندان و زورمداران ، قسمت كرد . از رحمت خدا دور باد ، چنان كه ثمود ، دور شدند !
اينك ما ، پيشوايى نداريم . به سوى ما روى آور . اميد است كه خداوند ، ما را به واسطه شما بر محور حقيقت ، گرد آورد. نعمان بن بشير ، در قصرِ حكومتى است ؛ ولى ما در نماز جمعه و مراسم عيد او ، حاضر نمى شويم . اگر به ما خبر رسد كه شما به سمت ما مى آييد ، او را از قصر ، بيرون مى كنيم تا به خواست خدا ، به شام برود . درود و سلام خدا بر شما باد!» .
آن گاه نامه را با عبد اللّه بن سَبعِ هَمْدانى و عبد اللّه بن وال ، روانه كرديم و به آنان دستور داديم با سرعت ، حركت كنند. آن دو از كوفه حركت كردند و با شتاب ، راه پيمودند تا خود را دهم ماه رمضان در مكّه به حسين عليه السلام رساندند. پس از آن ، دو روز صبر كرديم . سپس قيس بن مُسهِر صيداوى، عبد الرحمان بن عبد اللّه بن كَدِنِ اَرحَبى و عُمارَة بن عُبَيد سَلولى ۵ را به سوى وى روانه ساختيم و آنان با خود ، پنجاه و سه نامه از جانب يك نفر، يا دو نفر يا چهار نفر بُردند. دو روز ديگر، صبر كرديم . آن گاه هانى بن هانىِ سَبيعى و سعيد بن عبد اللّه حَنَفى را فرستاديم و اين نامه را همراهشان كرديم: «به نام خداوند بخشنده مهربان . به حسين بن على ، از طرف شيعيانش از مؤمنان و مسلمانان. امّا بعد ، به سوى ما بشتاب . به راستى كه مردم ، انتظار شما را مى كشند و نظرى به غير شما ندارند. پس بشتاب ، بشتاب . درود بر شما!».
همچنين شَبَث بن رِبعى، حَجّار بن اَبجَر، يزيد بن حارث بن يزيد بن رُوَيم، عَزْرَة بن قيس، عمرو بن حَجّاج زُبَيدى و محمّد بن عُمَير تميمى ، اين نامه را نوشتند: «امّا بعد ، آستانه شهر ، سرسبز است و ميوه ها رسيده و آب ها فراوان اند. ۶ پس هر گاه اراده كردى ، بر لشكرى آماده ، فرود آى. درود بر شما!».
نامه هاى بسيارى نزد ايشان جمع شد . پس نامه ها را خواند و از پيك ها در باره مردم ، پرسش كرد.

1. ابو مطرّف سليمان بن صُرَد بن جون خُزاعى، از صحابه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و يكى از بزرگان بارز شيعه در كوفه بود. وى در جنگ جمل، از امام على عليه السلام سرپيچى كرد و امام عليه السلام او را سرزنش كرد و به شدّت نكوهيد؛ ولى در جنگ صفّين، فرمانده جناح راست سپاه امام عليه السلام بود. امام على عليه السلام در دوران حكومت خويش، سليمان را به ولايت منطقه جبل برگزيد و از استوارى او در دين، تمجيد كرد. او در دوران خلافت امام حسن عليه السلام ، از ياران ايشان بود و هنگامى كه معاويه، پيمان شكنى كرد، سليمان، پيش قدم شد و به امام حسن عليه السلام پيشنهاد كرد كه والى معاويه را از كوفه بيرون كنند؛ ولى امام عليه السلام با وى موافقت نكرد. وى پس از مرگ معاويه، مردم كوفه را جمع كرد و به امام حسين عليه السلام نامه نوشت و ايشان را به كوفه دعوت كرد؛ ولى از بيعت با ايشان سرپيچى كرد و در واقعه طف، در كنار امام حسين عليه السلام حاضر نشد. وى پس از مرگ يزيد، شيعيان كوفه را گرد آورد و انقلاب انقلابيون بر ضدّ ابن زياد را، با شعار مشهورش «يا لَثاراتِ الحسين!» سامان داد؛ انقلابى كه حماسى و احساسى بود. سليمان، پس از جنگى سخت با عبيد اللّه بن زياد، در برابر او شكست خورد و بدين گونه، در سال ۶۵ ق، در ۹۳ سالگى به شهادت رسيد.

