289
دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد ششم

۱۷۰۷.مثير الأحزان :حنظلة بن اَسعَد شِبامى ، آمد و پيشِ روى حسين عليه السلام ايستاد تا با صورت و گلوى خود ، او را از نيزه ها و تيرها و شمشيرها، نگاه دارد . سپس به سوى حسين عليه السلام ، رو كرد و گفت: آيا به سوى پروردگارمان نرويم و نپيونديم ؟
امام عليه السلام فرمود: «[ چرا . ] به سوى چيزى برو كه از دنيا و آنچه در آن است ، بهتر است» .
او نيز شجاعانه جنگيد و بر سوزشِ نيزه ها ، شكيب ورزيد تا آن كه كشته شد و خداوند ، او را به سراى خشنودى خويش ، مُلحق ساخت .

۳ / ۱۳

زُهَير بن قَين

زُهَير بن قَين بن حارث بَجَلى ، يكى از برجسته ترين ياران امام حسين عليه السلام بود كه در روز عاشورا ، فرماندهى جناح راست سپاه امام عليه السلام بر عهده او بود و نقش مؤثّرى در برخورد با سپاه كوفه داشت . ۱
بَلاذُرى ، وى را از هواداران عثمان مى داند . دشمن نيز در عصر تاسوعا ، او را عثمانى خواند. شركت او در جنگ بَلَنجَر ـ كه به فرماندهى سلمان باهِلى ، در دوران حكومت عثمان در گرفت ـ ، در دست نبودن گزارشى دالّ بر حضور وى در جنگ هاى دوران زمامدارى امام على عليه السلام و همچنين ، مايل نبودن زهير به ملاقات با امام حسين عليه السلام در مسير مكّه به كوفه ، مؤيّد اين نكته است .
با اين همه ، هنگامى كه در منزل زَرود فرستاده امام عليه السلام ، او را براى ديدار با ايشان دعوت كرد ، با تشويق همسرش ، به حضور امام حسين عليه السلام رسيد و طولى نكشيد كه با چهره اى گشاده ـ كه حاكى از تحوّل اساسى در روحيّه او بود ـ ، به خيمه اش باز گشت و دستور داد كه آن را به نزديكى خيمه هاى امام حسين عليه السلام منتقل كنند . ۲
او خود نيز عصر تاسوعا ، در سخنان اندرزگونه اش در مقابل دشمن ، به تحوّل خود ، اشاره اى كوتاه كرد . يكى از سپاهيان كوفه به او گفت : اى زهير ! تو در نگاه ما ، از شيعيان اين خانواده نبودى ؛ [ بلكه ] عثمانى بودى؟
زهير ، پاسخ داد :
چرا به موقعيّت فعلى من ، استدلال نمى كنى كه از آنهايم ؟! بدان ـ كه به خدا سوگند ـ ، من هرگز نامه اى براى حسين ننوشتم ، پيكى به سويش نفرستادم و قول كمكى نيز به او ندادم ؛ ولى راه ، مرا با او در يك جا گِرد آورد و همين كه او را ديدم ، به ياد پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و منزلتى افتادم كه او در پيش ايشان داشت ، و پى بردم كه از سوى دشمنانش و گروه شما ، چه بر سرِ او خواهد آمد ، ديدم كه براى حفظ حقّ خدا و پيامبرش كه شما آن را ضايع كرده ايد ، بايد به كمك او بشتابم ، در زمره گروه او باشم و جانم را فداى او كنم .
ما نمى دانيم كه در آن ملاقات كوتاه ، امام حسين عليه السلام به زهير چه فرمود ؛ امّا از سخنانى كه هنگام خداحافظى به يارانش گفت ، بعيد نيست كه يكى از سخنان امام حسين عليه السلام به او ، يادآورى خاطره اى مهم و شيرين از جنگ بَلَنجَر بوده باشد .
زهير ، پس از بازگشت از محضر امام عليه السلام ، اين خاطره را براى همراهانش تعريف كرد تا شايد بتواند آنان را با خود همراه كند . وى خطاب به آنان گفت :
هر كس علاقه مند است ، از من پيروى كند ، وگر نه اين آخرين فرصت است . من برايتان ماجرايى را نقل مى كنم : در بَلَنجَر كه مى جنگيديم ، خداوند ، ما را پيروز كرد و به غنايمى دست يافتيم . سلمان باهِلى به ما گفت : آيا از پيروزى و غنيمت هايى كه خدا نصيبتان كرد ، خوش حاليد ؟ گفتيم : آرى . به ما گفت : هر گاه جوانان خاندان محمّد صلى الله عليه و آله را يافتيد ، شادمانى تان از اين كه در كنار آنان مى جنگيد ، بيش از شادىِ به دست آوردن غنيمت باشد . اينك من ، شما را به خدا مى سپارم .
او در ادامه سخنان خود افزود :
هر يك از شما كه به شهادت علاقه مند است ، برخيزد و هر كس كه آن را خوش ندارد ، بماند .
از آن جمعيتى كه با او بودند ، كسى برنخاست . پس از اين لحظه سرنوشت ساز ، زهير درصف ياران استوار امام حسين عليه السلام قرار گرفت . شب عاشورا نيز امام حسين عليه السلام ، خطاب به ياران خود فرمود :
بدانيد كه به گمانم ، امروز ، آخرين روزى است كه با آنهاييم . من به شما ، اجازه دادم و همه شما آزاديد كه برويد . هيچ عهدى از من برعهده شما نيست . شب ، تاريكى اش را گسترده است . پس آن را مَركب خود قرار دهيد [ و برويد ] .
زُهَير ، ايستاد و با اين جملات زيبا و شگفت انگيز ، نسبت به آن امام عليه السلام ، اظهار ارادت و وفادارى كرد :
به خدا سوگند ، دوست دارم كه كشته شوم ، آن گاه ، دوباره زنده گردم و باز ، كشته شوم و تا هزار بار ، كشته شدنم تكرار شود ؛ و خداوند ، با اين كشته شدنم ، از تو و از اين جوانان خاندانت ، كشته شدن را برطرف كند .
ظهر عاشورا ، زُهَير ، در كنار سعد بن عبد اللّه حنفى ، همراه با نيمى از ياران باقى مانده امام عليه السلام ، خود را سپرِ دفاعى ايشان قرار دادند . آنان ، جلوى امام عليه السلام ايستادند و امام عليه السلام در پشتِ آنها نماز خواند . ۳ هنگامى كه دشمن به خيمه هاى خانواده امام عليه السلام حمله كرد ، زهير ، همراه با ده تن از ياران امام عليه السلام ، در مقابل آنها مقاومت كردند و آنها را به مواضع خود ، باز گردانْدند ۴ و او ، اين اشعار را خطاب به امام حسين عليه السلام خواند :

