155
دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد پنجم

۱۴۳۹.الفتوح :حسين عليه السلام حركت كرد تا به شُقوق ۱ رسيد . در آن جا فرزدق بن غالبِ شاعر ، به سوى وى آمد و سلام كرد و آن گاه به او نزديك شد و دستش را بوسيد.
حسين عليه السلام فرمود: «از كجا مى آيى ، ابو فِراس؟
گفت : از كوفه، اى فرزند دختر پيامبر خدا !
فرمود : «مردم كوفه را چگونه پشتِ سر نهادى؟» .
گفت: مردم با تو اند ؛ ولى شمشيرهايشان ، با بنى اميّه است ، و خدا هر گونه كه بخواهد ، در آفرينش خود ، انجام مى دهد.
فرمود : «راست گفتى و نيكى كردى . كار ، دست خداست و چنان كه بخواهد ، مى كند. و پروردگار ما ، هر روزى ، در كارى است. اگر تقدير ، چنان كه ما مى خواهيم ، فرود آيد، ستايش ، خدا را بر نعمت هايش ـ و او در گزاردنِ سپاس، ياور است ـ ؛ و اگر تقدير ، جلوى آرزو را گرفت ، كسى كه انگيزه اش حق بوده، ستم نكرده است» .
فرزدق گفت: اى فرزند دختر پيامبر! چگونه بر مردم كوفه ، تكيه مى كنى ؛ آنان كه پسرعمويت مسلم بن عقيل و پيروانش را كشتند؟
حسين عليه السلام اشك ريخت و سپس فرمود : «خدا ، مسلم را رحمت كند ! او به سوى روح و ريحانِ (شادى و گُلِ) خداوند و بهشت و خشنودى او رفت و وظيفه اش را انجام داد و وظيفه ما ، بر جا مانده است» .
سپس حسين عليه السلام اين اشعار را خواند :

