117
دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد چهارم

۱۰۸۴.الكامل فى التاريخ :ابن زياد از بصره بيرون آمد و مسلم بن عمرو باهِلى، شريك بن اَعوَر حارثى و خدمتكاران و خاندانش همراه او بودند . شريك ، شيعه بود.
گفته شده همراه او پانصد نفر بودند كه از راه ، باز ماندند. نخستين كسى كه باز ماند ، شَريك بود . آنان اميدوار بودند عبيد اللّه به خاطر آنان توقّف كند تا حسين عليه السلام زودتر به كوفه رسد ؛ ولى عبيد اللّه به خاطر هيچ كدام از آنها از حركت باز نَايستاد ، تا اين كه به تنهايى وارد كوفه شد. او از كنار مردمِ نشسته [در خيابان ها ]مى گذشت و آنان ترديد نداشتند كه او حسين عليه السلام است و مى گفتند : «اى پسر پيامبر خدا! خوش آمدى!»؛ ولى او با آنان سخن نمى گفت .
مردم به خاطر او (حسين عليه السلام ) از خانه ها بيرون آمده بودند و آنچه عبيد اللّه مى ديد ، وى را ناراحت مى كرد. نعمان ، صداها را شنيد و در را بر روى او بست . نعمان هم ترديد نداشت كه او حسين عليه السلام است، تا اين كه عبيد اللّه به نعمان رسيد و مردم به همراه او فرياد مى كشيدند. نعمان به وى گفت: تو را به خدا ، از من دور شو! به خدا سوگند ، امانتم را به تو تسليم نمى كنم و مرا به كشتن تو نيز حاجتى نيست.
عبيد اللّه به او نزديك شد و گفت: [در را] باز كن ، پيروز نگردى !
كسى كه پشت سر او بود ، شنيد و به طرف مردم برگشت و به آنان گفت: او ، پسر مرجانه است.
نعمان ، در را گشود . عبيد اللّه داخل شد و در را بستند و مردم ، پراكنده شدند.


دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد چهارم
116

۱۰۸۴.الكامل في التاريخ :خَرَجَ [ابنُ زِيادٍ] مِنَ البَصرَةِ ومَعَهُ مُسلِمُ بنُ عَمرٍو الباهِلِيُّ ، وشَريكُ بنُ الأَعوَرِ الحارِثِيُّ ، وحَشَمُهُ وأهلُ بَيتِهِ ، وكانَ شَريكٌ شيعِيّا .
وقيلَ : كانَ مَعَهُ خَمسُمِئَةٍ فَتَساقَطوا عَنهُ ، فَكانَ أَوّلَ مَن سَقَطَ شَريكٌ ، ورَجَوا أن يَقِفَ عَلَيهِم ويَسبِقَهُ الحُسَينُ عليه السلام إلَى الكوفَةِ ؛ فَلَم يَقِف عَلى أحَدٍ مِنهُم ، حَتّى دَخَلَ الكوفَةَ وَحدَهُ .
فَجَعَل يَمُرُّ بِالمَجالِسِ فَلا يَشُكّونَ أنَّهُ الحُسَينُ عليه السلام ، فَيَقولونَ : مَرحَبا بِكَ يَا بنَ رَسولِ اللّه ِ ! وهُوَ لا يُكَلِّمُهُم ، وخَرَجَ إلَيهِ النّاسُ مِن دورِهِم ، فَساءَهُ ما رَأى مِنهُم ، وسَمِعَ النُّعمانُ فَأَغلَقَ عَلَيهِ البابَ ، وهُوَ لا يَشُكُّ أنَّهُ الحُسَينُ عليه السلام ، وَانتَهى إلَيهِ عُبَيدُ اللّه ِ ومَعَهُ الخَلقُ يَصيحونَ ، فَقالَ لَهُ النُّعمانُ : أنشُدُكَ اللّه َ إلّا تَنَحَّيتَ عَنّي ! فَوَاللّه ِ ما أنَا بِمُسَلِّمٍ إلَيكَ أمانَتي ، وما لي في قِتالِكَ مِن حاجَةٍ .
فَدَنا مِنهُ عُبَيدُ اللّه ِ ، وقالَ لَهُ : اِفتَح لا فَتَحتَ . فَسَمِعَها إنسانٌ خَلفَهُ ، فَرَجَعَ إلَى النّاسِ وقالَ لَهُم : إنَّهُ ابنُ مَرجانَةَ ! فَفَتَحَ لَهُ النُّعمانُ ، فَدَخَلَ وأغلَقُوا البابَ ، وتَفَرَّقَ النّاسُ . ۱

1. الكامل في التاريخ : ج ۲ ص ۵۳۶ .

  • نام منبع :
    دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد چهارم
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران
    تعداد جلد :
    16
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1388
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 4930
صفحه از 454
پرینت  ارسال به