423
دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد هشتم

فهرستِ شمارى ديگر از متفرّدات منابع متأخّر

اگر بخواهيم متفرّدات منابع متأخّر در باره واقعه عاشورا را همانند نمونه هاى پيش گفته گزارش كنيم ، چه بسا لازم باشد كه يك جلد از اين دانش نامه را به آنها اختصاص دهيم . ۱ از اين رو ، براى آگاهى پژوهشگران ، تنها فهرستوار به شمارى ديگر از آنها اشاره مى كنيم :
ـ گزارش سخنرانى منسوب به امام عليه السلام پس از نماز ظهر عاشورا ؛ ۲
ـ گزارش حضور جابر بن عُروه غِفارى (از اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله ) در كربلا و فرمايش امام عليه السلام به او كه : «شَكَرَ اللّه ُ سَعيَكَ يا شَيخُ ؛ خداوند ، تلاش تو را پاداش دهد ، اى پيرمرد!» ؛ ۳
ـ گزارش ملاقات حبيب بن مُظاهر با مسلم بن عَوسَجه در مغازه عطّارى در بازار كوفه براى خريد رنگ مو ، و چگونگى رسيدن حبيب به كربلا و ابلاغ سلام نمودنِ زينب عليهاالسلام به وى هنگام ورودش به كربلا ؛ ۴
ـ گزارش همبازى بودن زُهَير بن قين با امام حسين عليه السلام در كودكى ، در دوران حيات پيامبر صلى الله عليه و آله ، و اين كه او در همان زمان ، خاك هاى زير قدم هاى امام عليه السلام را بوسيده و مورد ملاطفت پيامبر صلى الله عليه و آله قرار گرفته است ؛ ۵
ـ بسيارى از گزارش هاى معالى السبطين ، أسرار الشهادات و عنوان الكلام در باره شهادت على اكبر عليه السلام ؛ ۶
ـ گزارش اين كه امام حسين عليه السلام ، على اصغر را روى دست گرفت و به سپاه كوفه فرمود : «وى را يك جرعه آب دهيد كه از غايت تشنگى ، شير در پستان مادرش نمانده» ؛ ۷
ـ گزارش اختلاف افتادن در لشكر عمر بن سعد در باره آب دادن به على اصغر و دستور ابن سعد به حَرمَله براى قطع نزاع ؛ ۸
ـ گزارش سخن حرمله به مختار ، با اين مضمون كه : «اكنون كه مرا مى كُشى ، بگذار كارهاى خود را بگويم تا قلبت را بسوزانم : من ، سه تير سه شاخه زهرآلود داشتم . يكى را به گلوى على اصغر زدم ، دومى را به قلب حسين ، و با سومى ، گلوى عبد اللّه بن حسن را هدف گرفتم» ؛ ۹
ـ گزارش تبسّم على اصغر به امام حسين عليه السلام پس از تير خوردنش ؛ ۱۰
ـ گزارش آمدن شير در سينه مادر على اصغر ، پس از خوردن آب در شب يازدهم محرّم ، و اين كه وى پستان هاى خود را سرِ دست گرفته و گفته : «نورِ ديده ، على اصغر ! كجايى كه پستان هاى من ، پُر از شير است ؟» ؛ ۱۱
ـ گزارش بيرون آورده شدن قُنداقه على اصغر از زير خاك و جدا كردن سر او و به نيزه كردن آن ؛ ۱۲
ـ گزارش سفارش امير مؤمنان عليه السلام در شب ۲۱ ماه رمضان به عبّاس عليه السلام كه : «مبادا در روز عاشورا آب بخورى ، در حالى كه برادرت حسين ، تشنه است!» ؛ ۱۳
ـ گزارش توصيه امير مؤمنان عليه السلام به فرزندان خود در باره امام حسن عليه السلام و سپردن امام حسين عليه السلام به عبّاس عليه السلام به عنوان امانت خدا و پيامبر صلى الله عليه و آله و فاطمه عليهاالسلام و خودِ ايشان ؛ ۱۴
