۱۴۹۱.الفتوح :حسين عليه السلام صبحگاهان به منزل عُذَيب الهِجانات وارد شد ... ۱ . زُهَير به ايشان گفت: ما را به كربلا برسان ، كه بر ساحل رود فرات است و در آن جا اقامت مى گزينيم . اگر با ما جنگيدند ، با آنان مى جنگيم و از خدا مدد مى جوييم.
در اين هنگام ، ديدگان حسين عليه السلام پُر از اشك شد و فرمود : «بار خدايا! بار خدايا ! به تو پناه مى بَرَم از كرب و بلا» .
حسين عليه السلام در همان جا فرود آمد و حُرّ بن يزيد نيز با هزار جنگجو در مقابل آنان فرود آمد . حسين عليه السلام كاغذ و قلمى خواست و براى برخى از بزرگان كوفه كه گمان مى كرد همفكر او هستند ، نامه اى اين چنين نوشت: «به نام خداوند بخشنده مهربان . از حسين بن على ، به سليمان بن صُرَد، مُسَيَّب بن نُجْبه، رَفاعة بن شَدّاد، عبد اللّه بن وال و گروهى از مؤمنان . امّا بعد ، مى دانيد كه پيامبر صلى الله عليه و آله در زمان حياتش فرمود : هر كه حاكم ستمگرى را ببيند كه محرّمات خدا را حلال مى شمارد و پيمان خدا را مى شكند و بر خلاف سنّت پيامبر ، رفتار مى كند و ميان بندگان خدا با گناه و ستم ، عمل مى كند ، ولى با گفتار و كردار ، بر او نشورد ، بر خداوند ، فرض است كه [ در قيامت ] او را به جايگاه همان ستمگر ببرد .
مى دانيد كه اينان ، به اطاعت شيطان در آمده اند و اطاعت خداى رحمان را رها كرده اند . تباهى آورده اند و حدود را معطّل نهاده اند و ثروت ها را به خويش اختصاص داده اند . حرام خدا را حلال دانسته و حلال خدا را حرام شمرده اند ، و من ، شايسته ترينِ كسان به حكومتم ، به خاطر خويشاوندى ام با پيامبر خدا صلى الله عليه و آله .
نامه هاى شما به من رسيد و فرستادگانتان با بيعت شما ، نزد من آمدند كه : مرا تسليم نمى كنيد . اينك اگر به بيعت خويش عمل كنيد ، حقّ خويش را به دست آورده ، بهره مند مى شويد و رشد مى يابيد. جانم با جان هاى شماست و خويشان و فرزندانم با خويشان و فرزندان شمايند و من ، مُقتداى شمايم.
و اگر به عهد خود ، رفتار نكنيد و پيمان خويش بشكنيد و بيعت مرا از گردن خويش برداريد، به جان خودم سوگند كه اين از شما تازه نيست ، كه با پدرم ، برادرم و عموزاده ام نيز چنين كرديد . فريب خورده ، كسى است كه فريب شما را بخورد . اقبال خويش را گم كرده ايد و نصيب خويش را به تباهى داده ايد . هر كه پيمان بشكند ، به ضرر خويش مى شكند . زود است كه خدا ، مرا از شما بى نياز گرداند . والسلام !» .
آن گاه نامه را پيچيد و مُهر كرد و آن را به قيس بن مُسهِر صَيداوى سپرد و دستور داد به كوفه برود.