«اگر سراى دنيا، گران بها شمرده مى شود،سراى پاداش خدا ، برتر و بالاتر است .
و اگر بدن ها براى مرگ ، آفريده شده اند ،شهادت مرد با شمشير در راه خدا ، برتر است .
و اگر روزى ها، تقدير شده اند ،كمىِ حرصِ آدمى براى روزى ، زيباتر است .
و اگر گردآورى دارايى ها ، براى رها كردن است ،چرا در راه خير ، بِدان بخل ورزيده مى شود ؟» .
سپس فرزدق و گروهى از يارانش ، با او خداحافظى كردند و به سوى مكّه رفتند . پسرعمويش از بنى مُجاشِع ، به او روى آورد و گفت: ابو فِراس ! اين ، حسين بن على است ؟
فرزدق گفت: اين ، حسين فرزند فاطمه زهرا ، دختر محمّد صلى الله عليه و آله است . به خدا ، اين ، فرزند بهترين بنده خداست و برتر از هر كه پس از محمّد صلى الله عليه و آله بر زمين راه مى رود . روز گذشته ، ابياتى در باره او گفته ام كه منعى نيست آن را بشنوى.
پسرعمويش به او گفت: بدم نمى آيد ، اى ابو فِراس ! اگر مى خواهى ، آنچه را در باره او گفته اى، اينك بازگو كن .
فرزدق گفت : آرى . من در باره او، پدر، برادر و جدّش ـ كه درود خدا بر آنان باد ـ اين ابيات را گفته ام: ۲
اين ، آن كس است كه سرزمين بطحا ، جاى گام هايش را مى شناسدو خانه كعبه و حرم و بيرون حرم نيز او را مى شناسند .
اين ، فرزند بهترينِ تمام بندگان خداست .او پيراسته از هر آلودگى و پاك از هر كاستى و بلنداى فضيلت است .
اين ، حسين است كه فرستاده خدا، پدر اوستو با نور هدايت او، امّت ها راه يافته اند .
اين ، فرزند فاطمه زهراست و دودمان فاطمهبه قلم تقدير، در بهشت جاودان ، خواهند بود .
چون قريش ، او را ببينند ، گوينده شان مى گويد :نهايت كَرَم با خصلت هاى او ، به انتها مى رسد .
او چنان است كه چون به آهنگ دست سودن بر حجر الأسود گام نهد ،گويى كه ركن مى خواهد دست او را نزد خود ، نگاه دارد .
در دستش چوب خيزرانى است كه بويى خوش مى پراكَنَدو بوى خوش ، از دست آن دل نوازى است كه تارَكى عطرافشان دارد .
ديدگان ، از فرط آزرم ، فرو مى نشينند و نيز از هيبت او فرو مى نشينندو با او سخن گفته نمى شود ، مگر آن گاه كه لبخند مى زند .
نورى كه پرده ظلمت را مى درد ، از نور او مشتق شده ،چنان كه خورشيد با پرتو خويش ، تاريكى ها را از ميان مى برد .
شاخه نيرومند شخصيت او ، از پيكر پيامبر صلى الله عليه و آله بر دميده است .از اين رو ، گوهر وجودش و خوى و خصالش ، پاك و ويراسته است .
او از آن گروهى است كه دوستى شان ، سپاس خداوند و كينه شانناسپاسى [و كفر] است و نزديكى بِدانان، رستگارى و پناهگاه آدمى است .
با محبّت آنان ، بلا و ناگوارى ، برطرف مى شوندو نيكوكارى و نعمت ها ، بِدان ، استوار مى گردد .
اگر اهل بخشش شمرده شوند، پيشوايشان آنان اندو اگر گفته شود: «برترين مردم زمين ، كيان اند؟» ، گفته مى شود: آنان .
هيچ بخشنده اى به اوج بخشش آنان نمى رسدو هيچ گروهى به پايه آنان نمى رسد ، هر چند بزرگوار باشد .
از خانه هايشان در ميان قريش، پرتو مى گيرنددر دشوارى ها و هنگام داورى ، آن گاه كه داورى كنند .
ريشه او در قريش است و جدّش محمّد استو پس از آن ، على، پرچم [و نشانه] است .
فَرَزدَق ، به پسرعمويش رو كرد و گفت: به خدا ، اين ابيات را در باره او و بدون چشمداشت به خير [ و صِله ] او گفتم و آن را براى خدا و سراى آخرت گفتم .

1.شُقوق ، منزلگاهى است در راه كوفه به مكّه ، بين واقصه و بطان (ر . ك : نقشه شماره ۳ در پايان همين جلد) .

2.مشهور ، آن است كه اين ابيات را در باره امام زين العابدين عليه السلام سروده است.


دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد پنجم
154

۱۴۳۹.الفتوح :سارَ الحُسَينُ عليه السلام حَتّى نَزَلَ الشُّقوقَ ۱ ، فَإِذا هُوَ بِالفَرَزدَقِ بنِ غالِبٍ الشّاعِرِ قَد أقبَلَ عَلَيهِ ، فَسَلَّمَ ، ثُمَّ دَنا مِنهُ فَقَبَّلَ يَدَهُ .
فَقالَ الحُسَينُ عليه السلام : مِن أينَ أقبَلتَ يا أبا فِراسٍ ؟ فَقالَ : مِنَ الكوفَةِ يَابنَ بِنتِ رَسولِ اللّهِ ! فَقالَ : كَيفَ خَلَّفتَ أهلَ الكوفَةِ ؟ فَقالَ : خَلَّفتُ النّاسَ مَعَكَ ، وسُيوفَهُم مَعَ بَني اُمَيَّةَ ، وَاللّهُ يَفعَلُ في خَلقِهِ ما يَشاءُ .
فَقالَ : صَدَقتَ وبَرَرتَ . إنَّ الأَمرَ للّهِِ يَفعَلُ ما يَشاءُ ، ورَبُّنا تَعالى كُلَّ يَومٍ هُوَ في شَأنٍ ، فَإِن نَزَلَ القَضاءُ بِما نُحِبُّ فَالحَمدُ للّهِِ عَلى نَعمائِهِ ، وهُوَ المُستَعانُ عَلى أداءِ الشُّكرِ ، وإن حالَ القَضاءُ دونَ الرَّجاءِ ، فَلَم يَعتَدِ مَن كانَ الحَقَّ نِيَّتُهُ .
فَقالَ الفَرَزدَقُ : يَابنَ بِنتِ رَسولِ اللّهِ ! كَيفَ تَركَنُ إلى أهلِ الكوفَةِ ، وهُم قَد قَتَلُوا ابنَ عَمِّكَ مُسلِمَ بنَ عَقيلٍ وشيعَتَهُ ؟
قالَ : فَاستَعبَرَ الحُسَينُ عليه السلام بِالبُكاءِ ، ثُمَّ قالَ : رَحِمَ اللّهُ مُسلِما ، فَلَقَد صارَ إلى رَوحِ اللّهِ ورَيحانِهِ ، وجَنَّتِهِ ورِضوانِهِ ، أما إنَّهُ قَد قَضى ما عَلَيهِ ، وبَقِيَ ما عَلَينا .
قالَ : ثُمَّ أنشَأَ الحُسَينُ عليه السلام يَقولُ :

