فصل پنجم : كرامت هاى ديده شده از سرِ سيّدُ الشهدا عليه السلام
۵ / ۱
قرآن خواندن بر سرِ نيزه
۲۲۴۶.الإرشاد :صبحدم ، عبيد اللّه بن زياد ، سرِ حسين عليه السلام را روانه كرد و آن را در همه كوچه هاى كوفه و قبيله هاى آن چرخاند و از زيد بن اَرقَم روايت شده كه گفته است : سر حسين عليه السلام را بر من گذراندند . سر بر نيزه بود و من ، در حجره اى [نشسته]بودم . هنگامى كه به روبه روى من رسيد ، شنيدم كه مى خوانَد : «آيا پنداشتى كه اصحاب كهف و اصحاب رَقيم ، از نشانه هاى شگفت ما بودند؟!» . به خدا سوگند كه مو بر تنم راست شد و فرياد زدم : به خدا سوگند ، سرِ تو ـ اى فرزند پيامبر خدا ـ ، شگفت تر و شگفت تر است !
۲۲۴۷.المناقب ، ابن شهرآشوبـ به نقل از شَعْبى ـ: سر حسين عليه السلام بر شاخه هاى خشك خرما در كوفه آويخته شد و به سخن در آمد و سوره كهف را تا عبارت «آنان جوانانى ايمان آورنده به پروردگارشان بودند و ما بر هدايتشان افزوديم» خواند ؛ امّا اين كرامت ، جز بر گم راهى آن قوم نيفزود .