ر . ك : ج ۴ ص ۱۰۳ (فصل چهارم / انتصاب عبيد اللّه بن زياد به حكومت كوفه) .
۷ / ۱۱
يادكرد امام عليه السلام از شهادت يحيى بن زكريّا: در مسير
۱۴۲۱.الإرشادـ به نقل از على بن يزيد ، از امام زين العابدين عليه السلام ـ: با حسين عليه السلام حركت كرديم. ايشان در هيچ منزلى فرود نيامد و از آن جا بر نخاست ، جز آن كه از يحيى بن زكريّا عليه السلام و شهادت او ، ياد كرد. روزى فرمود : «از پستىِ دنيا در نزد خدا، اين كه سر يحيى بن زكريّا به بدكاره اى از بدكارگان بنى اسرائيل ، هديه شد».
۱۴۲۲.المناقب ، ابن شهرآشوب :امام زين العابدين عليه السلام فرمود : «با حسين عليه السلام راه افتاديم . او در هيچ منزلى ، فرود نيامد و از آن بر نخاست، مگر آن كه از يحيى بن زكريّا ياد كرد. روزى فرمود : از پستىِ دنيا نزد خدا ، اين كه سر يحيى براى بدكاره اى از بدكارگان بنى اسرائيل، ارمغان برده شد » .
نيز در حديث مُقاتل ، از امام زين العابدين عليه السلام ، از پدرش عليه السلام آمده است: «زن پادشاه بنى اسرائيل ، پير شد و خواست دخترش را به جاى خود ، به ازدواج پادشاه در آورد. پادشاه با يحيى بن زكريّا عليه السلام رايزنى كرد و يحيى ، او را از اين كار ، باز داشت.
زن ، اين مطلب را فهميد . دخترش را آرايش كرد و نزد پادشاه فرستاد. او رفت و نزد شاه ، بازى كرد.
شاه به او گفت: چه نياز دارى؟
گفت: سر يحيى فرزند زكريّا را .
شاه گفت: فرزندم ! چيزى جز اين بخواه.
گفت: جز اين نمى خواهم.
رسم آنان ، چنين بود كه شاه، اگر دروغ مى گفت، از شاهى بركنار مى شد. پس ميان پادشاهى و كشتن يحيى عليه السلام ، مخيّر شد. پس يحيى را كشت و سرش را در طشتى از طلا براى او فرستاد.