۱ / ۲
اسب دواندن بر پيكر مطهّر امام عليه السلام
۲۰۰۶.تاريخ الطبرىـ به نقل از حُمَيد بن مسلم ـ: آن گاه ، عمر بن سعد، ميان يارانش ندا داد كه : چه كسى فراخوانِ اسب دواندن بر حسين را پاسخ مى گويد؟
ده تن ، پاسخ مثبت دادند ، از جمله : اسحاق بن حَيوه حَضرَمى ـ همان كسى كه پيراهن حسين عليه السلام را برداشت و پس از آن ، پيسى گرفت ـ و اَحبَش بن مَرثَد بن عَلقمة بن سلامه حضرمى . اينان آمدند و حسين عليه السلام را با اسبان خود ، لگدكوب كردند ، تا جايى كه پشت و سينه ايشان را خرد كردند .
به من (حُمَيد) ، خبر رسيد كه پس از اين [ماجرا] ، در يكى از جنگ ها ، تيرى نامشخّص آمد و قلب احبش بن مَرثَد را كه ايستاده بود ، شكافت و او را كشت .
۲۰۰۷.الإرشادـ به نقل از حميد بن مسلم ـ: عمر بن سعد به يارانش ندا داد كه : چه كسى نداى اسب دواندن بر حسين را اجابت مى كند؟
ده تن اجابت كردند كه از جمله آنان ، اسحاق بن حَيوه و اَخنَس بن مَرثَد بودند كه اسب هاى خود را بر حسين عليه السلام دواندند و پشت ايشان را خرد كردند .
۲۰۰۸.مقتل الحسين عليه السلام ، خوارزمى :سپس عمر بن سعد ندا داد كه : چه كسى حاضر است بر حسين ، اسب بدوانَد؟
ده تن حاضر شدند كه از جمله آنان ، اسحاق حضرمى و اخنس بن مرثد حضرمى بودند . اخنس در اين باره گفته است :
ما بوديم كه سينه و سپس پشت او را خرد كرديمبا همه اسب هاى بزرگ و تيزتك .
خداوندِ صاحبْ اختيار [جهان] را نافرمانى كرديمبا كارى كه با پيكر مطهّر حسين انجام داديم .
آنان حسين عليه السلام را با اسبان خود ، لگدكوب كردند تا آن كه سينه و پشت وى را خرد كردند . با اين حال ، هنگامى كه از او (عمر بن سعد) در اين باره پرسيدند ، گفت : اين ، فرمانِ فرمانده ، عبيد اللّه ، بود .