وإن تَكُنِ الدُّنيا تُعَدُّ نَفيسَةًفَدارُ ثَوابِ اللّهِ أعلى وأنبَلُ
وإن تَكُنِ الأَبدانُ لِلمَوتِ اُنشِئَتفَقَتلُ امرِىً بِالسَّيفِ فِي اللّهِ أفضَلُ
وإن تَكُنِ الأَرزاقُ رِزقا مُقَدَّرافَقِلّةُ حِرصِ المَرءِ فِيالرِّزقِ أجمَلُ
وإن تَكُنِ الأَموالُ لِلتَّركِ جَمعُهافَما بالُ مَتروكٍ بِهِ الخَيرُ يُبخَلُ
قالَ : ثُمَّ وَدَّعَهُ الفَرَزدَقُ في نَفَرٍ مِن أصحابِهِ ، ومَضى يُريدُ مَكَّةَ ، فَأَقبَلَ عَلَيهِ ابنُ عَمٍّ لَهُ مِن بَني مُجاشِعٍ ، فَقالَ : أبا فِراسٍ ! هذَا الحُسَينُ بنُ عَلِيٍّ عليه السلام .
فَقالَ الفَرَزدَقُ : هذَا الحُسَينُ ابنُ فاطِمَةَ الزَّهراءِ بِنتِ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله ، هذا وَاللّهِ ابنُ خيرَةِ اللّهِ ، وأفضَلُ مَن مَشى عَلى وَجهِ الأَرضِ بَعدَ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله ، وقَد كُنتُ قُلتُ فيهِ أبياتا قَبلَ اليَومِ ، فَلا عَلَيكَ أن تَسمَعَها .
فَقالَ لَهُ ابنُ عَمِّهِ : ما أكرَهُ ذلِكَ يا أبا فِراسٍ ، فَإِن رَأَيتَ أن تُنشِدَني ما قُلتَ فيهِ .
فَقالَ الفَرَزدَقُ : نَعَم ، أنَا القائِلُ فيهِ وفي أبيهِ وأخيهِ وجَدِّهِ صَلَواتُ اللّهِ عَلَيهِم هذِهِ الأَبياتِ ۲ :