2. مُسيَّب بن نَجَبة بن ربيعه فزارى، پيامبر صلى الله عليه و آله را درك كرده بود و در جنگ قادسيّه و فتح عراق، شركت داشت. در جنگ هاى امام على عليه السلام همراه ايشان بود و به سال ۶۵ ق در عينُ الوَرده همراه با توّابين كشته شد. حُصَين بن نُمَير، سر وى را به وسيله ادهم بن محرز باهلى براى عبيد اللّه بن زياد فرستاد.

3. ابوعاصم رفاعة بن شدّاد بجلى كوفى ، از ياران برگزيده امام على و از رؤساى توّابين بعد از قيام امام حسينبه شمار مى رفت و در جنگ عين الوردة حضور داشت و با مختار بود تا در سال ۶۶ ق ، كشته شد .

4. ر . ك : ج ۶ ص ۲۳۳ (بخش هشتم / فصل سوم / حبيب بن مُظاهر) .

5. ظاهرا عُمارة بن عبد سَلولى كوفى ، درست است و آنچه در برخى كتب تراجم، «عمارة بن عُبَيد» يا «عُمارة بن عبد اللّه » ثبت شده ، نادرست است . همچنين اين شخص همان «عمارة بن عبد كوفى» است كه در كتب رجال اهل سنّت آمده و او را از اصحاب امام على عليه السلام شمرده اند . از وى، ابو اسحاق سبيعى روايت كرده و بيشتر عالمان رجال (مانند : ابن حنبل، ابن حبّان، ابن حجر، عجلى و ديگران) او را توثيق كرده اند. وى از راويان حديثِ «علّت تسبيح فاطمه زهرا عليهاالسلام» از امير مؤمنان عليه السلام است .

6. اين جمله ها ، كنايه از اعلام آمادگى كامل شهر كوفه براى پذيرش امام عليه السلام اند .


دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد چهارم
12

۳ / ۲

قُدومُ ابنِ الحَنَفِيَّةِ وعِدَّةٍ مِن بَني عَبدِ المُطَّلِبِ إلى مَكَّةَ

۱۰۰۵.تهذيب الكمال :بَعَثَ حُسَينٌ عليه السلام إلَى المَدينَةِ ، فَقَدِمَ عَلَيهِ مَن خَفَّ مَعَهُ مِن بَني عَبدِ المُطَّلِبِ ؛ وهُم تِسعَةَ عَشَرَ رَجُلاً ونِساءٌ وصِبيانٌ مِن أخَواتِهِ وبَناتِهِ ونِسائِهِم ، وتَبِعَهُم مُحَمَّدُ ابنُ الحَنَفِيَّةِ فَأَدرَكَ حُسَينا عليه السلام بِمَكَّةَ ، وأعلَمَهُ أنَّ الخُروجَ لَيسَ لَهُ بِرَأيٍ يَومَهُ هذا ، فَأَبَى الحُسَينُ عليه السلام أن يَقبَلَ ، فَحَبَسَ مُحَمَّدُ بنُ عَلِيٍّ وُلدَهُ فَلَم يَبعَث مَعَهُ أحَدا مِنهُم ، حَتّى وَجِدَ ۱ حُسَينٌ عليه السلام في نَفسِهِ عَلى مُحَمَّدٍ ، وقالَ : تَرغَبُ بِوُلدِكَ عَن مَوضِعٍ اُصابُ فيهِ ؟ فَقالَ مُحَمَّدٌ : وما حاجَتي أن تُصابَ ويُصابوا مَعَكَ وإن كانَ مُصيبَتُكَ أعظَمَ عِندَنا مِنهُم. ۲

راجع : ج۵ ص۳۲ (الفصل السادس: من أشار على الإمام عليه السلام بعدم التوجّه نحو العراق / محمّد ابن الحنفيّة).