ـ گزارش سخن عبّاس عليه السلام به امام حسين عليه السلام كه : «مى خواهم يك بار ديگر صورتت را ببينم ؛ ولى حرمله تير بر چشمان من زده است» ؛ ۱۵
ـ گزارش سخن فاطمه كِلابى (اُمُّ البَنين) كه وقتى به خانه امير مؤمنان عليه السلام رفت ، تقاضا كرد كه ايشان ، او را «فاطمه» خطاب نكند تا فرزندان زهرا عليهاالسلام به ياد مادرشان نيفتند ؛ ۱۶
ـ گزارش ماجراى جلوگيرى برخى از اهل بيتِ امام عليه السلام از حركت اسب ايشان و تقاضاى پايين آمدن از اسب و يا بوسيدن زيرِ گلوى ايشان ، ۱۷ و نيز گفتن جمله «مَهلاً مهلاً ، يَابنَ الزهراء!» . گفتنى است كه اين جمله ، حتّى در منابع ضعيف هم يافت نشد . تنها در أسرار الشهادات آمده است كه :
فأرادَ عليه السلام أنْ يَخرُجَ مِنَ الخيمة ، فلَصَقَت بِهِ زَينبُ عليهاالسلام فقالت : مَهلاً يا أخى ! توقَّف حتّى اُزَوِّدَ مِن نَظَرى و اُوَدّعَك . ۱۸
امام عليه السلام تصميم گرفت كه از خيمه بيرون برود ، كه زينب عليهاالسلام خود را به او چسبانْد و گفت : برادرجان ! آهسته ! درنگ كن تا تو را كاملاً ببينم و با تو خداحافظى كنم .
ـ گزارش سراسيمه آمدن زينب عليهاالسلام نزد امام زين العابدين عليه السلام در خيمه ، پس از شهادت امام حسين عليه السلام و پرسيدن علّت دگرگون شدن اوضاع عالَم ، و سخن امام عليه السلام به وى كه : «اى عمّه ! دامن خيمه را بالا بزن» و نگاه كردن امام عليه السلام به سر بُريده پدر و مخاطب قرار دادن زينب عليهاالسلام كه : «اى عمّه ! مُهيّاى اسيرى باشيد ، كه پدرم را شهيد كردند» ؛ ۱۹
ـ گزارش هاى مربوط به هجوم به خيمه ها ، مانند: تصريح به كتك خوردن اهل حرم امام عليه السلام ۲۰ و كشيدن زيرانداز از زير امام زين العابدين عليه السلام و بر زمين افكندن ايشان ، ۲۱ و زيرِ دست و پا ماندن برخى از كودكان ۲۲ و دستور امام زين العابدين عليه السلام به عمّه اش زينب عليهاالسلام كه : «عَلَيكُنَّ بِالفرار ؛ بر شما بادْ فرار!» در پاسخ چاره جويى او ، ۲۳ و سرشمارى كودكان كاروان در پايان كار و مشخّص شدن اين كه دوتن از آنان در نقطه اى جان داده اند ؛ ۲۴
ـ گزارش چگونگى آمدن بنى اسد براى دفن اجساد شهدا و اين كه امام زين العابدين عليه السلام در باره كمك آنان در دفن پدر بزرگوارش فرمود: «مَعى مَن يُعينُنى ؛ همراه من ، كسى هست كه مرا يارى كند» و خطاب به پدرش فرمود : «أمّا الدُنيا فَبَعدك مُظلمة ؛ دنيا پس از تو ، تاريك است» و اين كه روى قبر پدر با انگشت نوشت : «هذا قَبرُ حُسَينِ بنِ عَلِىِّ بنِ أبى طالِبٍ الَّذى قَتَلوهُ عَطشاناً غَريباً ؛ اين ، قبر حسين بن على بن ابى طالب است كه او را تشنه و غريب ، كُشتند» ؛ ۲۵
ـ گزارش سخن زينب عليهاالسلام خطاب به جسد برادر : «هل أنت أخى؟ هل أنت ابن أبى ؟ ؛ آيا تو برادر منى ؟ آيا تو پسر پدر ۲۶ منى ؟» ۲۷ و بوسه زدنش بر حنجر و رگ هاى بُريده برادر ۲۸ و گفتن «اللّهمّ تقبّل منّا هذا قليل القربان ؛ خداوند ! اين قربانى اندك را از ما بپذير» ؛ ۲۹