امروز ، جدّت پيامبر صلى الله عليه و آله را ديدار مى كنيمو حسن و علىِ مرتضى را
و جعفر ، دارنده دو بال [در بهشت] ، جوان مردِ دلير را .
زُهَير ، پس از نبردى سنگين و قهرمانانه ، به دست كثير بن عبد اللّه و مهاجر بن اوس ، شهيد شد . لحظه اى كه او به زمين افتاد ، امام عليه السلام خطاب به اين مجاهد بزرگ ، چنين فرمود :
خداوند ، تو را از [ رحمتش ] دور نكند ـ اى زُهَير ـ و كُشنده ات را لعنت نمايد ؛ همانند لعن كسانى كه آنها را به بوزينه و خوك ، تبديل كرد !» .
در «زيارت ناحيه مقدّسه» مى خوانيم :
سلام بر زُهَير بن قَين بَجَلى كه وقتى حسين عليه السلام به او اجازه داد كه برود ، گفت : نه . به خدا سوگند ، چنين چيزى ، هرگز اتّفاق نمى افتد كه پسر پيامبر خدا صلى الله عليه و آله را در دست دشمنان ، رها كنم و خودم را نجات دهم . خدا ، چنين روزى را نياورد !
نام او در «زيارت رجبيّه» نيز آمده است .
گفتنى است آنچه در كتاب مجالس المواعظ آمده كه زُهَير ، در كودكى با امام حسين عليه السلام بازى مى كرده است و خاكِ جاى پاى او را بوسيده و بدين جهت ، مورد ملاطفت پيامبر صلى الله عليه و آله قرار گرفته است ، در منابع معتبر نيامده و بررسى زندگى زُهَير نيز قرينه عدم صحّت اين گزارش است . ۵ اين ماجرا ، در كتاب المنتخب طُرَيحى ، مفصّل تر آمده ؛ ولى نام كودك ، بيان نشده است و در افواه نيز ، معمولاً نام آن كودك ، حبيب بن مُظاهر گفته مى شود ؛ ولى به هر حال ، اصل ماجرا و نام كودك ، مدرك معتبرى ندارد .