۳ / ۳

كُتُبُ أهلِ الكوفَةِ إلَى الإِمامِ عليه السلام يَدعونَهُ فيها للقِيامِ

۱۰۰۶.تاريخ الطبري عن محمّد بن بشر الهمداني :اِجتَمَعَتِ الشّيعَةُ في مَنزِلِ سُلَيمانَ بنِ صُرَدٍ ، فَذَكَرنا هَلاكَ مُعاوِيَةَ فَحَمِدنَا اللّه َ عَلَيهِ ، فَقالَ لَنا سُلَيمانُ بنُ صُرَدٍ : إنَّ مُعاوِيَةَ قَد هَلَكَ ، وإنَّ حُسَينا عليه السلام قَد تَقَبَّضَ عَلَى القَومِ بِبَيعَتِهِ ، وقَد خَرَجَ إلى مَكَّةَ وأنتُم شيعَتُهُ وشيعَةُ أبيهِ ، فَإِن كُنتُم تَعلَمونَ أنَّكُم ناصِروهُ ومُجاهِدو عَدُوِّهِ فَاكتُبوا إلَيهِ ، وإن خِفتُمُ الوَهَلَ ۳ وَالفَشَلَ فَلا تَغُرُّوا الرَّجُلَ مِن نَفسِهِ . قالوا : لا، بَل نُقاتِلُ عَدُوَّهُ ، ونَقتُلُ أنفُسَنا دونَهُ . قالَ : فَاكتُبوا إلَيهِ . فَكَتَبوا إلَيهِ :
بِسمِ اللّه ِ الرَّحمنِ الرَّحيم
لِحُسَينِ بنِ عَلِيٍّ مِن : سُلَيمانَ بنِ صُرَدٍ ۴ ، وَالمُسَيَّبِ بنِ نَجَبَةَ ۵ ، ورِفاعَةَ بنِ شَدّادٍ ۶ ، وحَبيبِ بنِ مُظاهِرٍ ۷ ، وشيعَتِهِ مِنَ المُؤمِنينَ وَالمُسلِمينَ مِن أهلِ الكوفَةِ .
سَلامٌ عَلَيكَ ، فَإِنّا نَحمَدُ إلَيكَ اللّه َ الَّذي لا إلهَ إلّا هُوَ . أمّا بَعدُ ، فَالحَمدُ للّه ِِ الَّذي قَصَمَ عَدُوَّكَ الجَبّارَ العَنيدَ ، الَّذِي انتَزى عَلى هذِهِ الاُمَّةِ ، فَابتَزَّها أمرَها وغَصَبَها فَيئَها وتَأَمَّرَ عَلَيها بِغَيرِ رِضىً مِنها ، ثُمَّ قَتَلَ خِيارَها وَاستَبقى شِرارَها ، وجَعَلَ مالَ اللّه ِ دُولَةً بَينَ جَبابِرَتِها وأغنِيائِها ، فَبُعدا لَهُ كَما بَعُدَت ثَمودُ . إنَّهُ لَيسَ عَلَينا إمامٌ ، فَأَقبِل لَعَلَّ اللّه َ أن يَجمَعَنا بِكَ عَلَى الحَقِّ ، وَالنُّعمانُ بنُ بَشيرٍ في قَصرِ الإِمارَةِ لَسنا نَجتَمِعُ مَعَهُ في جُمُعَةٍ ولا نَخرُجُ مَعَهُ إلى عيدٍ ، ولَو قَد بَلَغَنا أنَّكَ قَد أقبَلتَ إلَينا أخرَجناهُ حَتّى نُلحِقَهُ بِالشّامِ إن شاءَ اللّه ُ ، وَالسَّلامُ ورَحمَةُ اللّه ِ عَلَيكَ .
قالَ : ثُمَّ سَرَّحنا بِالكِتابِ مَعَ عَبدِ اللّه ِ بنِ سَبعٍ الهَمْدانِيِّ وعَبدِ اللّه ِ بنِ والٍ وأمَرناهُما بِالنَّجاءِ ۸ ، فَخَرَجَ الرَّجُلانِ مُسرِعَينِ حَتّى قَدِما عَلى حُسَينٍ لِعَشرٍ مَضَينَ مِن شَهرِ رَمَضانَ بِمَكَّةَ .
ثُمَّ لَبِثنا يَومَينِ ، ثُمَّ سَرَّحنا إلَيهِ قَيسَ بنَ مُسهِرٍ الصَّيداوِيَّ ، وعَبدَ الرَّحمنِ بنَ عَبدِ اللّه ِ بنِ الكَدِنِ الأَرحَبِيَّ ، وعُمارَةَ بنَ عُبَيدٍ السَّلولِيَّ ۹ ، فَحَمَلوا مَعَهُم نَحوا مِن ثَلاثٍ وخَمسينَ صَحيفَةً مِنَ الرَّجُلِ والاِثنَينِ وَالأَربَعَةِ .
قالَ : ثُمَّ لَبِثنا يَومَينِ آخَرَينِ ، ثُمَّ سَرَّحنا إلَيهِ هانِئَ بنَ هانِئٍ السَّبيعِيَّ وسَعيدَ بنَ عَبدِ اللّه ِ الحَنَفِيَّ ، وكَتَبنا مَعَهُما :
بِسمِ اللّه ِ الرَّحمنِ الرَّحيم
لِحُسَينِ بنِ عَلِيٍّ مِن شيعَتِهِ مِنَ المُؤمِنينَ وَالمُسلِمينَ ، أمّا بَعدُ ، فَحَيَّهَلا ۱۰ ؛ فَإِنَّ النّاسَ يَنتَظِرونَكَ ، ولا رَأيَ لَهُم في غَيرِكَ ، فَالعَجَلَ العَجَلَ ، وَالسَّلامُ عَلَيكَ .
وكَتَبَ شَبَثُ بنُ رِبعِيٍّ ، وحَجّارُ بنُ أبجَرَ ، ويَزيدُ بنُ الحارِثِ بنِ يَزيدَ بنِ رُوَيمٍ ، وعَزرَةُ بنُ قَيسٍ ، وعَمرُو بنُ الحَجّاجِ الزُّبَيدِيُّ ، وَمُحَمَّدُ بنُ عُمَيرٍ التَّميمِيُّ :
أمّا بَعدُ ، فَقَدِ اخضَرَّ الجَنابُ ۱۱ وأينَعَتِ الثِّمارُ وطَمَّتِ ۱۲ الجِمامُ ۱۳ ، فَإِذا شِئتَ فَاقدَم عَلى جُندٍ لَكَ مُجَنَّدٍ ۱۴ ، وَالسَّلامُ عَلَيكَ .
وتَلاقَتِ الرُّسُلُ كُلُّها عِندَهُ ، فَقَرَأَ الكُتُبَ وسَأَلَ الرُّسُلَ عَن أمرِ النّاسِ . ۱۵

