77
دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد هفتم

۱۸۰۶.مقاتل الطالبيّين :عثمان بن على بن ابى طالب ، كه مادر او نيز اُمّ البنين بود . يحيى بن حسن ، به نقل از على بن ابراهيم ، از عبيد اللّه بن حسن و عبد اللّه بن عبّاس ، در باره او آورده است كه گفته اند : عثمان بن على ، در ۲۱ سالگى ، كشته شد .
ضحّاك مِشرَفى ، در سند نخستين ـ كه اندكى پيش بيان شد ـ ، گفته است : خَولى بن يزيد ، تيرى به عثمان بن على زد و او را ناتوان كرد . سپس مردى از بنى اَبان بن دارِم ، به او يورش بُرد و او را كُشت و سرش را جدا كرد .
عثمان بن على ، همان است كه از امام على عليه السلام روايت شده كه در باره اش فرمود : «همانا او را به نام برادرم عثمان بن مَظعون ناميدم» .

۱۸۰۷.الإرشاد :خَولى بن يزيد اَصبَحى ، عثمان بن على را ـ كه جاى برادرانش را [ در ميدان ]گرفته بود ـ ، نشانه گرفت و تيرى به او زد و او را بر زمين انداخت . سپس مردى از بنى دارِم ، به او حمله بُرد و سرش را جدا كرد .