1.ر. ك : ص ۷۹ (فصل دوم / رويارويى لشكر هدايت و لشكر گم راهى) .

2.ر . ك : ج ۵ ص ۱۷۵ (بخش هفتم / فصل هفتم / دعوت امام عليه السلام از زهير بن قين براى يارى كردن او در منزل زرود) .

3.ر . ك : ص ۱۵۷ (فصل دوم / نماز جماعت در ظهر عاشورا به امامت حسين عليه السلام ) .

4.ر . ك : ص ۱۴۷ (فصل دوم / شدّت گرفتن جنگ در نيمروز) .

5.متن گزارش ياد شده ، چنين است : «مى گويند : اين زُهَير ، آن طفلى است كه پيغمبر صلي الله عليه و آله به راهى مى گذشت . او را ديد [كه] بازى مى كند . حضرت ، او را گرفت و بوسيد و ملاطفت كرد . اصحاب ، عرض كردند : اين كيست ؟ حضرت فرمودند : اين طفل ، حسين را خيلى دوست مى دارد . يك روز ديدم با حسين ، بازى مى كرد و خاكِ زير قدم او را بر مى داشت و مى بوسيد . جبرائيل عليه السلام به من خبر داده است كه در كربلا ، او را يارى مى كند» .


دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد ششم
288

۱۷۰۷.مثير الأحزان :جاءَ حَنظَلَةُ بنُ أسعَدَ الشِّبامِيُّ فَوَقَفَ بَينَ يَدَيِ الحُسَينِ عليه السلام ، يَقيهِ الرِّماحَ وَالسِّهامَ والسُّيوفَ بِوَجهِهِ ونَحرِهِ ، ثُمَّ التَفَتَ إلَى الحُسَينِ عليه السلام ، فَقالَ : أفَلا نَروحُ إلى رَبِّنا ونَلحَقُ ؟
فَقالَ : رُح إلى ما هُوَ خَيرٌ لَكَ مِنَ الدُّنيا وما فيها . فَقاتَلَ قِتالَ الشُّجعانِ ، وصَبَرَ عَلى مَضَضِ ۱ الطِّعانِ ، حَتّى قُتِلَ وألحَقَهُ اللّهُ بِدارِ الرِّضوانِ . ۲