1. . وَجِدَ : غَضِبَ (القاموس المحيط : ج ۱ ص ۳۴۳ «وجد») .

2. تهذيب الكمال : ج ۶ ص ۴۲۱ ، الطبقات الكبرى (الطبقة الخامسة من الصحابة) : ج ۱ ص ۴۵۱ ، تاريخ الإسلام للذهبي : ج ۵ ص ۹ ، سير أعلام النبلاء : ج ۳ ص ۳۰۴ وليس فيهما ذيله من «فقال محمّد ...» ، تاريخ دمشق : ج ۱۴ ص ۲۱۱ وفيه «إخوانه» بدل «أخواته» ، البداية والنهاية : ج ۸ ص ۱۶۵ .

3. . وَهِلَ : ضَعُفَ وفزع (القاموس المحيط : ج ۴ ص ۶۶ «وهل») .

4.سليمان بن صرد بن الجون الخزاعي أبو مطرف ، من صحابة رسول اللّه صلى الله عليه و آله ، وأحد وجوه الشيعة البارزين في الكوفة ، تخلّف عن الإمام عليّ عليه السلام يوم الجمل فلامه الإمامُ وعنّفه ، ولكنّه كان أمير ميمنته على الرجالة يوم صفّين . ولاّه الإمامُ عليه السلام على منطقة الجبل، ومدح صلابته في الدين . وفي أيّام الإمام الحسن المجتبى عليه السلام كان من أصحابه . ولمّا نقض معاوية الصلح ، قدّم سليمان اقتراحا إلى الإمام عليه السلامبإخراج عامل معاوية من الكوفة، فلم يوافق الإمام على ذلك . جمع أهلَ الكوفة بعد هلاك معاوية ، وكتب إلى الإمام الحسين عليه السلام يدعوه إلى الكوفة ، لكنّه تخلّف عن بيعته ولم يشهد معه واقعة الطف . ولمّا هلك يزيد، جمع شيعة الكوفة ونظّم ثورة التوّابين على ابن زياد رافعا شعاره المعروف يا لثارات الحسين . وكانت هذه الثورة حماسيّة عاطفية. وانهزم سليمان أمام عبيد اللّه بن زياد بعد قتال شديد ، ورزقه اللّه الشهادة وكان هذا في سنة ۶۵ ه .ق ، وله من العمر ۹۳ سنة. (الطبقات الكبرى: ج ۴ ص ۲۹۲، تهذيب الكمال: ج ۱۱ ص ۴۵۴ ، تاريخ الطبري: ج ۵ ص۳۵۲ و ۵۵۲ و۵۸۳، الاستيعاب : ج ۲ ص ۲۱۰ ، الفتوح: ج۲ ص ۴۹۲؛ وقعة صفين: ص ۶ و۲۰۵، رجال الطوسى: ص ۴۰و ۶۶و۹۴ ، تنزيه الأنبياء: ص ۱۷۱ وراجع: موسوعة الإمام علي بن أبي طالب عليه السلام في الكتاب والسنّة والتاريخ: ج ۱۲ ص ۱۴۹ .

