317
دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد هشتم

۲۳۹۵.الاحتجاجـ به نقل از پيرمردى راستگو از بزرگان بنى هاشم ـ: زينب عليهاالسلام بر پاى خود ايستاد و به مجلس ، اِشراف پيدا كرد و با اظهار كمالات محمّد صلى الله عليه و آله و اعلان اين كه : «ما بر رضاى خدا ، شكيب مى ورزيم و سكوتمان از بيم و ترس نيست» ، سخنْ آغاز كرد .
زينب عليهاالسلام دختر على عليه السلام ـ كه مادرش فاطمه عليهاالسلام دختر پيامبر خدا صلى الله عليه و آله بود ـ برخاست و گفت : «ستايش ، خداى جهانيان را و درود بر جدّم ، سَرور پيامبران! خداوند سبحان ، راست مى گويد كه : «سپس فرجام بدكاران ، اين شد كه آيات خدا را انكار نمودند و آنها را مسخره مى كردند» . اى يزيد ! آيا گمان بردى كه چون زمين را از همه سو بر ما گرفتى و آسمان را بر ما تنگ كردى و ما را در خوارىِ اسارت تو ، رديف كرده اند و به سوى تو مى كِشند و بر ما چيره گشته اى ، نشانه خوارىِ ما نزد خدا ، و كرامت و منّت نهادن خدا بر توست و اين ، از بزرگىِ ارزش تو و عظمت منزلت تو در نزد اوست؟! پس به دَماغت باد انداختى و به خود نگريستى و به غرور و سرمستى ، شانه هايت را تكان مى دهى و با تكبّر ، گام بر مى دارى ، هنگامى كه ديدى دنيا به كام توست و كارها به خواستِ تو مى چرخد و حكومتى كه از آنِ ماست ، مال تو شده و كسى ديگر هم طالب آن نيست؟!
اندكى بِايست و مهلت بده و سبُك سرى و جهالت نكن . آيا سخن خداى عزوجل را از ياد برده اى كه : « و كافران نپندارند كه مهلت ما به آنان ، برايشان نيكوست . ما به آنها ، تنها براى اين ، مهلت مى دهيم كه بر گناهان خود بيفزايند و براى آنان ، عذابى خوار كننده خواهد بود» .
اى فرزند آزادشدگان [ِ مكّه] ! آيا اين ، عدالت است كه زنان و كنيزانت را در پسِ پرده مى نهى و دختران پيامبر خدا صلى الله عليه و آله را به اسارت مى بَرى ، پرده شان را دريده اى و صورت هايشان را آشكار نموده اى و دشمنان ، آنان را از اين شهر به آن شهر مى برند و مسافران ، آنان را مى نگرند و در جلوى چشم اهالىِ آبادى ها ، ظاهر مى شوند و نزديك و دور و حاضر و غايب و شريف و پست و فرودست و فرادست ، صورت هايشان را مى بينند ، [در حالى كه] كسى از مردانشان ، سرپرست آنها نيست و حمايتگرى ندارند ؟!
اين همه ، از سركشى تو در برابر خدا و انكارت نسبت به پيامبر خدا صلى الله عليه و آله است و نپذيرفتن آنچه از نزد خدا آورده است ، و اين ، از تو شگفت و كار عجيبى نيست . كجا به كسى اميد خير مى رود كه جگر شهيدان را با دهان، [گاز زده و] بيرون انداخته است و گوشتش از خون شهيدان ، روييده است ۱ و در برابر سَرور پيامبران ، پرچم جنگْ برافراشته و گروه ها را [در نبرد احزاب] گِرد آورده و شمشير جنگ ، بر كشيده و آنها را در روىِ پيامبر خدا صلى الله عليه و آله جنبانده است ؛ او كه ميان عرب ، بيشترين انكار را در برابر خدا ورزيده و پيامبر را ناديده گرفته و بيشترين دشمنى را آشكار كرده و از سرِ كفر و طغيان ، بيشترين سركشى را در برابر پروردگار ، داشته است ؟
هان كه اينها ، ثمره خصلت هاى كفرآميز است و كينه اى كه از كشتگان نبرد بدر ، در سينه[ات] خلجان مى كند . پس آن كه به ديده نفرت و دشمنى و حقد و كينه به ما مى نگرد ، در دشمنى با ما كُندى نمى ورزد ، كفرش را به پيامبر خدا صلى الله عليه و آله آشكار مى كند و آن را بر زبان مى آورد و از سرِ سرمستى و شادى ، به كشتن فرزندان و اسير كردن ذرّيّه پيامبر صلى الله عليه و آله ، بدون احساس گناه و گران شمردن آن ، مى پردازد و بزرگانش را ندا مى دهد و مى گويد :
هِلهِله مى كشيدند و فرياد شادى سر مى دادندو مى گفتند : اى يزيد ! برقرار و سربلند باشى!
و در همان حال ، بر دندان هاى پيشينِ ابا عبد اللّه خم شده ، جايى را كه بوسه گاه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله بوده ، با سرِ چوب دستى اش مى كوبد و شادى در چهره اش برق مى زند .
