۱۷۸۰.المَجْدىّـ در ياد كردِ فرزندان حسين عليه السلام ـ: عبد اللّه ، ۱ پدرش او را بيرون آورد و مردم به او نگاه مى كردند ، و او تشنه بود . در همان حال كه روى دستِ پدرش بود ، مردى ، تيرى به سوى او انداخت و او را ذبح كرد . خداوند ، حقّش را بستانَد !
۱۷۸۱.سرّ السلسلة العَلَويةـ در يادكرد فرزندان حسين عليه السلام ـ: عبد اللّه بن حسين بن على ، در دامان پدرش كُشته شد . او كودكى شيرخوار بود كه تيرى از مردى از قبيله بنى اسد ، به او اصابت كرد كه دست و پا زد و جان داد .
۱۷۸۲.الأمالى ، شجرىـ به نقل از زيد بن على بن الحسين عليه السلام و يحيى بن امّ طَويل و عبد اللّه بن شَريك عامِرى و غير ايشان ، در يادكرد نام هاى كشته شدگان كربلا ـ: [ ديگر ، ] عبد اللّه بن حسين ، كه مادرش رَباب ، دختر امرؤ القيس بن عَدى بن اوس بن جابر بن كَعْب بن حَكيم كَلْبى بود . او را حَرمَلة بن كاهِل اسدى والِبى كُشت . او در هنگامه نبرد ، [ در روز عاشورا ] به دنيا آمد . وى را نزد امام حسين عليه السلام ـ كه نشسته بود ـ ، آوردند . امام عليه السلام ، او را گرفت و در دامانش نشانْد و كامش را با آب دهان خود برگرفت و او را «عبد اللّه » ناميد كه در اين ميان ، حَرمَلة بن كاهِل ، او را با تيرى زد و گلويش را شِكافت . حسين عليه السلام ، خونش را گرفت و آن را جمع نمود و به سوى آسمان پاشيد كه قطره اى از آن خون ، به زمين ، باز نگشت .
فُضَيل مى گويد : ابو وَرْد ، برايم گفت كه شنيده كه امام باقر عليه السلام مى فرمايد : «اگر قطره اى از آن خون به زمين مى افتاد ، عذابْ نازل مى شد» .
اين ، همانى است كه شاعر ، در باره اش گفته است :
و نزد قبيله غنى ، قطره اى از خون ما (ابو بكر بن حسن) استو خونى ديگر (عبد اللّه شيرخوار) ، نزد قبيله بنى اسد ، به شمار و ياد است .