۲۳۹۱.المناقب ، ابن شهرآشوب :روايت شده است كه يزيد به زينب عليهاالسلام گفت : سخن بگو .
زينب عليهاالسلام گفت : سخنگو ، اوست .
امام زين العابدين عليه السلام خواند :
«طمع نورزيد كه ما را خوار بداريد تا ما ، بزرگتان بداريميا آزارمان دهيد تا ما از آزارتان ، دست نگاه داريم .
خدا مى داند كه دوستتان نداريمو سرزنشتان نمى كنيم ، اگر دوستمان نداشته باشيد» .
يزيد گفت : راست گفتى ـ اى جوان ـ ؛ امّا پدرت و جدّت ، فرمان روايى را مى خواستند و ستايش ، خدايى را كه آن دو را كُشت و خون هايشان را ريخت !
امام زين العابدين عليه السلام فرمود : «نبوّت و فرمان روايى ، همواره در پدران و نياكان من بوده است ، پيش از آن كه تو به دنيا بيايى» .
۲۳۹۲.الدعوات :روايت شده هنگامى كه على بن الحسين (زين العابدين) عليه السلام را به سوى يزيد ـ كه لعنت بر او باد ـ بردند ، وى قصد كرد كه گردن ايشان را بزند . پس زين العابدين عليه السلام را پيشِ رويش نگاه داشت و با ايشان سخن مى گفت تا سخنى بگويد كه موجب قتلش شود .
على [بن الحسين] عليه السلام مطابق با سخن يزيد ، پاسخ مى داد و در همان وقت سخن گفتن ، تسبيح كوچكى در دستش بود كه با انگشتانش آن را مى چرخانْد . يزيد ـ كه هر چه مستحقّش است ، بر او باد ـ به ايشان گفت : من با تو سخن مى گويم و تو در حال پاسخ دادن به من ، تسبيح در دستت است و با انگشتانت آن را مى چرخانى . اين ، چگونه رواست؟
على [بن الحسين] عليه السلام فرمود : «پدرم در باره جدّم صلى الله عليه و آله برايم نقل كرد كه چون نماز صبح را مى خواند و روى مى چرخاند كه برود ، سخن نمى گفت تا تسبيحى را از پيشِ رويش بردارد و بگويد : خدايا ! من صبح را با تسبيح و حمد و تهليل و تكبير و تمجيد تو به عدد آنچه تسبيحم را مى چرخانم ، مى آغازم و تسبيح را به دست مى گرفت و مى چرخاند و آنچه مى خواست ، مى گفت ، بدون آن كه تسبيح بگويد و فرمود كه اين [كار] برايش حساب مى شود و نگاهدار او تا به بستر در آمدنش است و چون به بستر مى رفت ، مانند همان گفته را مى گفت و تسبيح را زير سرش مى نهاد و از آن هنگام تا وقت بعدى ، برايش [تسبيح] حساب مى شد . من نيز از سرِ اقتدا به جدّم صلى الله عليه و آله چنين كردم» .
يزيد ـ كه لعنت خدا بر او باد ـ چندين بار به آنها گفت : با هيچ يك از شما سخن نمى گويم ، جز آن كه وى (زين العابدين عليه السلام ) پاسخى به من مى دهد كه [خودش] با آن كامياب مى شود . از على [بن الحسين] عليه السلام گذشت و به او صله داد و فرمان به آزادى اش داد .