۹ / ۱۱
اصابت تيرى به سينه امام عليه السلام
۱۹۲۴.مقتل الحسين عليه السلام ، خوارزمى :حسين عليه السلام كه بر اثر نبرد ، كم توان شده بود ، ايستاد و به استراحت پرداخت . همان هنگام كه ايستاده بود ، سنگى آمد و به پيشانى اش خورد . خون از پيشانى اش ، سرازير شد . پارچه اى را گرفت تا خون از پيشانى اش پاك كند كه تيرى با پيكانِ سه شاخه آهنين و مسموم آمد و در قلبش نشست . ۱
حسين عليه السلام گفت : «به نام خدا و يارى خدا ، و بر دين پيامبر خدا !» .
آن گاه ، سرش را به سوى آسمان ، بالا بُرد و گفت : «خداى من ! تو مى دانى كه آنان ، مردى را مى كُشند كه جز او ، فرزند پيامبرى بر روى زمين نيست» .
سپس ، تير را گرفت و آن را از پشت خود ، بيرون كشيد . خون ، مانند ناودان ، از آن سرازير شد . حسين عليه السلام ، دستش را بر زخم نهاد و چون از خون پُر شد ، آن را به آسمان پاشيد . قطره اى از آن ، باز نگشت ... . دوباره ، دستش را بر زخم نهاد و چون [ از خون ] پُر شد ، به سر و محاسنش كشيد و فرمود : «به خدا سوگند ، اين گونه خواهم بود تا جدّم محمّد صلى الله عليه و آله را با خضاب خون ، ديدار كنم و بگويم : «اى پيامبر خدا ! فلانى و فلانى ، مرا كُشتند» .
۱۹۲۵.مثير الأحزان :حسين عليه السلام كه بر اثر نبرد ، كم توان شده بود ، ايستاد . سنگى به پيشانى اش خورد و آن را شكست . سپس ، تير سه شاخه مسمومى آمد و بر قلبش نشست .
امام عليه السلام گفت : «به نام خدا و بر دين پيامبر خدا !» .
سپس ، سرش را به سوى آسمان گرفت و گفت : «خداى من ! مى دانى كه آنان ، فرزند دختر پيامبرشان را مى كُشند» .
آن گاه ، پس از بيرون كشيدن تير از پشت خود ، بر اثر خونريزى فراوان ، ناتوان شد و بر زمين افتاد .