۳ / ۷
جُنادة بن حارث و فرزندش عمرو
جُنادة بن حارث سلمانى يا انصارى ، كه با نام هاى مختلفى ، مانند: جابر بن حارث سلمانى ، جبّار بن حارث سلمانى ، جيّاد بن حارث سلمانى مرادى ، حيّان بن حارث سلمانى اَزْدى ، حيّان بن حارث ، حسّان بن حارث و حَبّاب بن حارث ، از او ياد شده است .
طبرى ، از او با نام جابر بن حارث سلمانى ، ياد مى نمايد و او و چند تن ديگر را از اوّلين جنگاوران و از نخستين شهيدانى ذكر مى كند كه همگى در يك مكان ، به شهادت رسيدند. ۱
ابن شهرآشوب نيز او را با نام «حَباب بن حارث» ، جزو شهداى حمله اوّل دشمن بر مى شمُرَد . ۲
ابن كَلْبى ، حيّان بن حارث را جزو شهداى كربلا مى داند. برخى منابع ، جُنادة بن حارث انصارى و پسرش عمرو را از شهداى كربلا شمرده اند كه ظاهرا ، همان جُنادة بن حارث سلمانى باشد.
وى در روز عاشورا ، با خواندن اين اشعار ، به صف دشمنْ حمله ور شد و جنگيد تا به خيل شهيدان پيوست :
من ، جُناده ، پسر حارثمنه ناتوانم ، و نه شكننده بيعتم
تا آن زمان كه وارثمبر بالاى جسد متلاشى شده ام بر روى خاك ، بِايستد .
سپس ، به دشمن هجوم بُرد و آن قدر به نبرد ادامه داد تا كشته شد . آن گاه ، پس از او ، [پسرش] عمرو بن جُناده ، به سوى ميدان رفت ، در حالى كه مى خواند :
گلوى پسر هند را بفشار و تيربارانش كنبا سوارگان انصار ، در درون خانه اش،
با مهاجرانى كه تيرهايشان ، رنگين استاز خون كافران، در زير گَرد و غبار؛
تيرهايى كه در روزگار محمّد صلى الله عليه و آله ، رنگين شدندو امروز ، از خون فاجران ، رنگين مى شوند
و امروز ، رنگين مى شوند ، با خون هاى گروهى كهقرآن را به منظور يارى اشرار ، كنار گذاشتند.
در طلب خون هايشان در بدر ، بر آمدند و رو برگرداندندبا تيزىِ شمشيرها و نيزه هاى خطرناك.
به خداوند ـ كه پروردگار من است ـ ، سوگند كه همواره مى زنمفاسقان را با شمشير تيز بُرَنده !
اين ، امروز بر من ، حقّ واجبى استو [گر نه] در همه روزها ، [وقت] در آغوش گرفتن و گفتگوست .
در «زيارت ناحيه» ، آمده است :
سلام بر حيّان بن حارث سَلمانى اَزْدى !
نام وى ، در «زيارت رجبيّه» هم آمده است .