۴ / ۲
كودك خردسال
پيش از اين ، در ياد كرد فرزندان امام حسين عليه السلام ، اشاره كرديم كه بر پايه برخى از گزارش ها ، ايشان ، شش پسر داشته كه دو تن از آنان ، عبد اللّه و على اصغر ، نام داشته اند . ۱ احتمالاً ـ همان طور كه ابن طلحه گفته ـ ، اين دو فرزند امام عليه السلام ، هر دو در روز عاشورا ، شهيد شده اند ، ۲ با اين تفاوت كه يكى شيرخواره بوده است و ديگرى ، چند ساله .
گزارش هايى كه كلمه «رَضيع (شيرخواره) » در آنها به كار رفته و يا تصريح مى كنند كه فرزندى از امام عليه السلام كه در روز عاشورا به دنيا آمده بود ، روى دست پدر ، تير خورد و شهيد شد ، به شهادتِ يكى از اين فرزندان ، اشاره دارد . البته بايد توجّه داشت آنچه مكرّر شنيده مى شود كه آن كودك ، شش ماهه بوده ، سند معتبرى ندارد . ۳
امّا گزارش هايى كه به شهادت فرزند سه ساله امام عليه السلام اشاره كرده اند يا تعبيرهاى مشابه و نزديك به آن دارند ، مربوط به شهادت فرزند ديگرى از ايشان است .
به نظر مى رسد كه از يك سو ، تشابه شمارى از گزارش هاى مربوط به شهادت اين دو كودك ، و از سوى ديگر ، اختلاف شمارى ديگر از آنها و همچنين ، اختلاف در نام مادر فرزند خردسال امام عليه السلام كه شهيد شده ، ۴ حاكى از بى دقّتى گزارشگران در گزارش شهادت اين دو كودك (و عدم تفكيك آنها از يكديگر) است .
در «زيارت ناحيه مقدّسه» آمده است :
سلام بر عبد اللّه بن الحسين ، كودك شيرخواره تير خورده ضربت خورده به خون تيپده كه خونش به آسمان ، پرتاب شد و در دامان پدرش ، با تير ، سر بُريده شد ! خدا لعنت كند حَرمَلَه بن كاهِل اسدى و همراهانش را كه به او تير زدند !
همچنين در «زيارت ناحيه دوم» ۵ آمده است:
سلام بر علىِ بزرگ ! سلام بر شيرخواره كوچك !
گفتنى است كه در شمارى از منابع متأخّر ، مطالبى در ذكر مصائب على اصغر ، گزارش شده است كه در منابع قابل استناد ، ديده نمى شود ؛ مانند آنچه در روضة الشهدا ، در پايان نقل زير ، در باره بى شير شدن مادر على اصغر آمده است كه :
[امام حسين عليه السلام ،] على اصغر را روى دست آورده و آواز داد كه :
اى قوم ! اگر به زعم شما ، من گناه كرده ام ، اين طفل ، بارى ، هيچ گناهى ندارد . وى را يك جرعه آب دهيد ۶ كه از غايتِ تشنگى ، شير در پستان مادرش نمانده .
يا آنچه در كتاب مَصرَعُ الحسين عليه السلام آمده كه :
در ميان لشكر عمر بن سعد ، در باره آب دادن به على اصغر ، اختلاف افتاد . ابن سعد به حَرمَله گفت : اين نزاع را قطع كن !
يا آنچه در سوگ نامه آل محمّد صلى الله عليه و آله آمده است كه :
حرمله به مختار گفت : اكنون كه مرا مى كُشى ، بگذار كارهاى خودم را بگويم تا قلبت را بسوزانم . اى امير ! من ، سه تير سه شاخه داشتم كه آنها را با زهر ، آميخته كرده بودم . با يكى از آنها ، گلوى على اصغر را در آغوش حسين ، دريدم ؛ با دومى ، قلب حسين را نشانه رفتم ... ، و با سومى ، گلوى عبد اللّه بن حسن را .
يا آنچه در مُحْرِقُ القلوب آمده است كه :
على اصغر ، بعد از تير خوردن ، به روى پدر نگريست و تبسّمى كرد و سپس به شهادت رسيد .
يا آنچه در عنوان الكلام آمده است كه :
شب يازدهم ، بعد از خوردن آب ، شير در پستان [رَباب] آمد . پستان ها[يش] را سرِ دست گرفت . همى گفت : نورِ ديده ، على اصغر ! كجايى ؟ پستان هاى من ، پُر از شير است !
يا اين كه به عملكرد سپاهيان ابن سعد ، بعد از واقعه عاشورا اشاره دارد :
قنداقه على اصغر را از زير خاك ، بيرون آوردند و سرِ او را به نيزه نمودند .
آنچه در منابع قابل استناد ، گزارش شده ، عبارت است از :
1.ر. ك : ج ۱ ص ۳۰۷ (بخش يكم / فصل ششم: فرزندان) و ص ۳۴۵ (فصل ششم / على اصغر).
2.برخى نقل ها تصريح دارند كه «چند فرزند كوچكِ» امام عليه السلام به شهادت رسيده اند و نه يك فرزند.
3.منشأ اين سخن ، احتمالاً نسخه منتشر شده مقتل ضعيف منسوب به ابو مِخنَف باشد كه در آن آمده : «از عمر او (على اصغر) شش ماه گذشته بود» . گفتنى است كه اين سخن ، نه تنها در هيچ منبع معتبرى نيامده است ؛ بلكه در نسخه خطى اى از همين كتاب نيز ـ كه در كتاب خانه تخصّصى حديث (قم / دار الحديث) ، موجود است ـ اين جمله نيامده است البته گزارشى از «يك ساله بودن» وى ، در تاريخ بلعمى آمده است .
4.بيشتر منابع ، نام مادر اين كودك را «رَباب» آورده اند .
5.ر . ك : ج ۱۲ ص ۲۲۳ (بخش سيزدهم / فصل سيزدهم / زيارت اوّل به روايت المزار الكبير) و ص ۲۸۹ (فصل چهاردهم: زيارتى كه سيّد مرتضى با آن، امام عليه السلام را زيارت كرد) .
6.تا اين قسمت از اين نقل ، با گزاش ترجمه الفتوح ، مشترك است .