۳ / ۱۳

زُهَيرُ بنُ القَينِ

كان زهير بن القين البجليّ ۳ ، أحد أبرز أصحاب سيّد الشهداء عليه السلام ، وكان يتولّى قيادة جناح الميمنة في عسكر الإمام عليه السلام ، وكان له دور مؤثّر في التصدّي لجيش الكوفة . ۴
يعتبره البلاذريّ عثمانيّ الهوى ، ۵ وقد ناداه الأعداء في عصر تاسوعاء بذلك أيضا ، وممّا
يؤيّد ذلك أيضا اشتراكه في حرب بلنجر بقيادة سلمان الباهلي في عهد حكم عثمان ، ۶ وعدم وجود روايات بخصوص تواجده في الحروب التي حدثت في فترة حكم الإمام عليّ عليه السلام ، وكذلك عدم رغبة زهير للالتقاء بالإمام الحسين عليه السلام في مسيره إلى الكوفة .
وأمّا في منزل زرود، فعندما دعاه رسول الإمام عليه السلام للالتقاء به، حضر عند الإمام الحسين عليه السلام بتحريض من زوجته ، ولم يمض طويل وقت حتّى رجع إلى خيمته بوجه مستبشر ، يدلّ على تغييرٍ أساسيّ في معنويّاته ، وأمر أن تنقل خيمته إلى مقربة من خيام الإمام الحسين عليه السلام . ۷
وقد أشار إلى هذا التغيير الذي طرأ عليه عندما وعظ جيش ابن زياد في عصر اليوم التاسع من محرّم ، فقالوا له :
يا زهير ، ما كنت عندنا من شيعة أهل هذا البيت ، إنّما كنت عثمانيّا !
فأجابهم زهير قائلاً :
أفَلَستَ تَستَدِلُّ بِمَوقِفي هذا أنّي مِنهُم ! أما وَاللّهِ ، ما كَتَبتُ إلَيهِ كِتابا قَطُّ ، ولا أرسَلتُ إلَيهِ رَسولاً قَطُّ ، ولا وَعَدتُهُ نُصرَتي قَطُّ ، ولكِنَّ الطَّريقَ جَمَعَ بَيني وبَينَهُ ، فَلَمّا رَأَيتُهُ ذَكَرتُ بِهِ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله ومَكانَهُ مِنهُ ، وعَرَفتُ ما يُقدَمُ عَلَيهِ مِن عَدُوِّهِ وحِزبِكُم ، فَرَأَيتُ أن أنصُرَهُ ، وأن أكونَ في حِزبِهِ ، وأن أجعَلَ نَفسي دونَ نَفسِهِ ، حِفظا لِما ضَيَّعتُم مِن حَقِّ اللّهِ وحَقِّ رَسولِهِ صلى الله عليه و آله . ۸
ولا نعلم ما قاله الإمام عليه السلام لزهير في هذا اللقاء القصير ، إلّا أنّه يبدو من الكلام الذي أدلى به إلى أصحابه عند الوداع، بأنّ إحدى المسائل التي أبداها الإمام الحسين عليه السلام له ، هي التذكير بذكرى مهمّة وسارّة من ذكريات حرب بلنجر .
وبعد رجوعه من لدن الإمام عليه السلام حكى زهير هذه الذكرى لرفاقه لعلّه يستجذبهم معه، فخاطبهم قائلاً :
مَن أحَبَّ مِنكُم أن يَتبَعَني ، وإلّا فَإِنَّهُ آخِرُ العَهدِ ، إنّي سَاُحَدِّثُكُم حَديثا :
غَزَونا بَلَنجَرَ ، فَفَتَحَ اللّهُ عَلَينا ، وأصَبنا غَنائِمَ ، فَقالَ لَنا سَلمانُ الباهِلِيُّ : أفَرِحتُم بِما فَتَحَ اللّهُ عَلَيكُم ، وأصَبتُم مِنَ الغَنائِمِ ؟! فَقُلنا : نَعَم ، فَقالَ لَنا : إذا أدرَكتُم شَبابَ آلِ مُحَمَّدٍ فَكونوا أشَدَّ فَرَحا بِقِتالِكُم مَعَهُم مِنكُم بِما أصَبتُم مِنَ الغَنائِمِ ، فَأَمّا أنا ، فَإِنّي أستَودِعُكُمُ اللّهَ . ۹

