۱ / ۲۶
استقبال از شهادت با روى باز
۱۶۰۹.تاريخ الطبرىـ به نقل از غلام عبد الرحمان بن عبدِ رَبِّه انصارى ـ: با مولايم بودم. هنگامى كه دشمنانْ حضور يافتند و به حسين عليه السلام روى آوردند، حسين عليه السلام فرمان داد تا خيمه اى بر پا شود و سپس ، مُشك را در ديگى بزرگ با آب در آميزند . آن گاه ، حسين عليه السلام به درون آن خيمه رفت و نوره ماليد.
سپس مولايم عبد الرحمان بن عبد ربّه و بُرَير بن حُضَير هَمْدانى ، بر درِ خيمه ، شانه هايشان به هم ساييده مى شد و بر سر اين كه كدام يك پس از امام عليه السلام نوره بمالند ، با هم بحث مى كردند . بُرَير ، با عبد الرحمان ، شوخى مى كرد . عبد الرحمان ، به او گفت: رهايمان كن . به خدا سوگند، اكنون، وقت بازى و شوخى و بطالت نيست !
بُرَير به او گفت: به خدا سوگند، قوم من مى دانند كه من ، بطالت [ و شوخى كردن ]را دوست نداشته ام ، نه در جوانى و نه در پيرى ؛ امّا ـ به خدا سوگند ـ ، من به آنچه خواهيم ديد ، مُژده داده شده ام! به خدا سوگند، ميان ما و حور العين ، جز اين نيست كه اينان با شمشيرهايشان ، به ما حمله كنند ، و بسيار دوست دارم كه اين كار را بكنند !
هنگامى كه حسين عليه السلام فارغ شد، ما به درون [ خيمه ] رفتيم و نوره ماليديم .
۱۶۱۰.انساب الأشراف :حسين عليه السلام ، فرمان داد تا خيمه اى زده شد و در آن ، نوره ماليد . سپس ديگى يا كاسه بزرگى آوردند و در آن ، مُشك را با آب ، درآميختند و با آن ، خود را خوش بو كرد . بُرَير بن خُضَير هَمْدانى ، به درون [ آن خيمه ] آمد و پس از حسين عليه السلام ، نوره ماليد و از آن مُشك ، به خود ماليد . حسين عليه السلام و همه يارانش ، حُنوط گذاشتند ، در حالى كه آتش ، در پشت خيمه هاى حسين عليه السلام و يارانش ، زبانه مى كشيد. شمر بن ذى الجوشن گفت: اى حسين ! به سوى آتش ، شتاب ورزيده اى!
حسين عليه السلام فرمود: «تو اين را مى گويى، اى پسر زن بُزچران! به خدا سوگند ، تو به در آمدن به آن ، سزامندترى !» .
مسلم بن عَوسَجه گفت: اى فرزند پيامبر خدا ! در تيررس من است. آيا تيرى به سوى او نيندازم ؟
حسين عليه السلام فرمود: «نينداز ، كه من خوش ندارم آغازگرِ جنگ باشم» .