۲۱۳۰.تهذيب الكمالـ به نقل از ابو حميد طَحّان ـ: ميان قبيله خُزاعه بوديم كه چيزى از اموال باقى مانده حسين عليه السلام آوردند و به آنان گفتند : آن را نحر كنيم (بكُشيم) يا بفروشيم و [پولش را ]قسمت كنيم ؟
گفتند : آن را نحر كنيد .
آن را در ديگى نهادند و چون نهاده شد ، آتش گرفت .
۲۱۳۱.بُغْية الطلب فى تاريخ حلبـ به نقل از يزيد بن هارون ـ: مادرم از مادر بزرگش براى من نقل كرد و گفت : كشته شدن حسين بن على عليه السلام را درك كردم . هنگامى كه كشته شد ، گروهى به سوى شترى كه با او بود ، رفتند و آن را به تاراج بردند و چون شب شد ، ديدم كه در آن ، آتش ، زبانه مى كشد و هر چه از لشكر حسين عليه السلام گرفته شده بود ، آتش گرفت و سوخت .
۲۱۳۲.تهذيب الكمالـ به نقل از جميل بن مرّه ـ: روز شهادت حسين عليه السلام ، به شترى در لشكر او دست يافتند و آن را نحر كردند و پختند ؛ ولى به تلخىِ گياه حَنظل بود و نتوانستند چيزى از آن بخورند .
۲۱۳۳.مثير الأحزان :شترى كه با امام حسين عليه السلام بود ، نحر شد ؛ امّا گوشتش خورده نشد ؛ زيرا از گياه تلخِ صَبر نيز تلخ تر بود . از عبد الكريم بن يعفور جُعفى نقل شده است كه چون آن گوشت را در ديگ نهادند ، آتش گرفت .
همچنين ، همراه امام حسين عليه السلام گياه آرايشىِ وَرس و مقدارى عطر بود . آن را قسمت كردند ؛ امّا هنگامى كه به خانه هايشان رفتند ، تبديل به خاكستر شد .