۱۸۵۹.تاريخ الطبرىـ به نقل از ابو كَنود عبد الرحمان بن عُبَيد : هنگامى كه عبد اللّه بن جعفر بن ابى طالب ، از كشته شدن دو پسرش همراه حسين عليه السلام خبر يافت و مردم براى تسليت به حضورش مى آمدند ، يكى از وابستگانش ـكه فكر نمى كنم كسى جز ابو لَسْلاس باشد ـ ، گفت : مصيبتى كه ديده ايم ، از جانب حسين به ما رسيده است !
عبد اللّه بن جعفر ، او را با كفشش زد و سپس گفت : اى پسر زنِ بدبو ! آيا به حسين ، چنين مى گويى ؟ به خدا سوگند ، اگر در كنارش حاضر مى بودم ، دوست مى داشتم كه از او جدا نشوم تا همراهش كشته شوم !
به خدا سوگند ، آنچه دلم را به از فدا شدن دو پسرم راضى و مصيبت آن دو را بر من ، سبُك مى كند ، اين است كه در راه از خود گذشتگى براى برادر و پسرعمويم [ حسين عليه السلام ] و پايدارى در كنار او ، كشته شده اند !
سپس به همنشينانش رو كرد و گفت : خدا را بر شهادت حسين عليه السلام مى ستايم كه اگر نتوانستم با دستانم حسين عليه السلام را يارى كنم ، دو پسرم ، او را يارى دادند .