به جانم سوگند ، با ريختن خون سَرور جوانان اهل بهشت و پسر بزرگ عرب و خورشيد خاندان عبد المطّلب ، زخم را شكافتى و آن را با سوزاندن و داغ نهادن ، از بيخ و بُن در آوردى . سپس بزرگانت را ندا دادى و با خون او به پيشينيان كافرت ، تقرّب جستى و آن گاه ، صدايت را بلند كردى و ـ به جانم سوگند ـ آنان را صدا زدى و اى كاش حاضر بودند ! به زودى ، تو به حضور آنان مى روى ، نه آن كه آنان به حضور تو بيايند و آن گاه كه به سوى خشم خدا و رو به رو شدن با پيامبر خدا صلى الله عليه و آله مى روى ، دوست خواهى داشت كه همين دست راستت ـ كه با آن ، ادّعا[ى فتح] مى كنى ـ ، از آرنج ، فلج و قطع شده بود و دوست خواهى داشت كه مادرت ، تو را باردار نشده بود و پدرت ، تو را به دنيا نياورده بود .
خدايا ! حقّمان را بگير و از ستمكار بر ما ، انتقام بكِش و خشمت را بر كسى كه خونمان را ريخته و حريممان را شكسته و حاميانمان را كُشته و پرده مان را دريده ، فرود آر .
كارت را كردى ؛ ولى جز پوست خود را پاره نكردى و جز گوشت خود را نشكافتى و به زودى بر پيامبر خدا صلى الله عليه و آله با كوله بار [گناهِ ريختن] خون فرزندانش و هتك حرمتش و ريختن خون خاندان و خانواده اش در مى آيى ، در جايى كه خداوند ، پراكندگى شان را به واسطه او گِرد مى آورَد و پريشانى شان را با او جمع مى كند و از ستمكار به ايشان ، انتقام مى گيرد و حقّشان را از دشمنانشان مى گيرد .
شادىِ كشتن آنان ، تو را از جاى ، بر نياوَرَد «و مپندار آنان كه در راه خدا كشته شده اند ، مُرده اند ؛ بلكه آنان زنده اند و نزد پروردگار خود ، روزى مى خورند و از آنچه خدا به لطفش به آنان داده است ، شادمان اند» و سرپرستى و داورى خدا و طرفِ دعوا بودن پيامبر خدا صلى الله عليه و آله براى تو و پشتيبانى جبرئيل عليه السلام [از او] ، تو را بس است و به زودى ، آن كه تو را در اين جايگاه نشانْد و بر گردن مسلمانانْ سوار كرد ، خواهد دانست كه ستمكاران ، بد جاى گزينى برگزيده اند و كدام يك از شما در جايگاهى بدتر و گم راه تر است .
كوچك شمردن جايگاهت و چيزى نشمردن سرزنش تو ، به توهّم كارگر افتادن آنها در تو نيست ، پس از آن كه چشمان مسلمانان را به آن (كشتن حسين عليه السلام ) ، اشكبار كردى و سينه هايشان را به گاه ياد آوردن آن ، سوزان نمودى ، و سنگ دل هستيد و جان هايى طغيانگر و پيكرهايى مملو از خشم خدا و لعنت پيامبر صلى الله عليه و آله داريد كه شيطان در آن ، آشيانه كرده و تخم گذاشته و جوجه كرده است و از نيروى شيطانى است كه مانند تويى مى رود و مى پَرد .
شگفت و بس شگفت از كشته شدن پرهيزگاران و فرزندانِ پيامبران و نسل اوصيا ، به دست آزاد شدگان خبيث و فرزندان زناكاران بدكار ! از دستانشان ، خون ما مى چكد و دهانشان ، از [ديدن] گوشت ما آب مى افتد . گرگ ها ، به آن پيكرهاى پاكِ [فتاده ]بر گوشه هاى بيابان ، دهان مى زنند و ماده كفتاران ، آنها را به خاك مى كِشند . اگر [امروز ، كشتن و اسارتِ] ما را غنيمت مى دانى ، به زودى ، غرامت سنگين اين كار را مى پردازى ، آن هنگام كه جز دستاورد پيشْ فرستاده ات را نمى يابى و خداوند ، به بندگان ، ستم نمى كند .
شِكوه به خدا و تكيه بر اوست و پناه و اميد نيز به هموست . پس حيله ات را به كار ببند و همه توانت را به كار گير . سوگند به خدايى كه ما را به وحى و قرآن و نبوّت و برگزيدن ، شرافت بخشيد ، به حدّ ما نمى توانى برسى و به جايگاه ما ، نائل نمى شوى و نمى توانى ياد ما را [از خاطرها] پاك كنى و ننگ جنايتت بر ما ، از [دامان] تو پاك نمى شود . آيا انديشه ات ، جز سستى و روزگارت ، جز روزهايى شمردنى و جمعت ، جز پريشانى خواهد بود ، در روزى كه منادى ندا مى دهد : «هان ! خدا ، ستمكار متجاوز را لعنت كند !» ؟!
ستايش ، ويژه خدايى است كه براى اوليايش سعادت را قرار داد و خواستش را براى برگزيدگانش به انتها رساند و آنان را به جايگاه رحمت و رأفت و رضايت و مغفرت خود بُرد و كسى جز تو ، به سبب [ستم كردن بر] آنان ، شقى نشد و كسى جز تو به آنان [چنين ]مبتلا نشد . از خدا مى خواهيم كه اجر آنان را كامل گرداند و ثواب و اندوخته شان را فراوان كند و از او مى خواهيم كه جانشين خوبى در غيابِ بزرگانمان باشد و بازگشتى زيبا نصيب ما كند كه او بخشنده و مهربان است .
يزيد ، در جواب زينب عليهاالسلام گفت :
چه صيحه خوبى ميان صيحه هاست !و چه زود ، مرگ بر نوحه گران ، آسان مى شود!