۵/ ۵

عبّاس بن على

عبّاس عليه السلام ، جلوه عشق و ايثار ، تبلور رادمردى ، صفا و وقار ، و تجسّم شجاعت ، شهامت و كرامت است . او در ميان حماسه آفرينان كربلا و شهيدان تاريخ ، از چنان جايگاه بلند و مكانت والايى برخوردار است كه به گفته سيّد الساجدين ، زين العابدين عليه السلام :
براى عبّاس عليه السلام ، نزد خداوند ـ تبارك و تعالى ـ ، منزلتى است كه همه شهدا در روز قيامت ، به او رَشك مى برند.
او از مادرى بزرگوار از قبيله بنى كِلاب ـ كه شجاع ترين ، رزم آورترين و تيزْتك ترين مردانِ روزگار را در خود داشت ـ ، و در دامان پُرمهر او و در كنار برادران بى نظيرى همچون امام حسن عليه السلام و امام حسين عليه السلام ، باليد و رشد كرد .
كنيه آن بزرگوار ، ابو الفضل و ابو قِربه (صاحب مَشك) و القابش سقّا و قمر بنى هاشم است .
عبّاس عليه السلام ، قامتى بلند ، سينه اى سِتَبر ، بازوانى توانمند و چهره اى بس زيبا داشت ، بدان سان كه او را «ماه بنى هاشم» مى گفتند .
او از آغاز قيام ابا عبد اللّه الحسين عليه السلام ، همراه و همدل ايشان و در هنگامه نبرد كربلا ، پرچمدار سپاه او بود . عبّاس عليه السلام ، در روزهاى سخت محاصره امام عليه السلام و يارانش ، سقايت سپاه و آب رسانى به كودكان را بر عهده داشت . ۱
او در آستانه شب عاشورا ، در جمع همراهان حسين عليه السلام ، هنگامى كه امام عليه السلام از آنها خواسته بود تا بروند و ايشان را تنها بگذارند اوّلين كسى بود كه با جملاتى سرشار از عشق و ايمان ، و آكَنده از ايثار ، هم گامى و جان فشانى اش را اعلام كرد . ۲
شمر بن ذى الجوشن ، در كربلا براى عبّاس عليه السلام و سه برادرش ، امان نامه آورد . او كه در آغاز ، حتّى از رويارو شدن با شمر ، نفرت داشت ، در ردّ پيشنهاد سفاهت آميز او ، شكوهمند و استوار ، گفت:
لعنت خدا بر تو و امان نامه ات باد! ... آيا به ما امان مى دهى ، در حالى كه پسر پيامبر خدا صلى الله عليه و آله در امان نيست ؟!
عبّاس عليه السلام ، در كلام معصومان عليهم السلام ، به ايثار ، تيزبينى ، استوارى در ايمان ، جهاد عظيم ، آزمايش نيكو و داشتن جايگاه رَشك آور در قيامت ، ستوده شده است .
اين قهرمان شكوهمند قيام كربلا و پشتيبان شكست ناپذير ابا عبد اللّه عليه السلام ، در هنگامه اوج تنهايى امام عليه السلام و در راه رساندن آب به كام هاى خشكيده كاروان حسين عليه السلام ، شهدِ شهادت نوشيد .
غم شهادت او ، جان امام حسين عليه السلام را بسى فِسُرد ، بدان گونه كه در كنار قامت خونينش ، از سرِ سوز ، در سوگ آن عزيز از دست رفته فرمود :
اكنون ، پشتم شكست وچاره ام ، ناچار شد.
عبّاس عليه السلام ، در هنگام شهادت ، ۳۴ سال داشت . بنا بر اين ، در حدود سال ۲۶ هجرى به دنيا آمده است . در «زيارت ناحيه مقدّسه» ، در باره او آمده است :
سلام بر ابوالفضل عبّاس ، فرزند امير مؤمنان ؛ از خود در گذرنده با جان براى برادر ، برگيرنده از ديروزش براى فردايش ، فدايىِ او ، نگهدارنده ، كوشنده براى رساندن آب به او ، و كسى كه دست هايش بُريده شد ! خداوند ، قاتلانش يزيد بن رُقاد حيتى و حَكيم بن طُفَيل طايى را لعنت كند !
گفتنى است كه در شمارى از منابع متأخّر ، مطالبى در باره ابو الفضل العبّاس عليه السلام گزارش شده است كه در منابع قابل استناد ، ديده نمى شود . براى نمونه ، به شمارى از گزارش هاى بى اساس ، اشاره مى كنيم . در معالى السبطين آمده است كه :
آن هنگام كه شبِ بيست و يكم ماه رمضان شد و على عليه السلام در آستانه مرگ قرار گرفت ، عبّاس عليه السلام را به سينه چسبانْد و فرمود: «فرزندم كه چشم من در قيامت ، با تو روشن خواهد شد! فرزندم! هنگامى كه روز عاشورا شد و وارد شريعه شدى ، مبادا آب بنوشى ، در حالى كه برادرت حسين ، تشنه است!» .
نيز در كتاب شعشعة الحسينى آمده است :
جناب امير مؤمنان عليه السلام خلوت نمودند . حسنين عليهماالسلام و زينب عليهاالسلام و امّ كلثوم عليهاالسلام را طلب فرمود و دست مبارك بر سر و روىِ ايشان كشيد و به شدّت مى گريست و ايشان هم مى گريستند ، به نوعى كه ساير اولادهاى آن حضرت [كه] در بيرون خانه بودند ، بى اختيار ، داخل خانه شدند و مى گريستند . پس حضرت امير المؤمنين عليه السلام گرفت دست امام حسن عليه السلام را و به امانت سپرد فرزندان خود را به آن بزرگوار . پس نظر فرمود به عبّاس عليه السلام . ديد گريه او از همه شديدتر است . پس او را به نزد خود ، طلب فرمود و شيون بلندى كرد و مفصّل گريست و آن گاه فرمود : «اى پسرم ! اى جانم ! از حسين ، مراقبت كن ، كه او امانت خدا و پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و فاطمه عليهاالسلام و امانت من است . تو ياور او باش و خودت را فداى او كن» . آن گاه ، شيون زد و از گريه و فرياد زياد ، بيهوش شد .
همچنين در كتاب أسرار الشهادات ، آمده است :
گفته شده : زُهَير ، پيش از كشته شدنش ، نزد عبد اللّه بن جعفر بن عقيل آمد و به او گفت : برادرم ! پرچم را به من بده . عبد اللّه به وى گفت : آيا من در حمل آن ، كوتاهى كرده ام؟ زهير گفت : نه ؛ [ولى] من به آن ، نياز دارم .
راوى گفت : عبد اللّه ، پرچم را به زهير داد و زهير ، آن را گرفت و به صورت ناگهانى ، پيش عبّاس بن على عليه السلام آورد و گفت : يا ابن امير المؤمنين ! مى خواهم خبرى را برايت بازگو كنم كه حفظش كرده ام . عبّاس عليه السلام گفت : بگو كه الآن ، وقت بازگويىِ خبر است . عيبى ندارد . بگو ، كه تو براى ما ، خبر قطعى نقل مى كنى . زهير به وى گفت : اى ابوالفضل! بدان كه پدرت امير المؤمنين عليه السلام ، وقتى تصميم گرفت با مادرت اُمّ البنين ازدواج كند ، دنبال برادرش عقيل ـ كه نسب شناسِ عرب بود ـ فرستاد و فرمود : «برادرم ! از تو مى خواهم كه برايم زنى را از خانواده هاى اصيل و نَسَب دار و شجاع ، انتخاب كنى تا با او پسرى شجاع بياورم كه ياور اين پسرم ـ و اشاره به حسين عليه السلام كرد ـ باشد و او را در سرزمين طفّ كربلا همراهى كند» . پدرت ، تو را براى اين روز ، ذخيره كرد . پس تو در دفاع از حرم برادر و برادرانت ، كوتاهى نكن .
راوى گفت : عبّاس عليه السلام ، تكان خورد و دست به ركابش كشيد و آن را كَند و گفت : اى زهير! در چنين روزى ، مرا تشجيع مى كنى؟! به خدا سوگند ، تو را به گونه اى مى بينم كه هرگز چنين نديده بودم .
بايد گفت : متأسّفانه ، هيچ سخنى از امير مؤمنان عليه السلام خطاب به عبّاس عليه السلام يا در باره وى ، در منابع معتبر ، ثبت نشده است .
نيز در تذكرة الشهدا آمده است :
بعضى ذكر كرده اند كه عبّاس عليه السلام ، در آن حال ، عرض كرد كه : مى خواهم يك بار ديگر ، نظر به صورتت نمايم ، و لكن حَرمَله ، تير بر چشم هاى من زده است . ۳
گزارش هاى بسيار ديگرى نيز در باره ايشان در كتاب هايى مانند : معالى السبطين ، شعشعة الحسينى ، اسرار الشهادات ، ناسخ التواريخ ، عنوان الكلام ، تذكرة الشهدا ، سوگ نامه آل محمّد صلى الله عليه و آله و المنتخب طريحى آمده است كه در كتب معتبر ، وجود ندارد .
اينك ، آنچه در منابع قابل استناد ، گزارش شده است ، در پى مى آيد :

