407
دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد هفتم

۲۱۲۵.الخرائج و الجرائح :پيامبر صلى الله عليه و آله رفت تا در خيمه اُمّ مَعبد فرود آمد . [پيامبر صلى الله عليه و آله و همراهانش] خواستند كه امّ معبد ، مهمانشان كند . امّ معبد گفت : الآن ، چيزى آماده ندارم .
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله به گوسفندى در كنار خيمه كه به خاطر بدحالى ، از گلّه جا مانده بود ، نگريست و گفت : «اجازه مى دهى آن را بدوشم ؟» .
گفت : آرى ؛ ولى چيزى ندارد .
پيامبر صلى الله عليه و آله دست بر پشت آن گوسفند كشيد و مانند فربه ترين گوسفندان شد و سپس دست بر پستان آن كشيد و پستان آن ، عجيبْ بزرگ شد و شير فراوانى آورد . پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : «اى امّ معبد ! كاسه بزرگى را بياور» .
[پيامبر صلى الله عليه و آله شير را در كاسه دوشيد و] همه شير نوشيدند تا سيراب شدند . امّ معبد ، هنگامى كه اين را ديد ، گفت : اى نيكو روى ! من فرزندى هفت ساله دارم كه مانند تكّه گوشتى ، نه سخن مى گويد و نه بر مى خيزد . و او را نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آورد .
پيامبر صلى الله عليه و آله خرمايى را كه در ظرفْ مانده بود ، برداشت و آن را جويد و در دهان كودك گذاشت . كودك ، در جا برخاست و راه رفت و سخن گفت . پيامبر صلى الله عليه و آله هسته خرما را در زمين نهاد و همان وقت ، نخل خرمايى شد و خرماى تازه از آن آويزان گشت و در تابستان و زمستان ، اين گونه بود و نيز به اطراف آن جا اشاره كرد و پيرامون آن جا ، سرسبز شد . سپس پيامبر صلى الله عليه و آله رفت .
هنگامى كه پيامبر صلى الله عليه و آله وفات كرد ، آن نخل ، ديگر خرما نداد ؛ امّا همچنان سبز بود . هنگامى كه امام على عليه السلام كشته شد ، ديگر سبز نشد ؛ امّا باقى بود ؛ ولى هنگامى كه امام حسين عليه السلام كشته شد ، خون از آن چكيد و خشك شد .


دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد هفتم
406

۲۱۲۵.الخرائج والجرائح :إنَّ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله سارَ حَتّى نَزَلَ خَيمَةَ اُمِّ مَعبَدٍ ، فَطَلَبوا عِندَها قِرىً ۱ ، فَقالَت : ما يَحضُرُني شَيءٌ . فَنَظَرَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله إلى شاةٍ في ناحِيَةِ الخَيمَةِ قَد تَخَلَّفَت مِنَ الغَنَمِ لِضُرِّها ، فَقالَ : تَأذَنينَ في حَلبِها ؟ قالَت : نَعَم ، ولا خَيرَ فيها . فَمَسَحَ يَدَهُ عَلى ظَهرِها ، فَصارَت أسمَنَ ما يَكونُ مِنَ الغَنَمِ ، ثُمَّ مَسَحَ يَدَهُ عَلى ضَرعِها ، فَأَرخَت ضَرعا عَجيبا ، ودَرَّت لَبَنا كَثيرا .
فَقالَ : يا اُمَّ مَعبَدٍ ! هاتِي العُسَّ ۲ ، فَشَرِبوا جَميعا حَتّى رَووا .
فَلَمّا رَأَت اُمُّ مَعبَدٍ ذلِكَ ، قالَت : يا حَسَنَ الوَجهِ ، إنَّ لي وَلَدا لَهُ سَبعُ سِنينَ ، وهُوَ كَقِطعَةِ لَحمٍ لا يَتَكَلَّمُ ولا يَقومُ ، فَأَتَتهُ بِهِ ، فَأَخَذَ تَمرَةً قَد بَقِيَت فِي الوِعاءِ ، ومَضَغَها وجَعَلَها في فيهِ ، فَنَهَضَ فِي الحالِ ، ومَشى وتَكَلَّمَ ، وجَعَلَ نَواها فِي الأَرضِ ، فَصارَت فِي الحالِ نَخلَةً ، وقَد تَهَدَّلَ الرُّطَبُ مِنها ، وكانَ كَذلِكَ صَيفا وشِتاءً ، وأشارَ مِنَ الجَوانِبِ ، فَصارَ ما حَولَها مَراعِيَ ، ورَحَلَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله .
ولَمّا تُوُفِّيَ صلى الله عليه و آله لَم تُرطِب تِلكَ النَّخلَةُ ، وكانَت خَضراءَ ، فَلَمّا قُتِلَ عَلِيٌّ عليه السلام لَم تَخضَرَّ ، وكانَت باقِيَةً ، فَلَمّا قُتِلَ الحُسَينُ عليه السلام سالَ مِنهَا الدَّمُ ويَبِسَت . ۳

1.القِرى : الضيافة (مجمع البحرين : ج ۳ ص ۱۴۷۵ «قرى») .

2.العُسّ : القدح الكبير (النهاية : ج ۳ ص ۲۳۶ «عسس») .

3.الخرائج والجرائح : ج ۱ ص ۱۴۶ ح ۲۳۴ ، بحار الأنوار : ج ۱۹ ص ۷۵ ح ۲۶ .

  • نام منبع :
    دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد هفتم
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران
    تعداد جلد :
    16
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1388
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 3904
صفحه از 445
پرینت  ارسال به