1. اشاره به كارهاى ابوسفيان و هند ، اجداد يزيد است .


دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد هشتم
316

۲۳۹۵.الاحتجاج عن شيخ صدوق من مشايخ بني هاشم :قامَت [زَينَبُ عليهاالسلام] عَلى قَدَمَيها وأشرَفَت عَلَى المَجلِسِ ، وشَرَعَت فِي الخُطبَةِ ، إظهارا لِكَمالاتِ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله ، وإعلانا بِأَنّا نَصبِرُ لِرِضاءِ اللّه ِ ، لا لِخَوفٍ ولا دَهشَةٍ .
فَقامَت إلَيهِ زَينَبُ بِنتُ عَلِيٍّ واُمُّها فاطِمَةُ بِنتُ رَسولِ اللّه ِ وقالَت :
الحَمدُ للّه ِِ رَبِّ العالَمينَ ، وَالصَّلاةُ عَلى جَدّي سَيِّدِ المُرسَلينَ ، صَدَقَ اللّه ُ سُبحانَهُ كَذلِكَ يَقولُ : «ثُمَّ كَانَ عَـقِبَةَ الَّذِينَ أَسَــئواْ السُّوأَى أَن كَذَّبُواْ بِـئايَـتِ اللَّهِ وَ كَانُواْ بِهَا يَسْتَهْزِءُونَ » ۱ أظَنَنتَ يا يَزيدُ حينَ أخَذتَ عَلَينا أقطارَ الأَرضِ ، وضَيَّقتَ عَلَينا آفاقَ السَّماءِ ، فَأَصبَحنا لَكَ في إسارِ الذُّلِّ ، نُساقُ إلَيكَ سَوقا في قِطارٍ ، وأنتَ عَلَينا ذُو اقتِدارٍ ، أنَّ بِنا مِنَ اللّه ِ هَوانا وعَلَيكَ مِنهُ كَرامَةً وَامتِناناً ، وأنَّ ذلِكَ لِعِظَمِ خَطَرِكَ ، وجَلالَةِ قَدرِكَ ، فَشَمَختَ بِأَنفِكَ ، ونَظَرتَ في عِطفِكَ ، تَضرِبُ أصدَرَيكَ ۲ فَرِحا وتَنفُضُ مِذرَوَيكَ ۳ مَرِحا ، حينَ رَأَيتَ الدُّنيا لَكَ مُستَوسِقَةً ، وَالاُمورَ لَدَيكَ مُتَّسِقَةً ، وحينَ صَفا لَكَ مُلكُنا ، وخَلَصَ لَكَ سُلطانُنا ؟!
فَمَهلاً مَهلاً لا تَطِش جَهلاً ! أنَسيتَ قَولَ اللّه ِ عز و جل : «وَلَا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ أَنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ خَيْرٌ لِّأَنفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدَادُواْ إِثْمًا وَلَهُمْ عَذَابٌ مُّهِينٌ » . أمِنَ العَدلِ يَابنَ الطُّلَقاءِ ! تَخديرُكَ حَرائِرَكَ وإماءَكَ ، وسَوقُكَ بَناتِ رَسولِ اللّه ِ سَبايا ؟ قَد هَتَكتَ سُتورَهُنَّ ، وأبدَيتَ وُجوهَهُنَّ ، يَحدو بِهِنَّ الأَعداءُ مِن بَلَدٍ إلى بَلَدٍ ، ويَستَشرِفُهُنَّ أهلُ المَناقِلِ ۴ ويَبرُزنَ لِأَهلِ المَناهِلِ ۵ ، ويَتَصَفَّحُ وُجوهَهُنَّ القَريبُ وَالبَعيدُ ، وَالغائِبُ وَالشَّهيدُ ، وَالشَّريفُ وَالوَضيعُ ، وَالدَّنِيُّ وَالرَّفيعُ ، لَيسَ مَعَهُنَّ مِن رِجالِهِنَّ وَلِيٌّ ، ولا مِن حُماتِهِنَّ حَميمٌ ، عُتُوّا مِنكَ عَلَى اللّه ِ وجُحودا لِرَسولِ اللّه ِ ، ودَفعا لِما جاءَ بِهِ مِن عِندِ اللّه ِ ، ولا غَروَ مِنكَ ولا عَجَبَ مِن فِعلِكَ ، وأنّى يُرتَجَى الخَيرُ مِمَّن لَفَظَ فوهُ أكبادَ الشُّهَداءِ ، ونَبَتَ لَحمُهُ بِدِماءِ السُّعَداءِ ، ۶ ونَصَبَ الحَربَ لِسَيِّدِ الأَنبِياءِ ، وجَمَعَ الأَحزابَ ، وشَهَرَ الحِرابَ ، وهَزَّ السُّيوفَ في وَجهِ رَسولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آله ، أشَدُّ العَرَبِ للّه ِِ جُحودا ، وأنكَرُهُم لَهُ رَسولاً ، وأظهَرُهُم لَهُ عُدوانا ، وأعتاهُم عَلَى الرَّبِّ كُفرا وطُغياناً .
ألا إنَّها نَتيجَةُ خِلالِ الكُفرِ ، وضَبٌّ ۷ يُجَرجِرُ فِي الصَّدرِ لِقَتلى يَومِ بَدرٍ ، فَلا يَستَبطِي في بُغضِنا أهلَ البَيتِ مَن كانَ نَظَرُهُ إلَينا شَنَفا وشَنَآنا وإحَنا وأظغانا ، يُظهِرُ كُفرَهُ بِرَسولِ اللّه ِ ، ويُفصِحُ ذلِكَ بِلِسانِهِ ، وهُوَ يَقولُ فَرِحا بِقَتلِ وُلدِهِ وسَبيِ ذُرِّيَّتِهِ ، غَيرَ مُتَحَوِّبٍ ولا مُستَعظِمٍ ، يَهتِفُ بَأَشياخِهِ :
لَأَهَلّوا وَاستَهَلّوا فَرَحاولَقالوا يا يَزيدُ لا تَشَل
مُنتَحِيا عَلى ثَنايا أبي عَبدِ اللّه ِ ، وكانَ مُقَبَّلَ رَسولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آله ، يَنكُتُها بِمِخصَرَتِهِ ، قَدِ التَمَعَ السُّرورُ بِوَجهِهِ .
لَعَمري لَقَد نَكَأتَ القُرحَةَ وَاستَأصَلتَ الشَّأفَةَ ، بِإِراقَتِكَ دَمَ سَيِّدِ شَبابِ أهلِ الجَنَّةِ ، وَابنِ يَعسوبِ العَرَبِ ، وشَمسِ آلِ عَبدِ المُطَّلِبِ ، وهَتَفتَ بِأَشياخِكَ ، وتَقَرَّبتَ بِدَمِهِ إلَى الكَفَرَةِ مِن أسلافِكَ ، ثُمَّ صَرَختَ بِنِدائِكَ ، ولَعَمري لَقَد نادَيتَهُم لَو شَهِدوكَ ! ووَشيكا تَشهَدُهُم ولَم يَشهَدوكَ ، ولَتَوَدُّ يَمينُكَ كَما زَعَمتَ شَلَّت بِكَ عَن مِرفَقِها وجُذَّت ، وأحبَبتَ اُمَّكَ لَم تَحمِلكَ ، وأباكَ لَم يَلِدكَ ، حينَ تَصيرُ إلى سَخَطِ اللّه ِ ، ومُخاصِمُكَ رَسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله .
اللّهُمَّ خُذ بِحَقِّنا ، وَانتَقِم مِن ظالِمِنا ، وأحلِل غَضَبَكَ عَلى مَن سَفَكَ دِماءَنا ونَقَضَ ذِمارَنا ، وقَتَلَ حُماتَنا ، وهَتَكَ عَنّا سُدولَنا .
وفَعَلتَ فَعلَتَكَ الَّتي فَعَلتَ ، وما فَرَيتَ إلّا جِلدَكَ ، وما جَزَزتَ إلّا لَحمَكَ ، وسَتَرِدُ عَلى رَسولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آله بِما تَحَمَّلتَ مِن دَمِ ذُرِّيَّتِهِ ، وَانتَهَكتَ مِن حُرمَتِهِ ، وسَفَكتَ مِن دِماءِ عِترَتِهِ ولُحمَتِهِ ، حَيثُ يَجمَعُ بِهِ شَملَهُم ، ويَلُمُّ بِهِ شَعَثَهُم ، ويَنتَقِمُ مِن ظالِمِهِم ، ويَأخُذُ لَهُم بِحَقِّهِم مِن أعدائِهِم .