ـ گزارش هاى مربوط به شمارى از اقدامات سَكينه در كربلا به عنوان كودكى خردسال ، ۳۰ در صورتى كه بر پايه گزارش منابع معتبر ، وى در آن هنگام ، ازدواج كرده و همراه شوهرش به كربلا آمده بود ؛ ۳۱
ـ گزارش مسلمِ جَصّاص در باره حضور اهل بيت امام عليه السلام در كوفه ، نان و خرما دادن كوفيان به كودكان آنها و جلوگيرى اُمّ كلثوم عليهاالسلام از اين اقدام به دليل حرمت صدقه بر آنها و نيز اين كه زينب عليهاالسلام سرش را به چوب مَحمل زد و اشعارى خواند كه با اين بيت ، آغاز مى شود : «يا هِلالاً لِما استتمّ كمالاً... ؛ اى هلالى كه كامل نشده ... !» ؛ ۳۲
ـ گزارش منسوب به امام زين العابدين عليه السلام كه در پاسخ اين پرسش كه : «در طول سفر ، كجا به شما سخت تر گذشت ؟» ، سه بار فرمود «امان از شام !» ؛ ۳۳
ـ گزارش هاى ريختن آب و آتش و خاكستر بر سر اهل بيت امام حسين عليه السلام و افتادن آتش بر عمامه امام زين العابدين عليه السلام و سوختن سر ايشان در شام ؛ ۳۴
ـ گزارش بستن اهل بيت امام عليه السلام به ريسمانى كه يك طرف آن به امام زين العابدين عليه السلام بسته بود و طرف ديگر آن به زينب عليهاالسلام و ... ؛ ۳۵
ـ گزارش هايى كه حاكى اند قنداقه زينب عليهاالسلام را هنگامى كه در كودكى آرام نمى گرفت ، در دامن حسين عليه السلام گذاشتند و آرام شد ، ۳۶ يا اين كه زينب عليهاالسلام در كودكى ، در آفتاب خوابيده بود و حسين عليه السلام كه او را چنين ديد ، مانع تابش نور آفتاب به او شد ... تا اين كه ماجراى كربلا پيش آمد و بدن امام عليه السلام در آفتاب ماند... ؛ ۳۷
ـ اين گزارش كه زينب عليهاالسلامهنگام ازدواج با عبد اللّه بن جعفر ، شرط ضمنِ عقد كرد كه او را از مسافرت با امام حسين عليه السلام منع نكند ، ۳۸ يا اين كه امام حسين عليه السلام در وداعِ آخر به وى فرمود : «مرا در نافله شب ، فراموش مكن» ، ۳۹ يا اين كه زينب عليهاالسلامشب يازدهم يا در برخى منازل راه شام ، نماز شبش را نشسته خواند ۴۰ و هنگامى كه به مدينه بازگشت ، شوهرش عبد اللّه بن جعفر ، او را نشناخت ؛ ۴۱
و صدها گزارش ديگر ، از اين قبيل .
كوتاه سخن ، اين كه : علّتِ نياوردن متفرّدات منابع متأخّر در گزارش واقعه عاشورا و تاريخ زندگى امام حسين عليه السلام در اين دانش نامه ، معتبر نبودن و قابل استناد نبودن آنهاست ، هر چند ممكن است شمارى از آنها ، در واقع ، درست باشند ، امّا دليلى يا دستِ كم ، قرينه اى بر صحّت آنها وجود ندارد . بر اين اساس ، مى توان گزارش هايى را كه اشكال عقلى و نقلى ندارند ، با استناد به منابع آنها نقل كرد . البتّه براى آن كه شنونده گم راه نشود ، اشاره به ضعفِ منبع ، ضرورى است ، هر چند با توجّه به اين كه رعايت اين نكات ، عملاً براى همه مقدور نيست ، توصيه مؤكّد ما ، خوددارى كامل از نقل گزارش هاى مستند به منابع ضعيف است . ۴۲

