۲۳۷۸.الفتوح :يزيد ، چوب دستى خيزرانش را خواست و با آن بر دندان هاى پيشينِ حسين عليه السلام مى زد و مى گفت : ابا عبد اللّه ، نيكو سخن مى گفت!
ابو برزه اَسلَمى يا شخص ديگرى به سوى او آمد و به وى گفت : واى بر تو ، اى يزيد! آيا با چوب دستى ات بر دندان ها و دهان حسين مى زنى؟! گواهى مى دهم كه ديدم پيامبر خدا صلى الله عليه و آله دندان هاى او و برادرش را مى مَكَد و مى فرمايد : «شما ، سَروران جوانان بهشتى هستيد . خداوند ، قاتل شما را بكُشد و لعنت كند و آتش دوزخ را برايش آماده كند كه بد سرانجامى است !» .
هان ـ اى يزيد ـ ! روز قيامت ، در حالى مى آيى كه عبيد اللّه بن زياد ، شفيع توست ، و اين ، در حالى مى آيد كه محمّد صلى الله عليه و آله شفيع اوست .
راوى مى گويد : يزيد ، خشمگين شد و فرمان داد بيرونش كنند و او را كِشانْ كِشانْ ، بيرون بردند .
۲۳۷۹.المناقب ، ابن شهرآشوب :طبرى ، بَلاذُرى و كوفى آورده اند كه چون سرها را پيشِ روى يزيد گذاشتند ، شروع به زدن با چوب دستى بر دندان هاى پيشينِ حسين عليه السلام كرد و سپس گفت : روزى در برابر روز بدر ! ... .
ابو بَرزه گفت : اى فاسق ! چوب دستى را بردار كه ـ به خدا سوگند ـ ، دو لب پيامبر خدا صلى الله عليه و آله را ديدم كه جاى چوب دستى ات را مى بوسد .
يزيد [چوب دستى اش را] برداشت ؛ امّا از شدّت خشم بر آن مرد ، در حال هلاك شدن بود. ۱