۱۸۸۵.المناقب ، ابن شهرآشوب :آن گاه امام حسين عليه السلام فرمود : «لباسى برايم بياوريد كه كسى به آن رغبت نكند و زيرِ لباس هايم بپوشم تا برهنه ام نكنند ؛ چرا كه من كشته مى شوم و لباس و سلاحم را مى بَرند» .
براى امام عليه السلام ، شلواركى آوردند ؛ امّا نپذيرفت و فرمود : «اين، لباس اهل ذِمّه ۱ است» .
سپس ، لباسى بلندتر را كه از شلوار ، كوتاه تر و از شلوارك ، بلندتر بود ، آوردند و امام عليه السلام ، آن را پوشيد .
۱۸۸۶.تاريخ الطبرىـ به نقل از ابو مِخنَف ـ: سليمان بن ابى راشد ، از حُمَيد بن مسلم برايم نقل كرد كه : چون حسين عليه السلام با سه يا چهار نفر ، تنها مانْد ، شلوار يَمانى محكمش را ـ كه چشم را خيره مى كرد ـ ، خواست تا آن را زيرِ لباسش بپوشد . آن را پاره پاره و رشته رشته كرد كه پس از شهادتش به غارت نبرند.
يكى از ياران او گفت : كاش زير آن ، شلوارك مى پوشيدى!
فرمود : «شلوارك ، لباسِ خوارى است و براى من ، شايسته نيست كه آن را بپوشم» .
امّا هنگامى كه حسين عليه السلام به شهادت رسيد، بحر بن كعب، آن را نيز از [تن] ايشان در آورد و ايشان را برهنه ، رها كرد .
نيز عمرو بن شعيب ، از محمّد بن عبد الرحمان برايم نقل كرد كه : هر دو دستِ بحر بن كعب ، در زمستان ، آبْ ترشّح مى كرد و در تابستان ، مانند چوبِ خشك مى شد .
۱۸۸۷.الإرشاد :پيادگان لشكر ابن سعد ، از چپ و راست ، به باقى ماندگان همراه حسين عليه السلام حمله كردند و آنان را كُشتند تا آن كه جز سه يا چهار نفر ، با آنان نمانْد . هنگامى كه حسين عليه السلام چنين ديد ، شلوارِ يَمانى محكمش را ـ كه چشم را خيره مى كرد ـ ، خواست تا زير لباسش بپوشد . همچنين ، آن را پاره پاره كرد كه پس از شهادتش به غارت نبرند ؛ امّا هنگامى كه به شهادت رسيد، بحر بن كعب، آن را نيز از [تن] امام عليه السلام در آورد و ايشان را بى لباس، رها كرد .
به همين خاطر ، هر دو دست بحر بن كعب در تابستان ، مانند چوبِ خشك مى شد و در زمستان ، مرطوب مى شد و خون و چرك ، از آنها ترشّح مى كرد تا آن كه خداوند متعال ، او را هلاك كرد .