1. بلكه به گفته شهيد مطهرى : «اگر بخواهيم روضه هاى دروغى را كه مى خوانند ، جمع آورى كنيم ، شايد چند جلد كتاب پانصد صفحه اى بشود (حماسه حسينى : ج ۱ ص ۱۸) .

2. مقتل الحسين عليه السلام المنسوب إلى أبى مخنف : ص ۱۰۵ ، أسرار الشهادات : ج ۲ ص ۲۶۶ (تقريبا با همان الفاظ از مقتل الحسين عليه السلام المنسوب إلى أبى مخنف) .

3. مقتل الحسين عليه السلام المنسوب إلى أبى مخنف : ص ۱۱۵ .

4. أسرار الشهادات : ج ۲ ص ۵۹۱ .

5. مجالس المواعظ: ص ۵۹ ، المنتخب ، طريحى : ص ۱۹۶ (نام زهير بن قين در آن نيست) .

6. معالى السبطين : ج ۱ ص ۲۵۴ ، أسرار الشهادات : ج ۲ ص ۵۱۴ ، عنوان الكلام : ص ۲۸۲ .

7. روضة الشهداء : ص ۳۴۲ .

8. مصرع الحسين عليه السلام : ص ۱۸۱ .

9. سوگ نامه آل محمّد صلى الله عليه و آله : ص ۵۳۵ (به نقل از: منهاج الدموع : ص ۴۱۱) .

10. محرق القلوب : ص ۱۰۵ .

11. عنوان الكلام : ص ۲۶۸ و۱۲۳ تقريبا با همان الفاظ .

12. عنوان الكلام : ص ۵۴ و ۲۶۵ و ۳۲۶ .

13. معالى السبطين : ج ۱ ص ۲۷۷ .

14. شعشعة الحسينى : ج ۲ ص ۶۰ .

15. تذكرة الشهداء : ص ۲۷۲ . ملّا حبيب اللّه شريف كاشانى ، در ادامه كلام ، خود ، اين مطلب را اين گونه رد مى كند : «بسيار ضعيف است و در كتب مشهوره نيست» .

16. اين مطلب را در هيچ مصدر معتبر يا غير معتبرى نيافتيم و اساسا در منابع معتبر ، هيچ گفتگويى از اين بانو با امير مؤمنان عليه السلام يا فرزندان ايشان در هيچ موردى ثبت نشده است .

17. أنوار المجالس : ص ۹۸ ، تذكرة الشهداء : ص ۳۱۱ .

18. أسرار الشهادات : ج ۳ ص ۵۶ .

19. تذكرة الشهداء : ص ۳۴۷ .

20. المنتخب ، طريحى : ص ۱۸۳ ، عنوان الكلام : ص ۲۱۳ .

21. نور العين : ص ۵۳، مقتل الحسين عليه السلام المنسوب إلى أبى مخنف : ص ۱۵۴ ، معالى السبطين : ج ۲ ص ۵۱ .

22. وفيات الأئمّة : ص ۱۶۰ .

23. معالى السبطين : ج ۲ ص ۵۲ .

24. معالى السبطين : ج ۲ ص ۵۳ .

25. الدمعة الساكبة : ج ۵ ص ۱۳ . ر . ك : همين دانش نامه : ج ۷ ص ۴۳۶ (فصل سوم / سخنى درباره كفن و دفن شهدا) .

26. اكنون در افواه ، لفظ «مادر» به جاى «پدر» ، مشهور است .