5. المسيّب بن نُجبة بن ربيعة الفزاري ، له إدراك ، وقد شهد القادسية وفتوح العراق . كان مع الإمام عليّ عليه السلام في مشاهده ، وقتل يوم عين الوردة مع التوّابين سنة خمس وستين ، فبعث الحصين بن نمير برأس المسيّب بن نجبة مع أدهم بن محرز الباهلي إلى عبيد اللّه بن زياد (الطبقات الكبرى: ج ۶ ص ۲۱۶ ، الإصابة: ج ۶ ص ۲۳۴) .

6. رفاعة بن شدّاد البجلي أبو عاصم الكوفي ، من خيار أصحاب عليّ عليه السلام ، وكان من التوّابين ومن رؤسائهم . حضر يوم عين الوردة فقاتل مع المختار حتّى قتل سنة ۶۶ ه (تهذيب التهذيب : ج ۲ ص ۱۷۰ ، الكامل في التاريخ : ج ۲ ص ۶۲۵) .

7. راجع : ج ۶ ص ۲۳۲ (القسم الثامن / الفصل الثالث / حبيب بن مظاهر) .

8. النجاء : السرعة (القاموس المحيط : ج ۴ ص ۳۹۳ «نجو») .

9. الظاهر أنّه عمارة بن عبد السلولي الكوفي، فما عنونه بعضهم من أنّه عمارة بن عبيد السلولي و كذا عمارة بن عبداللّه السلولي ،الظاهر أنّه تصحيف ،لكثرة ضبط اسمه في كتب المتقدّمين من الفريقين كما ضبطناه.كما أنّ الظاهر اتّحاد هذا العنوان مع عمارة بن عبد الكوفي المذكور في كتب رجال السنّة ،و فيها أنّه من أصحاب علي عليه السلام و روى عنه أبو اسحاق السبيعي ، وثّقه أكثر أئمّة الرجال كابن حنبل وابن حبان و ابن حجر و العجلي و غيرهم.روي عنه حديث علّة تسبيح فاطمة (راجع: الطبقات الكبرى: ج۶ ص۲۲۷ و معرفه الثقات: ج ۲ ص ۱۶۲ و تهذيب الكمال: ج ۲۱ ص ۲۵۲ و الثقات لابن حبّان: ج ۵ ص۲۴۴ والجرح و التعديل: ج ۶ ص ۳۶۷و علل الشرائع: ص ۳۶۶ ح ۱).

10. حَيَّهَلْ وحَيَّهلاً وحَيَّهلا : منوّنا وغير منوّن ، كلُّه : كلمة يستحثّ بها ، وهما كلمتان جُعِلَتا كلمة واحدة ، ومعنى حيّ : اعجَل ، وهلا : حثٌّ واستعجال (لسان العرب : ج ۱۴ ص ۲۲۱ و ۲۲۲ «حيا») .

11. الجَنَابُ : الفِناء وما قَرُب من محلّة القوم ، يقال : أخصب جناب القوم (الصحاح : ج ۱ ص ۱۰۲ «جنب») .

12. كلّ شيء كثُر حتّى علا وغلب فقد طمَّ (الصحاح : ج ۵ ص ۱۹۷۶ «طمم») .

13. الجَمُّ : ما اجتمع من ماء البئر ، والجُمّةُ : المكان الذي يجتمع فيه ماؤه ، والجمع : الجِمام (الصحاح : ج ۵ ص ۱۸۸۹ و ۱۸۹۰ «جمم») .

14.هذه الكلمات كناية عن استعداد الكوفة الكامل لاستقبال الإمام عليه السلام.

15. تاريخ الطبري : ج ۵ ص ۳۵۲ ، الكامل في التاريخ : ج ۲ ص ۵۳۳ ؛ الإرشاد : ج ۲ ص ۳۶ ، مثير الأحزان : ص۲۵ ، المناقب لابن شهرآشوب : ج ۴ ص ۸۹ ، روضة الواعظين : ص ۱۹۰ كلّها نحوه وفيها «مئة وخمسين» بدل «ثلاث وخمسين» ، بحار الأنوار : ج ۴۴ ص ۳۳۲ وراجع : الإمامة والسياسة : ج ۲ ص ۷ و إعلام الورى : ج ۱ ص ۴۳۶ .

  • نام منبع :
    دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد چهارم
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران
    تعداد جلد :
    16
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1388
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 4503
صفحه از 454
پرینت  ارسال به