۷ / ۳۱ ـ ۲
يارى خواستن امام عليه السلام از عمرو بن قيس مَشرقى ۱
۱۵۰۱.ثواب الأعمالـ به نقل از عمرو بن قيس مَشرقى ـ: من و پسرعمويم در قصر (منزلگاه) بنى مُقاتل بر حسين عليه السلام وارد شديم و بر او سلام كرديم . پسرعمويم به وى گفت: اى ابا عبد اللّه ! آنچه مى بينم ، رنگ است ، يا محاسنتان چنين است؟
فرمود: «رنگ است . پيرى در بنى هاشم ، زودرس است» .
آن گاه به ما رو كرد و فرمود: «براى يارى من آمده ايد؟» .
گفتم: من مردى كهن سال، بدهكار و عيالوارم و در دستم ، امانت هاى مردم است و نمى دانم چه مى شود و دوست ندارم كه امانت ها از دست بروند . پسرعمويم نيز همين سخن را گفت.
به ما فرمود: «پس برويد ، تا فرياد ما را نشنويد و سياهىِ [كاروانِ] ما را نبينيد ؛ چرا كه هر كسى فرياد ما را بشنود و سياهىِ ما را ببيند و به ما پاسخ ندهد و يارى نرساند ، بر خداوند فرض است كه او را با صورت ، در آتش افكند» .