27. شعشعة الحسينى : ج ۲ ص ۱۲۷ .

28. الخصائص الحسينيّة : ص ۱۸۰ ، تذكرة الشهداء : ص ۳۶۳ ، معالى السبطين : ج ۲ ص ۳۲ .

29. كبريت احمر : ص ۳۷۶ (به نقل از : الطراز المُذهّب) ، عنوان الكلام : ص ۵۷ .

30. أسرار الشهادات : ج ۲ ص ۵۸۱ ـ ۵۸۳ و ۴۰۲ ، عنوان الكلام : ص ۳۰۲ .

31. ر . ك : ج ۱ ص ۳۰۷ (بخش يكم / فصل ششم : فرزندان) .

32. نور العين : ص ۵۵ ، المنتخب ، طريحى : ص ۴۶۳ ، مقتل الحسين عليه السلام المنسوب إلى أبى مخنف : ص ۱۵۸ ـ ۱۶۱ . گفتنى است كه محدّث قمى رحمه اللهدر باره اين خبر مى نويسد : «ذكر محامل و هودج در غيرِ خبر مسلم جصّاص نيست و اين خبر را گر چه علّامه مجلسى نقل نموده است ، ولى مأخذ نقل آن ، منتخب طريحى و كتاب نور العين است كه حالِ هر دو كتاب بر اهل فنّ حديث ، مخفى نيست و نسبت دادن سر شكستن به جناب زينب عليهاالسلام و اشعار معروف نيز از آن مخدّره ـ كه عقيله هاشميّين و عالمه غير معلَّمه و رضيعه ثَدْىِ نبوّت و صاحب مقام رضا و تسليم است ـ بعيد است» (منتهى الآمال : ص ۴۸۳) . افزون بر آنچه محدّث قمى رحمه الله بيان نموده ، سه نكته ديگر نيز در اين باره ، قابل توجّه است : نكته اوّل ، دادن هديه و صدقه مستحب به هاشمى توسّط غير هاشمى ، اشكالى ندارد . نكته دوم ، چگونه مى توان باور كرد كه زينب عليهاالسلام در ملأ عام در ميان هزاران كوفى ، سر خود را به محمل بزند و خون جارى شود و اين موضوع ، حدود هزار سال ، مسكوت بماند و پس از اين مدّت طولانى ، در برخى از منابع بسيار ضعيف ، آن هم از يك نفر ، گزارش شود ؟! شايان ذكر است كه همه كتاب هاى ضعيفى كه اين مطلب را از مسلم جَصّاص نقل كرده اند ، به موضوع «زدن سر به چوب محمل» اشاره ندارند . براى نمونه ، اين مطلب در كتاب نور العين و نسخه چاپى مقتل الحسين عليه السلام المنسوب إلى أبى مخنف، نيامده و تنها در المنتخب طريحى و يك نسخه خطّى از مقتل ياد شده ، گزارش شده است . نكته سوم ، زينب عليهاالسلام قطعا كارى بر خلاف توصيه مؤكّد امام حسين عليه السلام انجام نمى دهد ؛ زيرا بر اساس آنچه منابع معتبر ، گزارش كرده اند ، امام عليه السلام به ايشان سفارش فرمود : «يا اُخيّة! إنّى اُقسم عليك فأبرّى قسمى . لا تشقى علىّ جَيبا و لا تخمشى علىّ وجها ؛ خواهرم ! تو را سوگند مى دهم و بدان ، عمل كن . بر [ مرگ ]من ، گريبان چاك مده و صورتْ مخراش» . در اين باره ، ر . ك : همين دانش نامه : ج ۶ ص ۴۵ (بخش هشتم / فصل يكم / حال زينب در شب عاشورا) .

33. عنوان الكلام : ص ۱۱۸ .

34. تذكرة الشهداء : ص ۴۱۱ .

35. المنتخب ، طريحى : ص ۴۷۳ .