1.ر . ك : ج ۵ ص ۴۲۵ (فصل يكم / نقش عبّاس در رساندن آب به لشكر امام عليه السلام) .

2.ر . ك : ج ۶ ص ۲۱ (فصل يكم / پاسخ خانواده و ياران امام عليه السلام).

3.ملّا حبيب كاشى در تذكرة الشهدا در ذيل اين مطلب، آن را اين گونه رد مى كند : «بسيار ضعيف است و در كتب مشهوره، مذكور نيست» .


دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد هفتم
76

۱۸۰۶.مقاتل الطالبيّين:عُثمانُ بنُ عَلِيِّ بنِ أبي طالِبٍ عليه السلام ـ واُمُّهُ اُمُّ البَنينَ أيضاً ـ قالَ يَحيَى بنُ الحَسَنِ ، عَن عَلِيِّ بنِ إبراهيمَ ، عَن عُبَيدِ اللّهِ بنِ الحَسَنِ وعَبدِ اللّهِ بنِ العَبّاسِ، قالا: قُتِلَ عُثمانُ بنُ عَلِيٍّ وهُوَ ابنُ إحدى وعِشرينَ سَنَةً .
وقالَ الضَّحّاكُ المِشرَفِيُّ فِي الإِسنادِ الأَوَّلِ الَّذي ذَكَرناهُ آنِفاً: إنَّ خَولِيَّ بنَ يَزيدَ رَمى عُثمانَ بنَ عَلِيٍّ بِسَهمٍ فَأَوهَطَهُ ۱ ، وشَدَّ عَلَيهِ رَجُلٌ مِن بَني أبانٍ بنِ دارِمِ فَقَتَلَهُ وأخَذَ رَأسَهُ.
وعُثمانُ بنُ عَلِيٍّ الَّذي رُوِيَ عَن عَلِيٍّ عليه السلام أنَّهُ قالَ: إنَّما سَمَّيتُهُ بِاسمِ أخي عُثمانَ بنِ مَظعونٍ . ۲

۱۸۰۷.الإرشاد:وتَعَمَّدَ خَولِيُّ بنُ يَزيدَ الأَصبَحِيُّ عُثمانَ بنَ عَلِيٍّ ـ وقَد قامَ مَقامَ إخوَتِهِ ـ فَرَماهُ بِسَهمٍ فَصَرَعَهُ ، وشَدَّ عَلَيهِ رَجُلٌ مِن بَني دارِمٍ فَاحتَزَّ رَأسَهُ . ۳

