۲ / ۹
خون تازه در زير سنگ ها
۲۰۹۹.كامل الزياراتـ به نقل از ابو بصير ، از امام صادق عليه السلام ـ: هشام بن عبد الملك ، به سوى پدرم (باقر عليه السلام ) فرستاد و او را به شام فرا خواند . هنگامى كه ايشان نزد هشام رسيد ، او با احترام گفت : اى ابو جعفر ! ما تو را فرا خوانده ايم تا مسئله اى را از تو بپرسيم كه صلاح نيست كسى جز من ، آن را از تو بپرسد و جز يك نفر ـ اگر باشد ـ ، كس ديگرى را نمى شناسم كه بتواند اين مسئله را پاسخ دهد و يا پاسخش را بداند .
پدرم فرمود : «فرمان رواى مؤمنان ، هر چه دوست دارد ، از من بپرسد تا اگر مى دانم ، پاسخ بگويم و اگر نمى دانم ، بگويم نمى دانم . براى من ، راستگويى سزاواراتر است» .
هشام گفت : در باره شبى برايم بگو كه على بن ابى طالب كشته شد . چگونه كسانى كه در آن شهر نبودند ، به كشته شدنش پى بردند ؟ نشانه آن براى مردم ، چه بود؟ اگر پاسخ اين را مى دانى ، به من بگو كه آيا آن نشانه ، براى كشته شدن كسى جز على هم بوده است؟
پدرم به او فرمود : «اى فرمان رواى مؤمنان ! در آن شبى كه امير مؤمنان على عليه السلام كشته شد ، تا سپيده دم ، هر سنگى را كه از روى زمين بر مى داشتند ، زيرش خون تازه مى يافتند . شبِ كشته شدن هارون برادر موسى عليه السلام نيز همين گونه بود . شبِ كشته شدن يوشع بن نون عليه السلام نيز همين گونه بود . شبِ به آسمان رفتن عيسى بن مريم عليه السلام نيز همين گونه بود . شب كشته شدن شمعون ، فرزند حَمّونِ صفا عليه السلام نيز همين گونه بود . شب كشته شدن على بن ابى طالب عليه السلام و شب كشته شدن حسين بن على عليه السلام نيز همين گونه بود» .