۹ / ۱۹ ـ ۲
سِنان بن اَنَس
۱۹۸۲.اُسْد الغابة :حسين عليه السلام را سِنان بن اَنَس نَخَعى كُشت . نيز گفته شده كه شِمر بن ذى الجوشن ، او را كُشت و خولى بن يزيد اَصبَحى ، كار را تمام كرد . همچنين ، گفته شده كه عمر بن سعد ، او را كشته است ؛ ولى نظرِ درستى نيست و صحيح ، آن است كه سِنان بن اَنَس نَخَعى او را كُشت .
امّا سخن كسى كه گفته : «شمر و عمر بن سعد ، او را كُشتند» ، از آن روست كه شمر ، سپاه را به كُشتن حسين عليه السلام ، تحريك مى كرد و با آنان ، به حسين عليه السلام حمله مى كرد . عمر هم فرمانده لشكر بود و از اين رو ، كُشتن [ حسين عليه السلام ] را به آنها نسبت مى دهند .
۱۹۸۳.تاريخ الطبرىـ به نقل از ابو مِخنَف ، از امام صادق عليه السلام ـ: سِنان بن اَنَس نمى گذاشت كه كسى به حسين عليه السلام ، نزديك شود و به هر كس كه مى آمد ، حمله مى كرد ، مبادا سرِ او را جدا كند [ و جايزه را ببرد ] ، تا آن كه خود ، سرِ حسين عليه السلام را [ از تن ]جدا كرد و آن را به خولى سپرد .
۱۹۸۴.تاريخ الطبرىـ به نقل از ابو مِخنَف : حسين عليه السلام ـكه مادرش فاطمه عليهاالسلام ، دختر پيامبر خدا صلى الله عليه و آله بود ـ ، كشته شد . او را سِنان بن اَنَس نَخَعى اَصبَحى كُشت و سرش را خولى بن يزيد [ به كوفه ]آورد .
۱۹۸۵.تاريخ الطبرىـ به نقل از حُمَيد بن مسلم ـ: سِنان بن اَنَس نَخَعى ، در آن حال [ كه حسين عليه السلام نيمه جان بود ] ، به او حمله كرد و با نيزه به او زخم زد . حسين عليه السلام به زمين افتاد . سِنان به خولى بن يزيد اَصبَحى گفت : سرش را جدا كن !
او خواست كه اين كار را بكند ؛ امّا ناتوان شد و لرزه گرفت .
سِنان بن اَنَس به او گفت : خدا ، بازوانت را بشكند و دستانت را از تنت ، جدا كند !
آن گاه ، خودش پياده شد و سر حسين عليه السلام را بُريد و از تن جدا كرد و سپس ، آن را به خولى بن يزيد سپرد . پيش از آن ، حسين عليه السلام به وسيله شمشير ، چندين ضربه خورده بود .