۱۴۸۶.الملهوف :حسين عليه السلام براى سخنرانى در ميان يارانش برخاست. حمد و سپاس خدا گفت و از جدّش ياد كرد و بر او درود فرستاد و سپس فرمود: «به راستى كه حوادثى بر ما فرود آمده كه مى بينيد . دنيا ، زشت شده و تغيير كرده، خوبى هايش پشت كرده و از ميان رفته است و از آن ، جز اندكى مانند قطره آبى در ته ظرف ، و مَعاشى ناچيز چون چراگاه كم مايه ، باقى نمانده است . مگر نمى بينيد كه بر پايه حق ، رفتار نمى شود و از باطل ، دورى نمى گردد ؟ بايد كه مؤمن به ملاقات پروردگارش راغب باشد! به راستى كه من ، مرگ را جز خوش بختى و زندگى با ستمگران را جز رنج و خسارت نمى بينم» .
زُهَير بن قَين برخاست و گفت: سخنت را شنيديم . خداوند ، ما را به واسطه شما هدايت كرد! اگر دنيا براى ما باقى بود و ما در آن ، جاودانه مى بوديم ، همراهى با تو را بر ماندن در دنيا ترجيح مى داديم.
آن گاه ، هلال بن نافع بَجَلى برخاست و گفت: به خدا سوگند ، ما ملاقات پروردگارمان را ناخوش نمى داريم. ما بر نيّت ها و بينش هاى خود ، استواريم . آن را كه تو را دوست بدارد ، دوست مى داريم و آن را كه تو را دشمن بدارد ، دشمن مى داريم .
بُرَير بن حُصَين برخاست و گفت: به خدا سوگند ـ اى پسر پيامبر ـ خداوند بر ما منّت نهاده كه در سپاه تو نبرد كنيم و بدن هاى ما در راه تو ، قطعه قطعه گردد ، بِدان اميد كه جدّ تو در روز قيامت ، شفيع ما باشد.
۱۴۸۷.نثر الدرّ :چون عمر بن سعد ـ كه نفرين خدا بر او باد ـ بر حسين عليه السلام فرود آمد و حسين عليه السلام يقين كرد كه آنان با وى نبرد مى كنند ، در ميان ياران خود براى سخنرانى به پا خاست . حمد و سپاس خدا را به جا آورد و فرمود: «به راستى كه حوادثى بر ما فرود آمده كه مى بينيد! دنيا تغيير كرده و به زشتى گراييده ، خوبى هايش رفته و از آن ، جز اندكى مانند قطره آبى در ته ظرف ، و مَعاشى ناچيز مانند چراگاه كم مايه ، باقى نمانده است . مگر نمى بينيد كه بر پايه حق ، رفتار نمى شود و از باطل ، پرهيز نمى گردد ؟ بايد كه مؤمن به ديدار خداوند ، راغب باشد! به راستى كه من ، مرگ را جز خوش بختى و زندگى با ستمگران را جز رنج و خسارت نمى بينم» .