۱۹۱۹.تاريخ الطبرىـ به نقل از سعد بن عُبَيده ـ: حسين عليه السلام ، جلو آمد و با نمايندگان ابن زياد ، گفتگو كرد . گويى اكنون به رَداى خط دارِ او مى نگرم . هنگامى كه با آنان ، سخن گفت ، باز گشت . مردى از قبيله بنى تميم ـ كه به او عمر طُهَوى مى گفتند ـ ، تيرى به سوى او انداخت . گويى اكنون آن تير را مى بينم كه ميان شانه هايش به ردايش آويخته است .
۱۹۲۰.المناقب ، ابن شهرآشوب :تيرها در زره امام عليه السلام مانند خار در پوستِ خارپشت شده بود . نيز روايت شده كه همه آنها ، از رو به رو به او اصابت كرده بود . عَونى [ در اين باره ] مى گويد :
اى تيرهاى تقسيم شده در خون فرزند مصطفىكه در همه پيكرش فرو رفته ايد!
و اى نيزه هاى فرو رفته در پهلوى فرزند پيامبركه از بسيارى ، به هم چسبيده ايد !
۹ / ۱۰
اصابت تيرى به پيشانى امام عليه السلام
۱۹۲۱.الفتوح :هرگاه حسين عليه السلام ، به تنهايى به سوى فراتْ يورش مى بُرد ، به او حمله مى كردند تا او را از [ رسيدن به ]آب ، باز بدارند . آن گاه ، مردى از آنان ـ كه كنيه اش ابو حُتوف جُعْفى بود ـ ، تيرى انداخت و بر پيشانى حسين عليه السلام نشست . حسين عليه السلام ، تير را كَنْد و آن را انداخت . خون بر صورت و محاسنش ، سرازير شد .
سپس حسين عليه السلام گفت : «خدايا ! تو مى بينى كه من از دست اين بندگان نافرمان و طغيانگرت ، در چه حالى هستم . خدايا ! يكْ يكِ آنان را به شمار آور و جدا از هم و متفرّق ، هلاكشان ساز و هيچ يك از آنان را بر روى زمين ، باقى مگذار و هرگز ، آنان را ميامرز !» .