۱۸۸۱.الكامل فى التاريخ :جوانى ، از يكى از خيمه هاى حسين عليه السلام بيرون آمد و چوبى از چوب هاى خيمه را گرفت و وحشت زده مى نگريست كه مردى به او حمله كرد و او را كُشت . گفته مى شود كه آن مرد (قاتل) ، هانى بن ثُبَيت حَضرَمى بوده است .
۱۸۸۲.مقاتل الطالبيّينـ به نقل از هانى بن ثُبَيت قايضى ، در روزگار خالد ـ: من از كسانى بودم كه حسين عليه السلام را مى ديدم . كنار گروه سوارانى ايستاده بودم . ديدم كه جوانى از خاندان حسين عليه السلام ، نگران و سرگردان ، بيرون آمد و به چپ و راست مى نگريست كه مردى از ما ، با شتاب ، به او نزديك شد و از اسبش پياده شد و وى را زد و كُشت .
۱۸۸۳.تاريخ الطبرىـ به نقل از هشام ـ: ابو هُذَيل ، مردى از [ قبيله ] سَكون ، در باره هانى بن ثُبَيت حَضرَمى برايم نقل كرد كه او را در روزگار خالد بن عبد اللّه ، ديده است كه مردى كهن سال بود و در مجلس حَضرَميان ، نشسته بود و چنين مى گفت : من از شاهدان كشته شدن حسين بودم . به خدا سوگند ، ميان يك گروه ده نفره بودم كه همگى سوار بر اسب بوديم و اسب ها ، به اين سو و آن سو ، در رفت و آمد بودند كه جوانى از خاندان حسين عليه السلام ، بيرون آمد . او چوبى از چوب هاى خيمه ها را در دست گرفته بود و پيراهن و بالاپوشى بر تن داشت و حيران و وحشت زده ، چپ و راست را مى نگريست ، و گويى هم اكنون مى بينم كه هر گاه به چپ و راست مى نگرد ، مرواريد گوشواره هايش ، اين سو و آن سو مى رود .
در اين حال ، مردى به سوى او شتافت و وقتى به او نزديك شد ، از اسبش فرود آمد و به سمت آن جوان رفت و او را با شمشير ، تكّه تكّه كرد .
سَكونى مى گفت : هانى بن ثُبَيت ، خودش همان شخصى است كه آن جوان را كشته است ؛ امّا وقتى او را [ به سبب آن كار ، ]سرزنش كردند ، از خود به كنايه ياد كرده است .