واستمرّ قائلاً :
مَن أحَبَّ مِنكُمُ الشَّهادَةَ فَليَقُم ، ومَن كَرِهَها فَليَتَقَدَّم .
فلم يقم معه منهم أحد . ۱۰ وبعد هذه اللحظة المصيريّة التحق زهيرٌ بصفوف أصحاب الإمام الراسخين ، بحيث أنّه حينما خاطب الإمام عليه السلام أصحابه :
ألا وإنّي لَأَظُنُّ إنّه آخِرُ يَومٍ لَنا مِن هؤُلاءِ . ألا وإنّي قَد أذِنتُ لَكُم ، فَانطَلِقوا جَميعاً في حِلّ ، لَيسَ عَلَيكُم مِنّي ذِمامٌ ، هذَا اللَّيلُ قَد غَشِيَكُم ، فَاتَّخِذوهُ جَمَلاً . ۱۱
فوقف زهير وأبدى وفاءه للإمام بهذه العبارات الجميلة والعجيبة :
وَاللّهِ ، لَوَدِدتُ أنّي قُتِلتُ ، ثُمَّ نُشِرتُ ، ثُمَّ قُتِلتُ حَتّى اُقتَلَ كَذا ألفَ قَتلَةٍ ، وأنَّ اللّهَ يَدفَعُ بِذلِكَ القَتلَ عَن نَفسِكَ وعَن أنفُسِ هؤُلاءِ الفِتيَةِ مِن أهلِ بَيتِكَ . ۱۲
وفي ظهر عاشوراء وقف زهير إلى جانب سعد بن عبد اللّه الحنفيّ مع النصف الباقين من أصحاب الإمام ليشكّلوا ساترا دفاعيّاً للإمام، فإنّهم وقفوا أمام الإمام وصلّى الإمام خلفهم ۱۳ ، وعندما هجم العدوّ على خيام أهل البيت عليهم السلام ، قاومهم زهير مع عشرة أفراد من أصحاب الإمام عليه السلام وأجبروهم على التراجع ۱۴ ، وأنشأ زهير هذه الأشعار مخاطباً بها الإمام الحسين عليه السلام :

اليَومَ نَلقى جَدَّكَ النَّبِيّاوحَسَنا وَالمُرتَضى عَلِيّا
وذَا الجَناحَينِ الفَتَى الكَمِيّا ۱۵
وبعد حربٍ ضروس وبطوليّة، استُشهد زهيرٌ على أيدي كثير بن عبد اللّه والمهاجر بن أوس ، وعندما خرّ صريعاً على الأرض ، قال الإمام عليه السلام مخاطباً هذا المجاهد العظيم :
لا يُبعِدَنَّكَ اللّهُ يا زُهَيرُ ، ولَعَنَ اللّهُ قاتِلَكَ ، لَعنَ الَّذينَ مَسَخَهُم قِرَدَةً وخَنازيرَ ! ۱۶
ونقرأ في زيارة الناحية المقدّسة :
السَّلامُ عَلى زُهَيرِ بنِ القَينِ البَجَلِيِّ ، القائِلِ لِلحُسَينِ وقَد أذِنَ لَهُ فِي الاِنصِرافِ : «لا وَاللّهِ لا يَكونُ ذلِكَ أبَدا ، أترُكُ ابنَ رَسولِ اللّهِ أسيرا في يَدِ الأَعداءِ وأنجو! لا أرانِيَ اللّهُ ذلِكَ اليَومَ« . ۱۷
كما ذكر اسمه في الزيارة الرجبيّة . ۱۸
لم تذكر المصادر المعتبرة ما جاء في كتاب مجالس المواعظ، من أنّ زهيرا كان يلعب ذات يوم في طفولته مع الإمام الحسين عليه السلام ، وأنّه كان يقبّل التراب تحت قدميه، ولذلك فقد حظي بملاطفة النبيّ صلى الله عليه و آله . كما أنّ تاريخ حياة زهير يدلّ على عدم صحّة هذه الرواية. ۱۹
الجدير بالذكر أنّ هذه الحادثة جاءت بتفصيلٍ أكثر في كتاب المنتخب للطريحي، ولكن لم يذكر اسم الطفل ۲۰ ، ويدور على الألسنة اسم حبيب بن مظاهر عادة؛ إلّا أنّ أصل الحادثة واسم الطفل يفتقدان على أيّ حالٍ إلى سندٍ معتبر.

