355
دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد هشتم

۲۴۱۷.الملهوف :روزى امام زين العابدين عليه السلام بيرون آمد و در بازارهاى دمشق مى رفت كه مِنهال بن عمرو به استقبال ايشان آمد و گفت : اى فرزند پيامبر خدا ! چگونه صبح را به شب رساندى؟
فرمود : «مانند بنى اسرائيل در ميان فرعونيان كه پسران آنها را سر مى بُريدند و زنانشان را زنده مى گذاشتند . اى مِنهال ! عرب بر عجم مى بالد كه محمّد ، عرب است و قريش بر بقيّه عرب مى بالد كه محمّد صلى الله عليه و آله از آنهاست ؛ ولى ما خاندانِ او ، حقّمان غصب شده است و كشته و رانده شده هستيم . پس ـ اى منهال ـ بر اين مصيبت و وضعيتى كه به سر مى بريم ، استرجاع مى كنيم (إنّا للّه ِ مى گوييم) .
و مَهيار [ديلمى] ، چه نيكو سروده است :
چوب هاى منبر پيامبر صلى الله عليه و آله را بزرگ مى دارندو فرزندانش را زير پاهايشان مى گذارند .
به چه حكمى ، فرزندانش از شما پيروى كننددر حالى كه افتخار شما اين است كه همراه و پيرو او هستيد؟» .

۷ / ۱۹

رؤياى سَكينه عليها السّلام

۲۴۱۸.الملهوفـ به نقل از سَكينه ـ: روز چهارم اقامتمان [در شام] ، در عالم رؤيا ديدم كه . . . زنى سوار بر هودج است و دستش را بر سرش نهاده است . از [نامِ] او جويا شدم . به من گفتند : فاطمه دختر محمّد ، مادر پدرت است .
گفتم : به خدا سوگند ، به سوى او مى روم و آنچه را كه با ما كرده اند ، به او خواهم گفت .
بلافاصله ، به سوى او دويدم تا به او رسيدم و پيشِ رويش ايستادم و مى گريستم و مى گفتم : اى مادر ! به خدا سوگند ، حقّ ما را انكار كردند . اى مادر ! به خدا سوگند ، جمع ما را پراكنده كردند . اى مادر ! به خدا سوگند ، حريم ما را ناديده گرفتند و حلال شمردند . اى مادر ! به خدا سوگند ، پدرمان حسين را كُشتند .
او به من گفت : «بس كن ، اى سَكينه! دلم را پاره كردى و جگرم را سوزاندى . اين ، پيراهن پدرت حسين است كه آن را از خود ، دور نمى كنم تا با آن ، خدا را ديدار كنم !» .


دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد هشتم
354

۲۴۱۷.الملهوف :خَرَجَ زَينُ العابِدينَ عليه السلام يَوما يَمشي في أسواقِ دِمَشقَ فَاستَقبَلَهُ المِنهالُ بنُ عَمرٍو ، فَقالَ : كَيفَ أمسَيتَ يَابنَ رَسولِ اللّه ِ ؟
قالَ : أمسَينا كَمَثَلِ بَني إسرائيلَ في آلِ فِرعَونَ ؛ يُذَبِّحونَ أبناءَهُم ويَستَحيونَ نِساءَهُم . يا مِنهالُ ، أمسَتِ العَرَبُ تَفتَخِرُ عَلَى العَجَمِ بِأَنَّ مُحَمَّدا عَرَبِيٌّ ، وأمسَت قُرَيشٌ تَفتَخِرُ عَلى سائِرِ العَرَبِ بِأَنَّ مُحَمَّدا مِنها ، وأمسَينا مَعشَرَ أهلِ بَيتِهِ ونَحنُ مَغصوبونَ مَقتولونَ مُشَرَّدونَ ، فَإِنّا للّه ِِ وإنّا إلَيهِ راجِعَون مِمّا أمسَينا فيهِ ، يا مِنهالُ .
وللّه ِِ دَرُّ مَهيارَ حَيثُ يَقولُ :
يُعَظِّمونَ لَهُ أعوادَ مِنبَرِهِوتَحتَ أقدامِهِم أولادَهُ وَضَعوا
بِأَيِّ حُكمٍ بَنوهُ يَتبَعونَكُمُوفَخرُكُم أنَّكُم صَحبٌ لَهُ تَبَعُ. ۱

۷ / ۱۹

ما رَأَت سُكَينَةُ عليها السّلام فِي المَنامِ

۲۴۱۸.الملهوف عن سكينة :لَمّا كانَ فِي اليَومِ الرّابِعِ مِن مُقامِنا ، رَأَيتُ فِي المَنامِ... ورَأَيت
امرَأَةً راكِبَةً في هَودَجٍ ويَدُها مَوضوعَةٌ عَلى رَأسِها ، فَسَأَلتُ عَنها ، فَقيلَ لي : فاطِمَةُ بِنتُ مُحَمَّدٍ أمُّ أبيكِ .
فَقُلتُ : وَاللّه ِ لَأَنطَلِقَنَّ إلَيها ولَاُخبِرَنَّها ما صُنِعَ بِنا . فَسَعَيتُ مُبادِرَةً نَحوَها حَتّى لَحِقتُ بِها ووَقَفتُ بَينَ يَدَيها أبكي وأقولُ :
يا اُمَّتاه جَحَدوا وَاللّه ِ حَقَّنا ، يا اُمَّتاه بَدَّدوا وَاللّه ِ شَملَنا ، يا اُمَّتاه اِستَباحوا وَاللّه ِ حَريمَنا ، يا اُمَّتاه قَتَلوا وَاللّه ِ الحُسَينَ أبانا .
فَقالَت لي : كُفّي صَوتَكِ يا سُكَينَةُ ! فَقَد قَطَّعتِ نِياطَ ۲ قَلبي ، وأقرَحتِ كَبِدي ، هذا قَميصُ أبيكِ الحُسَينِ لا يُفارِقُني حَتّى ألقَى اللّه َ بِهِ . ۳

1. الملهوف : ص ۲۲۲ ، مثير الأحزان : ص ۱۰۵ ، المناقب لابن شهرآشوب : ج ۴ ص ۱۶۹ نحوه ، بحار الأنوار : ج ۴۵ ص ۱۴۳ .

2. النياط : عِرق عُلّق به القلب من الوتين، فإذا قطع مات صاحبه (الصحاح : ج ۳ ص ۱۱۶۶ «نوط») .

3. الملهوف : ص ۲۲۰ ، مثير الأحزان : ص ۱۰۴ نحوه ، بحار الأنوار : ج ۴۵ ص ۱۴۱ .

  • نام منبع :
    دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد هشتم
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران
    تعداد جلد :
    10
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1388
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 3831
صفحه از 436
پرینت  ارسال به