۵ / ۵

العبَّاسُ بنُ عَلِيٍّ

مظهر العشق والإيثار، ومثال الرجولة والصفاء والوقار، ورمز الشجاعة والشهامة والكرامة. وكانت له بين أبطال كربلاء وشهداء التاريخ منزلة رفيعة، ومكانة سامقة ۴ ، حتّى قال سيّد الساجدين زين العابدين عليه السلام في حقّه :
إنَّ لِلعَبّاسِ عِندَ اللّهِ تَبارَكَ وتَعالى مَنزِلَةً يَغبِطُهُ بِها جَميعُ الشُّهَداءِ يَومَ القِيامَةِ . ۵
ولد من اُمّ عظيمة تنتسب إلى قبيلة بني كلاب، التي أنجبت أشجع الصناديد الأفذاذ في زمانها، وتربّى في حجرها، ونشأ مع أخويه اللذين لا مثيل لهما ؛ وهما الحسن والحسين عليهماالسلام .
كانت كناه: أبا الفضل، ۶ وأبا القربة، ۷ وألقابه : السقّاء ، ۸ وقمر بني هاشم. ۹
وأمّا صفته: فقد كان ممشوق القامة، عريض الصدر، عبل الذراعين، جميل المحيا، حتّى سمّي: قمر بني هاشم.
كان مع أبي عبد اللّه الحسين عليه السلام منذ بداية الثورة. وهو صاحب لوائه في كربلاء ، ۱۰ وتولّى سقاية العطاشى في ساعة العسرة التي كان فيها الإمام وأصحابه محاصرين . ۱۱
وعندما طلب الإمام عليه السلام من أصحابه وأهل بيته أن يذهبوا ويتركوه وحده في ليلة العاشر من المحرّم، كان أبو الفضل أوّل من هبّ ليخبره بملازمته إيّاه، وتفانيه من أجله، عبر كلمات طافحة بالعشق والإيمان والإيثار . ۱۲
أتاه ـ وأُخوتَه الثلاثة ـ شمرُ بن ذي الجوشن ومعه كتاب الأمان ، فامتعض منه وكره لقاءه، وقال في ردّ اقتراحه السّفيه :
لَعَنَكَ اللّهُ ولَعَنَ أمانَكَ!.. أتُؤَمِّنُنا وابنُ رَسولِ اللّهِ لا أمانَ لَهُ؟! ۱۳
أثنى عليه المعصومون عليهم السلام ووصفوه بالإيثار، والبصيرة النافذة، والثبات على الإيمان، والجهاد العظيم، والبلاء الحسن، ۱۴ والمنزلة التى يغبط عليها يوم القيامة. ۱۵
استُشهد هذا البطل المهيب، والعضد الصامد لأبي عبداللّه عليه السلام ، وهو يحاول إيصال الماء إلى الأفواه اليابسة الظامئة، حين ظلّ الإمام عليه السلام وحيداً فريداً، فعزّ مصرعه على الحسين عليه السلام ، ورثاه بحرقة وألم قائلاً :
الآن انكسَرَ ظَهري، وقلَّت حيلَتي . ۱۶
عمره الشريف حين استشهد ۳۴ سنة ۱۷ ، وعلى هذا يكون قد وُلدَ حوالي سنة ۲۶ للهجرة.
وجاء في زيارة الناحية:
السَّلامُ عَلَى أبي الفَضلِ العَبّاسِ بنِ أميرِ المُؤمِنينَ، المُواسي أخاهُ بِنَفسِهِ، الآخِذِ لِغَدِهِ مِن أمسِهِ، الفادي لَهُ الواقي، السّاعي إلَيهِ بِمائِهِ، المَقطوعَةِ يَداهُ، لَعَنَ اللّهُ قاتِلَيهِ يَزيدَ بنَ الرُّقادِ الحيتي ۱۸ وحَكيمَ بنَ الطُّفيلِ الطّائِيَّ . ۱۹
من الجدير بالذكر أنّ بعض المصادر المتأخِّرة روت معلومات حول أبي الفضل عليه السلام لا نراها في المصادر المعتبرة، مثل ما جاء في معالي السبطين:
لمّا كانت ليلة إحدى وعشرين من شهر رمضان و أشرف عليّ عليه السلام على الموت ، أخذ العبّاسَ وضمّه إلى صدره الشريف وقال: ولدي! ستقرّ عيني بك يوم القيامة. ولدي! إذا كان يوم عاشوراء ودخلت المشرعة إيّاك أن تشرب الماء وأخوك الحسين عطشان . ۲۰
أو ما روي في كتاب شعشعة الحسيني وهو:
اختلى أميرُ المؤمنين عليه السلام ودعا الحسنين وزينب وأُمّ كلثوم ومسح بيده المباركة على رؤوسهم ووجوههم ، وكان يبكي بشدّة وكانوا يبكون هم أيضا، بحيث دخل سائر أولاده عليه السلام البيتَ دون إرادة منهم بعد أن كانوا خارجه. فأخذ أمير المؤمنين بيد الإمام الحسن عليه السلام وأوكل أولاده إليه. ثمّ نظر إلى العبّاس، فرأى أنّ بكاءه أشدّ من الآخرين، فدعاه إليه وصاح صياحا عاليا وبكى بكاءً طويلاً ، ثمّ قال: يا ولدي ومهجتي! عليك بالحسين؛ فإنّه أمانة اللّه وأمانة رسوله وأمانة فاطمة وأمانتي عندك ، كن عضدا وترسا له ، وَافِد نفسك له . ثمّ صاح وغشي عليه من كثرة البكاء والصراخ . ۲۱
أو ماجاء في كتاب أسرار الشهادات وهو:
إنّه قيل: أتى زهيرٌ إلى عبد اللّه بن جعفر بن عقيل قبل أن يقتل، فقال له: يا أخي! ناولني الراية، فقال له عبد اللّه : أوَ فِيَّ قصورٌ عن حملها؟ قال: لا ، ولكن لي بها حاجة. قال: فدفعها إليه، وأخذها زهيرٌ وأتى بها فجأة للعبّاس بن عليّ عليه السلام وقال: يابن أمير المؤمنين عليه السلام ! اُريد أن أُحدّثك بحديثٍ وعيته، فقال: حدّث، فقد حلا وقت الحديث! حدّث ولا حرج عليك ، فإنّك تروي لنا خبرا يقينيّا . فقال له: اِعلم يا أبا الفضل أنّ أباك أمير المؤمنين عليه السلام لمّا أراد أن يتزوّج بأُمّك اُمِّ البنين بعث إلى أخيه عقيل ـ وكان عارفا بأنساب العرب ـ فقال عليه السلام : يا أخي! أُريد منك أن تخطب لي امرأةً من ذوي البيوت والحسب والنسب والشجاعة، لكي أُصيبَ منها ولدا يكون شجاعا وعضدا ينصر ولدي هذا ـ وأشار إلى الحسين عليه السلام ـ ليواسيه في طفّ كربلاء .
وقد ادّخرك أبوك لمثل هذا اليوم، فلا تقصّر عن حلائل أخيك وعن إخوانك .
قال: فارتعد العبّاس وتمطّى في ركابه حتّى قطعه ، قال: يا زهير! تشجّعني في مثل هذا اليوم؟ واللّه لأُرينَّك شيئا ما رأيته قط . ۲۲
وللأسف، فإنّنا لا نرى في المصادر المعتبرة أيَّ كلامٍ لأمير المؤمنين عليه السلام يخاطب به العبّاس أو يدور حوله!
أو ما نُقل في تذكرة الشهداء :
ذكر البعض أنّ العبّاس قال وهو على تلك الحال: أُريد أن أنظر إلى وجهك مرّةً أُخرى، ولكنّ حرملة ضرب عينيّ بالسهم . ۲۳
وقد جاء الكثير من الروايات الأُخرى بشأنه أيضا في كتب مثل: معالي السبطين ، ۲۴ شعشعة الحسينيّ ، ۲۵
أسرار الشهادات ، ۲۶ ناسخ التواريخ ، ۲۷ عنوان الكلام ، ۲۸ تذكرة الشهداء ۲۹ ، سوگنامه ۳۰ آل محمّد صلى الله عليه و آله ۳۱ ، والمنتخب للطريحي ۳۲ وأمثالها، ولكنّها لا توجد في الكتب المعتبرة.
وأمّا ما روي في المصادر المعتبرة فهو:

1.وَهَطَ: ضَعُفَ ووَهَنَ (القاموس المحيط: ج ۲ ص ۳۹۲ «وهط») .

2.مقاتل الطالبيّين : ص ۸۹ ، التنبيه والإشراف : ص ۲۶۳ وفيه «وقتل معه من ولد أبيه ستّة ... وعثمان» فقط ؛ بحار الأنوار: ج ۴۵ ص ۳۷ .

3.الإرشاد: ج ۲ ص ۱۰۹، إعلام الورى: ج ۱ ص ۴۶۶ ؛ الطبقات الكبرى (الطبقة الخامسة من الصحابة): ج ۱ ص ۴۷۶، أنساب الأشراف: ج ۳ ص ۴۰۷ وكلاهما نحوه، تاريخ خليفة بن خيّاط: ص ۱۷۸ عن أبي الحسن وفيه «قتل معه عثمان بن عليّ أُمّه أُمّ البنين» فقط.

4.سمق يسمق فهو سامق : ارتفع وعلا وطال (لسان العرب : ج ۱۰ ص ۱۶۳ «سمق») .

5.راجع: ص ۸۶ ح ۱۸۰۸.

6.تهذيب الكمال : ج ۲۰ ص ۴۷۹ ؛ المجديّ : ص ۱۵، الفخريّ: ص ۳۹ وراجع : هذه الموسوعة : ج ۷ ص ۱۰۰ ح ۱۸۲۴ و ص ۱۰۶ ح ۱۸۲۹ .