1.المَضَضُ : وَجَعُ المصيبة (الصحاح : ج ۳ ص ۱۱۰۶ «مضض») .

2.مثير الأحزان : ص ۶۵ .

3.تاريخ الطبري : ج ۵ ص ۳۹۲ و ۴۰۴ ، أنساب الأشراف : ج ۳ ص ۳۷۸ ، نسب معد : ج ۱ ص ۳۴۵ ، جمهرة أنساب العرب : ص ۳۸۸ وفيهما «زهير بن القين بن الحارث بن عامر بن سعد بن مالك بن ذهل بن عمرو بن يشكر ، قتل مع الحسين بن على بالطفّ» ، الفتوح : ج ۵ ص ۱۰۹ الإرشاد : ج ۲ ص ۷۲ ، رجال الطوسي : ص ۱۰۱ ، الأمالي للصدوق : ص ۲۲۰ و ۲۲۴.

4.راجع : ص ۷۸ (الفصل الثاني / المواجهة بين جيش الهدى وجيش الضلالة) .

5.راجع: ج ۵ ص ۱۷۴ (القسم السابع / الفصل السابع / دعوة الإمام عليه السلام زهير بن القين لنصرته فى زرود).

6.نفس المصدر .

7.راجع : ص ۸ ح ۱۵۷۳ .

8.راجع : ج ۵ ص ۱۷۸ ح ۱۴۵۱ .

9.راجع : ج ۵ ص ۱۷۴ ح ۱۴۴۹ .

10.الإرشاد : ج ۲ ص ۹۱ وراجع : هذه الموسوعة : ج ۶ ص ۱۸ (الفصل الأوّل / خطاب الإمام عليه السلام بأهل بيته وأصحابه وعرضه عليهم الانصراف عنه جميعاً) .

11.راجع : ص ۲۴ ح ۱۵۸۰ .

12.راجع : ص ۱۵۶ (الفصل الثاني / صلاة الجماعة في ظهر عاشوراء بإمامة الحسين عليه السلام ) .

13.راجع : ص ۱۴۶ (الفصل الثاني / اشتداد القتال في نصف النهار) .

14.راجع: ۱۵۲ ح ۱۶۵۵.

15.راجع: ص۳۰۰ ح ۱۷۱۲.

16.راجع: ج ۱۲ ص ۲۶۰ (القسم الثالث عشر / الفصل الثالث عشر / الزيارة الثانية برواية الإقبال).

17.راجع: ج ۱۲ ص ۱۱۸ (القسم الثالث عشر / الفصل الثاني عشر / زيارته في أوّل رجب) .

18.هذا هو نصّ الرواية المذكورة: «قيل : إنّ النبيّ صلى الله عليه و آله رأى زهيرا وهو طفل في طريقه، فاحتضنه النبيّ صلى الله عليه و آله وقبّله ولاطفه. فقال له أصحابه: من يكون؟ فقال صلى الله عليه و آله : إنّ هذا الطفل يحبّ الحسين كثيرا. وقد رأيته ذات يوم وهو يلعب مع الحسين ويأخذ التراب من تحت قدميه ويقبّله. ولقد أخبرني جبرائيل أنّه ينصر الحسين في كربلاء» (مجالس المواعظ: ص ۵۹).

19.المنتخب للطريحي: ص ۱۹۶.

  • نام منبع :
    دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد ششم
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران
    تعداد جلد :
    16
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1388
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 3413
صفحه از 444
پرینت  ارسال به