فَلا يَستَفِزَّنَّكَ الفَرَحُ بِقَتلِهِم «وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُواْ فِى سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَ تَاً بَلْ أَحْيَاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ × فَرِحِينَ بِمَا ءَاتَاهُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ» ۸ وحَسبُكَ بِاللّه ِ وَلِيّا وحاكِما ، وبِرَسولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آله خَصيما ، وبِجَبرَئيلَ ظَهيرا ، وسَيَعلَمُ مَن بَوَّأَكَ ومَكَّنَكَ مِن رِقابِ المُسلِمينَ ، أن بِئسَ لِلظّالِمينَ بَدَلاً ، وأيُّكُم شَرٌّ مَكانا وأضَلُّ سَبيلاً .
ومَا استِصغاري قَدرَكَ ، ولَا استِعظامي تَقريعَكَ تَوَهُّما لِانتِجاعِ الخِطابِ فيكَ ، بَعدَ أن تَرَكتَ عُيونَ المُسلِمينَ بِهِ عَبرى ، وصُدورَهُم عِندَ ذِكرِهِ حَرّى ، فَتِلكَ قُلوبٌ قاسِيَةٌ ، ونُفوسٌ طاغِيَةٌ ، وأجسامٌ مَحشُوَّةٌ بِسَخَطِ اللّه ِ ولَعنَةِ الرَّسولِ ، قَد عَشَّشَ فيهِ الشَّيطانُ وفَرَّخَ ، ومَن هُناكَ مِثلُكَ ما دَرَجَ ۹ ونَهَضَ .
فَالعَجَبُ كُلُّ العَجَبِ لِقَتلِ الأَتقِياءِ ، وأسباطِ الأَنبِياءِ ، وسَليلِ الأَوصِياءِ ، بِأَيدِي الطُّلَقاءِ الخَبيثَةِ ، ونَسلِ العَهَرَةِ الفَجَرَةِ ، تَنطِفُ ۱۰ أكُفُّهُم مِن دِمائِنا ، وتَتَحَلَّبُ أفواهُهُم مِن لُحومِنا ، تِلكَ الجُثَثُ الزّاكِيَةُ عَلَى الجُيوبِ الضّاحِيَةِ ، تَنتابُهَا العَواسِلُ وتُعَفِّرُها اُمَّهاتُ الفَراعِلِ فَلَئِنِ اتَّخَذتَنا مَغنَما لَتَجِدُ بِنا وَشيكا مَغرَماً ، حينَ لا تَجِدُ إلّا ما قَدَّمَت يَداكَ ، ومَا اللّه ُ بِظَلّامٍ لِلعَبيدِ .
فَإِلَى اللّه ِ المُشتَكى وَالمُعَوَّلُ ، وإلَيهِ المَلجَأُ وَالمُؤَمَّلُ ، ثُمَّ كِد كَيدَكَ ، وَاجهَد جَهدَكَ ، فَوَاللّه ِ الَّذي شَرَّفَنا بِالوَحيِ وَالكِتابِ ، وَالنُّبُوَّةِ وَالاِنتِجابِ ، لا تُدرِكُ أمَدَنا ، ولا تَبلُغُ غايَتَنا ، ولا تَمحو ذِكرَنا ، ولا يُرحَضُ عَنكَ عارُنا ، وهَل رَأيُكَ إلّا فَنَدٌ ، وأيّامُكَ إلّا عَدَدٌ ، وجَمعُكَ إلّا بَدَدٌ ، يَومَ يُنادِ المُنادي ألا لَعَنَ اللّه ُ الظّالِمَ العادِيَ .
وَالحَمدُ للّه ِِ الَّذي حَكَمَ لِأَولِيائِهِ بِالسَّعادَةِ ، وخَتَمَ لِأَصفِيائِهِ بِبُلوغِ الإِرادَةِ ، ونَقَلَهُم إلَى الرَّحمَةِ وَالرَّأفَةِ ، وَالرِّضوانِ وَالمَغفِرَةِ ، ولَم يَشقَ بِهِم غَيرُكَ ، ولَا ابتَلى بِهِم سِواكَ ، ونَسأَلُهُ أن يُكمِلَ لَهُمُ الأَجرَ ، ويُجزِلَ لَهُمُ الثَّوابَ وَالذُّخرَ ، ونَسأَلُهُ حُسنَ الخِلافَةِ ، وجَميلَ الإِنابَةِ ، إنَّهُ رَحيمٌ وَدودٌ .
فَقالَ يَزيدُ مُجيبا لَها :
يا صَيحَةً تُحمَدُ مِن صَوائِحِما أهوَنَ المَوتَ عَلَى النَّوائِحِ ۱۱

