341
دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد ششم

۱۷۳۰.الإرشاد :عمر بن سعد ، ندا داد : اى ذُوَيد ! پرچمت را نزديك بياور .
او نيز آورد. سپس عمر ، تيرى در چلّه كمانش نهاد و پرتاب نمود و گفت: گواه باشيد كه من ، نخستين تير را انداختم .
سپس ، دو لشكر به هم تيراندازى كردند و به نبرد تن به تن برخاستند و يَسار ، غلام زياد بن ابى سفيان ، به ميدان در آمد و عبد اللّه بن عُمَير هم به سوى او بيرون آمد . يَسار گفت: تو كيستى ؟
او خود را معرّفى كرد . امّا يَسار گفت : تو را نمى شناسم . بايد زُهَير بن قَين يا حبيب بن مُظاهر ، به نبرد من بيايند .
عبد اللّه بن عُمَير به او گفت: اى پسر زن بدكاره ! به نبرد با مردم عادى ، رغبتى ندارى ؟
سپس بر او يورش بُرد و با شمشيرش ، او را زد تا از پاى در آمد. در همان هنگام كه به زدن او مشغول بود ، سالم، غلام عبيد اللّه بن زياد ، به او يورش بُرد. بر عبد اللّه بن عُمَير ، بانگ زدند كه : «غلام ، به تو رسيد !» ؛ امّا عبد اللّه ، متوجّه نشد تا آن كه سالم بر سرش رسيد و بى درنگ ، ضربتى به او زد كه ابن عُمَير با كف دست چپش ، خود را از آن حفظ كرد ؛ امّا انگشتان دستش پريد. سپس بر او حمله كرد و او را زد تا كُشته شد . آن گاه ، پيش آمد، در حالى كه هر دو را كُشته بود و چنين رَجَز مى خواند:

اگر مرا نمى شناسيد، من پسر كلبممن مردى نيرومند و تيزْزبانم
و به گاه سختى ، ناتوان نيستم .


دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد ششم
340

۱۷۳۰.الإرشاد :نادى عُمَرُ بنُ سَعدٍ : يا ذُوَيدُ أدنِ رايَتَكَ ، فَأَدناها ، ثُمَّ وَضَعَ سَهمَهُ في كَبِدِ قَوسِهِ ثُمَّ رَمى ، وقالَ : اِشهَدوا أنّي أوَّلُ مَن رَمى ، ثُمَّ ارتَمَى النّاسُ وتَبارَزوا ، فَبَرَزَ يَسارٌ مَولى زِيادِ بنِ أبي سُفيانَ ، وبَرَزَ إلَيهِ عَبدُ اللّهِ بنُ عُمَيرٍ ، فَقالَ لَهُ يَسارٌ : مَن أنتَ ؟ فَانتَسَبَ لَهُ ، فَقالَ: لَستُ أعرِفُكَ ، لِيَخرُج إلَيَّ زُهَيرُ بنُ القَينِ أو حَبيبُ بنُ مُظاهِرٍ .
فَقالَ لَهُ عَبدُ اللّهِ بنُ عُمَيرٍ : يَابنَ الفاعِلَةِ ، وبِكَ رَغبَةٌ عَن مُبارَزَةِ أحَدٍ مِنَ النّاسِ ؟ ! ثُمَّ شَدَّ عَلَيهِ فَضَرَبَهُ بِسَيفِهِ حَتّى بَرَدَ ، فَإِنَّهُ لَمُشتَغِلٌ بِضَربِهِ إذ شَدَّ عَلَيهِ سالِمٌ مَولى عُبَيدِ اللّهِ بنِ زِيادٍ ، فَصاحوا بِهِ : قَد رَهِقَكَ العَبدُ ، فَلَم يُشعِر حَتّى غَشِيَهُ فَبَدَرَهُ ضَربَةً اتَّقاهَا ابنُ عُمَيرٍ بِكَفِّهِ اليُسرى فَأَطارَت أصابِعَ كَفِّهِ ، ثُمَّ شَدَّ عَلَيهِ فَضَرَبِهُ حَتّى قَتَلَهُ ، وأقبَلَ وقَد قَتَلَهُما جَميعا وهُوَ يَرتَجِزُ ، ويَقولُ :

إن تُنكِروني فَأَنَا ابنُ كَلبِإنِّي امرُؤٌ ذو مِرَّةٍ وعَضبِ
ولَستُ بِالخَوّارِ ۱ عِندَ النَّكبِ ۲

1.خار يَخورُ : إذا ضعفت قوّته ووهت (النهاية : ج ۲ ص ۸۷ «خور») .

2.الإرشاد : ج ۲ ص ۱۰۱ ، إعلام الورى : ج ۱ ص ۴۶۱ نحوه ، بحار الأنوار : ج ۴۵ ص ۱۲ .

  • نام منبع :
    دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد ششم
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران
    تعداد جلد :
    16
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1388
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 3584
صفحه از 444
پرینت  ارسال به