هذَا الَّذي تَعرِفُ البَطحاءُ وَطأَتَهُوَالبَيتُ يَعرِفُهُ وَالحِلُّ وَالحَرَمُ
هذا ابنُ خَيرِ عِبادِ اللّهِ كُلِّهِمُهذَا التَّقِيُّ النَّقِيُّ الطّاهِرُ العَلَمُ
هذا حُسَينٌ رَسولُ اللّهِ والِدُهُأمسَت بِنورِ هُداهُ تَهتَدِي الاُمَمُ
هذَا ابنُ فاطِمَةَ الزَّهراءِ عِترَتُهافي جَنَّةِ الخُلدِ مَجرِيّا بِهَا القَلَمُ
إذا رَأَتهُ قُرَيشٌ قالَ قائِلُهاإلى مَكارِمِ هذا يَنتَهِي الكَرَمُ
يَكادُ يُمسِكُهُ عِرفانُ راحَتِهِرُكنُ الحَطيمِ إذا ما جاءَ يَستَلِمُ
بِكَفِّهِ خَيزُرانٌ ريحُهُ عَبِقٌبِكَفِّ أروَعَ في عِرنينِهِ ۳ شَمَمُ
يُغضي حَياءً ويُغضي مِن مَهابَتِهِفَلا يُكَلِّمُ إلّا حينَ يَبتَسِمُ
يَنشَقُّ نورُ الدُّجى عَن نورِ غُرَّتِهِكَالشَّمسِ تَنجابُ عَن إشراقِهَا الظُّلَمُ
مُشتَقَّةٌ مِن رَسولِ اللّهِ نَبعَتُهُطابَت أرومَتُهُ وَالخيمُ والشِّيَمُ
في مَعشَرٍ حُبُّهُم شُكرٌ وبُغضُهُمُكُفرٌ وقُربُهُم مَنجى ومُعتَصَمُ
يُستَدفَعُ الضُّرُّ وَالبَلوى بِحُبِّهِمُويَستَقيمُ بِهِ الإِحسانُ وَالنِّعَمُ
إن عُدَّ أهلُ النَّدى كانوا أئَمَّتَهُمأو قيلَ : مَن خَيرُ أهلِ الأَرضِ قيلَ : هُمُ
لا يَستَطيعُ جَوادٌ بَعدَ جودِهِمُولا يُدانيهِمُ قَومٌ وإن كَرُموا
بُيوتُهُم مِن قُرَيشٍ يُستَضاءُ بِهافِي النّائِباتِ وعِندَ الحُكمِ إن حَكَموا
فَجَدُّهُ مِن قُرَيشٍ في أرومَتِهامُحَمَّدٌ وعَلِيٌّ بَعدَهُ عَلَمُ
قالَ : ثُمَّ أقبَلَ الفَرَزدَقُ عَلَى ابنِ عَمِّهِ فَقالَ : وَاللّهِ لَقَد قُلتُ فيهِ هذِهِ الأَبياتِ غَيرَ مُتَعَرِّضٍ إلى مَعروفِهِ ، غَيرَ أنّي أرَدتُ اللّهَ وَالدّارَ الآخِرَةَ . ۴

1.شُقُوق : منزل بطريق مكّة بعد واقصة من الكوفة وبعدها تلقاء مكّة بطان (معجم البلدان : ج ۳ ص ۳۵۶) وراجع : الخريطة رقم ۳ في آخر هذا المجلّد .

2.المشهور أنّه قالها في مدح الإمام زين العابدين عليه السلام وقصّتها معروفة (راجع : الإرشاد : ج ۲ ص ۱۵۱) .

3.العِرنين من كلّ شيء : أوّله ، ومنه عرنين الأنف ، لأوّله ؛ وهو ما تحت مجتمع الحاجبين ، وهو موضع الشَّمِّ (مجمع البحرين : ج ۲ ص ۱۲۰۴ «عرن») .

4.الفتوح : ج ۵ ص ۷۱ ، مقتل الحسين عليه السلام للخوارزمي : ج ۱ ص ۲۲۳ ، مطالب السؤول : ص ۷۳ و ۷۴ ؛ كشف الغمّة : ج ۲ ص ۲۳۹ و ص ۲۵۵ كلّها نحوه وراجع : المناقب لابن شهرآشوب : ج ۴ ص ۹۵ .

  • نام منبع :
    دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد پنجم
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران
    تعداد جلد :
    16
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1388
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 4172
صفحه از 450
پرینت  ارسال به