۱۷۱۳.تاريخ الطبرىـ به نقل از محمّد بن قيس ـ: در ظهر عاشورا، حسين عليه السلام نماز ظهر را با آنان به صورت نماز خوف خواند . بعد از ظهر ، دوباره به نبرد پرداختند و جنگ بالا گرفت و به حسين عليه السلام نزديك شد. حنفى ، جلوى حسين عليه السلام آمد و خود را هدف تيرهاى آنان كرد و آن قدر در برابر تيرهايشان ـ كه از چپ و راست مى آمد ـ ، ايستاد تا از پاى در آمد.
۱۷۱۴.مقتل الحسين عليه السلام ، خوارزمى :حسين عليه السلام به زُهَير بن قَين و سعيد بن عبد اللّه فرمود: «جلوى من بِايستيد» .
آن دو ، با نيمى از ياران حسين عليه السلام پيشِ روى ايشان [ در برابر لشكر دشمن ]ايستادند و حسين عليه السلام با بقيّه يارانش نماز خوف گزاردند.
همچنين نقل شده كه سعيد بن عبد اللّه حنفى، جلوى حسين عليه السلام ايستاد و خود را هدف تيرهايى كه پرتاب مى كردند ، قرار داد و هر چه حسين عليه السلام به چپ و راست مى رفت ، او هم جلوى حسين عليه السلام مى ايستاد تا آن كه بر اثر تيرهايى كه خورده بود ، به زمين افتاد، در حالى كه مى گفت: خدايا ! آنان را همچون عاد و ثمود ، لعنت كن . خدايا ! سلام مرا به پيامبرت برسان و از درد و رنج زخم هايم ، به او خبر ده كه من هدفم از آن ، يارى فرزندان پيامبرت بود .
سپس شهيد شد و افزون بر جاى ضربه هاى شمشير و زخم نيزه ها، سيزده تير در [بدن ]او يافتند .
۱۷۱۵.مثير الاحزان :هنگامى كه جنگ به حسين عليه السلام رسيد، مردى از بنى حنيفه ، جلوى امام عليه السلام آمد و از او با جانش محافظت مى كرد تا پيشِ روى او به زمين افتاد و اين گونه گفت: خدايا ! در ايجاد هر چه كه بخواهى ، ناتوان نيستى . پس يارى و دفاع مرا از حسين عليه السلام ، به محمّد صلى الله عليه و آله برسان و همراه شدن با او در سراى جاودان را روزىِ من بگردان .
۱۷۱۶.مقتل الحسين عليه السلام ، خوارزمى :سعيد بن عبد اللّه حَنَفى ، ... به ميدان آمد ، در حالى كه مى گفت:
اى حسين ! امروز ، پيش برو كه احمد را ديدار مى كنيمو نيز پدر نيكوكار تو ، علىِ بخشنده را
و حسن را كه به سانِ ماهِ تمام و ستاره خوش بختى استو عمويت [ جعفر ] ، روشن بينِ نيكوتبارِ بزرگ را
و حمزه ، شير شرزه خدا راو در باغ بهشت ، بر بلندى ها ، بالا مى رويم
آن گاه ، حمله بُرد و جنگيد تا به شهادت رسيد .
همچنين ، نقل شده كه اين اشعار ، از آنِ سُوَيد بن عمرو بن ابى مُطاع است . و البته خدا بهتر مى داند !