۱۷۴۱.تاريخ الطبرىـ به نقل از زُبيدى ـ: عمرو بن حَجّاج ، در جناح راست سپاه عمر بن سعد ، از كناره فرات به حسين عليه السلام حمله بُرد و لشكر حسين عليه السلام ، ساعتى به هم ريخت و مسلم بن عَوسَجه اسدى، نخستين يار حسين عليه السلام بود كه بر زمين افتاد . سپس ، عمرو بن حَجّاج و يارانش ، باز گشتند . غبار كه برطرف شد ، ديدند كه مسلم ، بر زمين افتاده است. حسين عليه السلام به سوى او رفت . هنوز نيمه جانى داشت . حسين عليه السلام [ به او ] فرمود : «اى مسلم بن عَوسَجه! خدايت رحمت كند ! «برخى از آنان ، پيمان خويش را به انجام رساند [ و به شهادت رسيدند ] ؛ و برخى ، چشم به راه [ شهادت ] نشسته اند و هرگز تغيير و تبديلى [ در پيمان خود ] نداده اند» » .
حبيب بن مُظاهر ، به او نزديك شد و گفت: اى مُسلم ! مرگت بر من گران است ؛ امّا تو را به بهشت ، بشارت باد !
مسلم ، با صداى ضعيفى به او گفت: خداوند ، به تو بشارت خير دهد !
حبيب به او گفت: اگر نبود كه مى دانم تا ساعتى ديگر، خود به تو مى پيوندم ، دوست داشتم كه به هر چه برايت اهمّيت داشت، وصيّت مى كردى تا به خاطر خويشاوندى و همكيشى ، آنها را برايت به انجام مى رساندم .
مسلم گفت: من ، به تو ـ خدا رحمتت كند ـ ، سفارش اين را مى كنم (و با دستش به حسين عليه السلام اشاره كرد) كه جانت را در دفاع از او بگذارى .
حبيب گفت: به خداى كعبه سوگند، چنين مى كنم !
مسلم ، خيلى زود ، در دستان ياران حسين عليه السلام جان داد . دخترش فرياد كشيد و گفت: واى ، اى پسر عوسجه ! واى ، سَرور من !
ياران عمرو بن حَجّاج ، ندا دادند : مسلم بن عَوسَجه اسدى را كُشتيم !
شَبَث ، به برخى از اطرافيانش گفت: مادرهايتان به عزايتان بنشينند ! خودتان را با دست خودتان مى كُشيد و خود را زيردست ديگران قرار داده ، خوش حالى مى كنيد كه مانند مسلم بن عَوسَجه را كُشته ايد ؟! بدانيد كه سوگند به آن كه برايش اسلام آورده ام ، بسى عزّت ها از او در ميان مسلمانان ديده ام . او را در فتح جِبال آذربايجان ديدم كه شش تن از مشركان را كُشت، پيش از آن كه سواران مسلمان برسند . آيا مانند اويى از شما كُشته مى شود و شادى مى كنيد ؟!
و كسانى كه مسلم بن عَوسَجه را كُشتند ، مسلم بن عبد اللّه ضَبابى و عبد الرحمان بن ابى خُشكاره بَجَلى بودند .