1. الروم : ۱۰ .

2. أَصْدَرَيهِ : مَنكبَيهِ (النهاية : ج ۳ ص ۱۶ «صدر») .

3. في المصدر : «تَنقض» بالقاف ، وهو تصحيف . والمِذْروان : جانبا الأليتين ، جاء فلان ينفض مِذْرَوَيه : إذا جاء باغيا يتهدّد (النهاية : ج ۴ ص ۳۱۱ «مذر») .

4. الناقلة : ضدّ القاطنين (تاج العروس : ج ۱۵ ص ۷۵۳ «نقل») .

5. المَنْهَلُ : المَشْرَبُ والشُرْبُ والمَوْضِعُ الذي فيه المشرَب (القاموس المحيط : ج ۴ ص ۶۱ «نهل») .

6.إشارة لأفعال أبي سفيان و هند (أجداد يزيد)

7. الضَّبُّ : الغَضَبُ والحِقْدُ (النهاية : ج ۳ ص ۷۰ «ضبب») .

8. آل عمران : ۱۶۹ و ۱۷۰ .

9. دَرَجَ : أي مَشى (الصحاح : ج ۱ ص ۳۱۳ «درج») .

10. تنطف : تقطر (النهاية : ج ۵ ص ۷۵ «نطف») .

11. الاحتجاج : ج ۲ ص ۱۲۳ الرقم ۱۷۳ ، الحدائق الورديّة : ج ۱ ص ۱۲۵ ، بحار الأنوار : ج ۴۵ ص ۱۵۷ الرقم ۵ .

  • نام منبع :
    دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد هشتم
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران
    تعداد جلد :
    10
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1388
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 4197
صفحه از 436
پرینت  ارسال به