۱۷۲۲.مثير الأحزانـ به نقل از مهران، هم پيمان بنى كاهل ـ: در كربلا با حسين عليه السلام بودم كه ديدم مردى ، به شدّت مى جنگد ، و به گروهى حمله نمى بَرد ، جز آن كه آنها را از هم مى شكافد و سپس ، به سوى حسين عليه السلام باز مى گردد و رَجَز مى خواند و مى گويد :
بشارت ده كه به راه درست در آمده اى و احمد را ديدار مى كنىو بر بلنداى درِ باغ بهشت ، فراز مى آيى !
پرسيدم : اين شخص ، كيست ؟
گفتند: ابو عمر نَهشَلى (نيز گفته شده : خَثعَمى) .
سپس عامر بن نَهشَل ، يكى از افراد تيره بنى لات از قبيله ثَعلَبه ، راه را بر او گرفت و او را كُشت و سرش را جدا نمود . اين ابو عمر ، از شب زنده دارانِ بسيارْ نمازگزار بود.
۳ / ۱۸
شَوذَب ، هم پيمان قبيله شاكر
شَوذَب ، كه نام او سُوَيد نيز گفته شده ، بر پايه برخى از گزارش ها ، از محدّثان و بزرگان شيعه بوده است . در باره او گفته شده :
شَوذَب ، در مجلسى مى نشست و شيعيان ، براى شنيدن حديث ، نزد وى مى آمدند . وى ، در تشيّع ، پيش گام بود .
و برخى از متأخّران ، وى را چنين توصيف كرده اند :
سيره نويسان گفته اند كه او از بزرگان و شخصيت هاى شيعه و جنگجويى دلاور و حافظ حديث بود و از امير مؤمنان عليه السلام ، حديث نقل مى كرد . او در مجلس مى نشست و شيعيان ، براى استماع حديث ، نزد او مى آمدند .
اين گزارش ها ـ اگر ثابت باشد ـ ، با گزارش هايى كه حاكى از آن است كه وى ، غلام عابِس بوده ، ظاهرا هماهنگ نيست . لذا محدّث قمّى مى گويد :
شاكر ، قبيله اى در يمن از قبيله هَمْدان است كه نَسَبشان به شاكر بن ربيعة بن مالك مى رسد و عابِس نيز از اين قبيله است ، و شَوذَب ، هم پيمان آنهاست ، نه غلام عابِس يا آزاد شده يا برده اش ـ چنان كه در ذهن هاست ـ ؛ بلكه شيخ بزرگوار ما محدّث نورى ، مؤلّف المستدرك ـ كه رحمت خدا بر او باد ـ ، گفته است : چه بسا كه مقام شَوذَب ، از مقام عابِس ، بالاتر باشد ؛ چرا كه در حقّش گفته اند : شَوذَب ، در تشيّع ، پيش گام بود .
در زيارت «ناحيه مقدّسه» ، آمده است :
سلام بر شَوذَب ، هم پيمان بنى شاكر !
و در «زيارت رجبيّه» نيز آمده :
سلام بر سُوَيد ، هم پيمان بنى شاكر !