7.مقاتل الطالبيين : ص ۸۹ و راجع : هذه الموسوعة : ج ۷ ص ۸۸ ح ۱۸۱۰ و ص ۹۰ ح ۱۸۱۵ .

8.مقاتل الطالبيين: ص ۸۹ ؛ المجدي : ص ۱۵ و راجع : هذه الموسوعة : ج ۷ ص ۸۸ ح ۱۸۱۰ وص ۹۰ ح ۱۸۱۳ و ۱۸۱۵ وص ۹۶ ح۱۸۲۰ ـ ۱۸۲۲ .

9.راجع: ص ۹۶ ح ۱۸۲۲ و ص ۱۰۲ ح ۱۸۲۴ .

10.الأخبار الطوال : ص ۲۵۶ ؛ الإرشاد : ج ۲ ص ۹۵ ، المجدي : ص ۱۵ ، شرح الأخبار : ج ۳ ص ۱۸۲ الرقم ۱۱۲۵ و راجع : هذه الموسوعة : ج ۷ ص ۹۶ ح ۱۸۲۲ و ص ۱۰۲ ح ۱۸۲۴ .

11.راجع: ج ۵ ص ۴۲۴ (الفصل الأوّل / دور العباس في إيصال الماء إلى عسكر الإمام عليه السلام ).

12.راجع: ج ۶ ص ۲۰ (الفصل الأوّل / جواب أهل بيته وأصحابه).

13.راجع: ج ۵ ص ۴۴۰ ح ۱۵۶۸ .

14.راجع: ص ۸۸ ح ۱۸۰۹.

15.راجع : ص ۸۶ ح ۱۸۰۸ .

16.راجع: ص ۹۶ ح ۱۸۲۰.

17.المجدي : ص ۱۵ ، شرح الأخبار : ج ۳ ص ۱۹۴ و راجع : هذه الموسوعة : ج ۷ ص ۸۸ ح ۱۸۰۹ و ۱۸۱۰ .

18.في مصباح الزائر : «الجنبي» وليس في المزار الكبير .

19.ليس في رواية المزار الكبير : ص ۴۸۹ و مصباح الزائر : ص ۲۷۹ : «أبي الفضل» راجع : هذه الموسوعة : ج ۱۲ ص ۲۵۲ (القسم الثالث عشر / الفصل الثالث عشر / الزيارة الثّانية برواية الإقبال) .

20.معالي السبطين : ج ۱ ص ۲۷۷.

21.شعشعة الحسيني: ج ۲ ص ۶۰ .

22.أسرار الشهادات : ج ۲ ص ۳۹۵.

23.تذكرة الشهدا (بالفارسية) : ص ۲۷۲ و ردّ الملّا حبيب اللّه الكاشاني هذه الرواية نفسها قائلاً: «في غاية الضعف ولم تذكر في الكتب المشهورة» .

24.. معالي السبطين : ج ۱ ص ۲۷۵ و ۲۷۰ و ۲۷۱.

25.شعشعة الحسيني (بالفارسيّة) : ج ۲ ص ۱۸۴.

26.أسرار الشهادات : ج ۲ ص ۴۰۲ و ۴۱۲.

27.ناسخ التواريخ : (تاريخ الإمام الحسين عليه السلام) ص ۴۴۱ و ۴۳۸.

28.عنوان الكلام : ص ۱۹۴ و ۱۶۲ و ۲۸۰.

29.تذكرة الشهداء: ص ۲۷۰ و ۴۴۳ .

30.كلمة فارسيّة تعني : كتاب رثاء أو عزاء .

31.سوگنامه آل محمد صلى الله عليه و آله (بالفارسيّة) : ص ۳۰۰.

32.المنتخب للطريحي: ص ۳۰۵.

  • نام منبع :
    دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد هفتم
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران
    تعداد جلد :
    16
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1388
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 3808
صفحه از 445
پرینت  ارسال به