۲ / ۷
آغاز نبرد و فرا خواندن امام عليه السلام يارانش را به شكيبايى و جهاد
۱۶۳۴.الإرشاد :عمر بن سعد ، ندا داد: اى ذُوَيد ! پرچمت را نزديك بياور .
او آن را نزديك تر آورد. سپس عمر ، تيرش را در چلّه كمانش نهاد و آن را انداخت و گفت: گواهى دهيد كه من ، نخستين تير را انداختم .
سپس لشكر ، تير انداختند و درگير شدند .
۱۶۳۵.الملهوف :عمر بن سعد ، پيش آمد و تيرى به سوى لشكر حسين عليه السلام انداخت و گفت: نزد امير ، گواهى دهيد كه من ، نخستين تيرانداز بودم .
آن گاه ، تيرها از سوى آنان ، مانند قطره هاى باران، باريدن گرفت. امام حسين عليه السلام به يارانش فرمود: «خدايتان رحمت كند ! به سوى مرگى كه چاره اى ندارد ، برخيزيد كه اين تيرها، پيك هاى اين قوم به سوى شماست» .
آن دو گروه ، ساعتى با هم جنگيدند و به يكديگر حمله كردند تا اين كه گروهى از ياران حسين عليه السلام ، كشته شدند.
۱۶۳۶.مُثير الأحزان :عمر بن سعد ، به سوى ياران حسين عليه السلام ، تير انداخت و گفت: نزد امير ، شهادت دهيد كه من ، نخستين تيرانداز بودم .
حسين عليه السلام [ به يارانش ] فرمود : «به سوى مرگى كه چاره اى از آن نيست ، برخيزيد» .
ياران ، همگى برخاستند و دو لشكر به هم در آويختند . پيادگان ، از سوارانْ متمايز شدند و درگيرى ، بالا گرفت و غبار برخاست تا آن جا كه پرتو خورشيد ، پوشيده شد و از نيزه هاى سخت، خون چكيد و صداى كوبيده شدن شمشير بر كاسه سر ، تا به آسمان رسيد.