36. شجره طوبى : ج ۲ ص ۱۵۳ .

37. أنوار المجالس : ص ۴۰ .

38. وفيات الأئمّة عليهم السلام : ص ۴۳۳ .

39. وفيات الأئمّة عليهم السلام : ص ۴۴۱ .

40. معالى السبطين : ج ۲ ص ۱۳۳ ، وفيات الأئمّة عليهم السلام : ص ۴۴۱ ، شجره طوبى : ج ۲ ص ۱۵۳ .

41. در اين باره ، هنوز هيچ مدركى ، هر چند ضعيف ، يافت نشده است .

42. ر . ك : ج ۱ ص ۹۱ (درآمد / منابع غير قابل استناد) .


دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد هشتم
422

۴ . داستان هلال و حبيب و آوردن اصحاب در كنار خيمه اهل بيت عليهم السلام

مؤلف الدمعة الساكبة ، داستان مفصّل و شورانگيزى را گزارش كرده كه اجمال آن ، اين است كه در واقعه عاشورا ، شبى امام حسين عليه السلام از خيمه ها بيرون آمد . هلال بن نافِع براى پاسدارى از جان امام عليه السلام به دنبال ايشان به راه افتاد . امام عليه السلام وقتى متوجّه وى شد ، بعد از گفتن مطالبى ، به وى پيشنهاد داد كه كربلا را ترك كند و خود را نجات دهد ؛ امّا او اين پيشنهاد را نپذيرفت . هلال مى گويد :
سپس امام عليه السلام از من جدا شد و به خيمه خواهرش وارد شد . زينب عليهاالسلام كه از وفادارى ياران امام عليه السلام دچار ترديد شده بود ، به ايشان گفت : برادرجان ! انگيزه يارانت را آزموده اى؟ من مى ترسم كه تو را در هنگام حمله و برخورد نيزه ها ، تسليم دشمن كنند !
در اين جا امام عليه السلام به گريه افتاد و فرمود : «هلا ! به خدا سوگند ، آنها را ارزيابى كرده و آزموده ام . در ميان آنان ، جز انسان سرافرازِ سرسخت نيست ، كه اشتياقشان به مرگ در راه من ، همانند اشتياق كودك به شير مادر است ...» .
در ادامه ، از هلال ، نقل شده كه با شنيدن اين سخنان ، به گريه افتاد . پس حبيب بن مُظاهر را خبر كرد و حبيب ، در همان دلِ شب ، ياران امام عليه السلام را صدا زد و آنها را اطراف خيمه اهل بيت امام عليه السلام ، جمع كرد و آنها با سخنان عجيب و شگفت انگيزى ، حمايت خود را از ايشان اعلام كردند . در اين حال ، زنان از خيمه ها بيرون آمدند و گريه سر دادند و از آنها ، تقاضاى حمايت كردند .
در باره اين داستان مفصّل ـ كه نگارنده الدمعة الساكبة ، آن را در بيش از دو صفحه بيان كرده ـ ، بايد گفت كه هيچ اثرى از آن در منابع معتبر ، ديده نمى شود و احتمالاً ، وى نخستين كسى است كه اين ماجرا را گزارش كرده است . البتّه وى اين گزارش را به شيخ مفيد ، نسبت داده ؛ ۱ ولى اين مطلب ، در هيچ يك از كتب موجود شيخ مفيد و بلكه در هيچ كتاب معتبر ديگرى نيز وجود ندارد .
ضمنا بايد توجّه داشت كه هلال بن نافع ـ كه اين گزارش به او نسبت داده شده ـ ، از ياران امام عليه السلام نيست ؛ بلكه از سپاه دشمن است و نام صحابى امام ، «نافع بن هلال» بوده است!

1. الدمعة الساكبة : ج ۴ ص ۲۷۲ .

  • نام منبع :
    دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد هشتم
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران
    تعداد جلد :
    10
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1388
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 3689
صفحه از 436
پرینت  ارسال به