279
دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد هشتم

۲۳۶۸.الاحتجاجـ به نقل از پيرمردى راستگو از بزرگان بنى هاشم و نيز از كسان ديگرى ـ: هنگامى كه زين العابدين عليه السلام و اهل حرمش بر يزيد ، وارد شدند و سرِ امام حسين عليه السلام را آوردند و پيشِ رويش در تَشت گذاشتند ، يزيد با چوب دستى اش بر دندان هاى پيشِ امام حسين عليه السلام مى زد و مى خواند :
هاشميان ، با فرمان روايى ، بازى كردند ، و گر نهنه خبرى آمده و نه وحيى نازل شده است .
كاش پدرانم در بدر ، اكنون بودندو بى تابى خزرج را از زخم سلاح مى ديدند !
هلهله مى كردند و از شادى ، فرياد مى كشيدندو مى گفتند : اى يزيد ! پاينده و سربلند باشى .
ما جزاى بدر را به آنها داديمو مانند آن را بر سرشان در آورديم و اكنون ، برابريم .
من از خِندِف ۱ نيستم ، اگرانتقام آنچه را خاندان احمد كرده اند ، از آنها نگيرم .

۲۳۶۹.روضة الواعظين :سر ، پيشِ روى يزيد نهاده شد و او مى گفت و به سر مى نگريست :
كاش پدرانم در بدر ، اكنون حاضر بودندو بى تابى خزرج را از زخم سلاح مى ديدند
و هلهله مى كردند و از شادى ، بال در مى آوردندو مى گفتند : پاينده و سربلند باشى!
پس از كارى كه با آنان كردماهمّيتى نمى دهم كه هلاكت ، بر ايشان نازل شود يا رخت بر بندد .
من از خِندِف نيستم ، اگراز خاندان محمّد ، به سبب آنچه كرده اند ، انتقام نكشم .
ما بزرگِ فرزندان آنان را كُشتيمو آن را با بدر سنجيديم و برابر شد .
پدرم ، مرا به همين سفارش كردو من هم در اين راه ، از پدرم پيروى كردم .
هاشميان ، با فرمان روايى ، بازى كردند ، و گر نهنه خبرى آمده و نه وحيى نازل شده است .

1. خِندِف ، تيره اى از قبيله مُضَر و لقب يكى از اجداد شاعر است .


دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد هشتم
278

۲۳۶۸.الاحتجاج عن شيخ صدوق من مشايخ بني هاشم وغيره من الناس :إنَّهُ لَمّا دَخَلَ عَلِيُّ بنُ الحُسَينِ عليه السلام وحَرَمُهُ عَلى يَزيدَ ، وجيءَ بِرَأسِ الحُسَينِ عليه السلام ووُضِعَ بَينَ يَدَيهِ في طَستٍ ، فَجَعَلَ يَضرِبُ ثَناياهُ بِمِخصَرَةٍ ۱ كانَت في يَدِهِ ، وهُوَ يَقولُ :
لَعِبَت هاشِمُ بِالمُلكِ فَلاخَبَرٌ جاءَ ولا وَحيٌ نَزَلَ
لَيتَ أشياخي بِبَدرٍ شَهِدواجَزَعَ الخَزرَجِ مِن وَقعِ الأَسَل
لَأَهَلّوا وَاستَهَلّوا فَرَحاولَقالوا يا يَزيدُ لا تُشَل
فَجَزَيناهُم بِبَدرٍ مَثَلاًوأقمَنا مِثلَ بَدرٍ فَاعتَدَل
لَستُ مِن خِندِفَ ۲ إن لَم أنتَقِممِن بَني أحمَدَ ما كانَ فَعَل ۳

۲۳۶۹.روضة الواعظين :وُضِعَ الرَّأسُ بَينَ يَدَيهِ ، وأقبَلَ يَزيدُ يَقولُ ويَنظُرُ إلَى الرَّأسِ :
لَيتَ أشياخي بِبَدرٍ شَهِدواجَزَعَ الخَزرَجِ مِن وَقعِ الأَسَل
فَاستَهَلّوا وَاستَطاروا فَرَحاولَقالوا يا يَزيدُ لا تُشَل
ما اُبالي بَعدَ فِعلي بِهِمُنَزَلَ الوَيلُ عَلَيهِم أم رَحَل
لَستُ مِن خِندِفَ إن لَم أنتَقِممِن بَني أحمَدَ ما كانَ فَعَل
قَد قَتَلنَا القَرمَ ۴ مِن أبنائِهِموعَدَلناهُ بِبَدرٍ فَاعتَدَل
فَبِذاكَ الشَّيخُ أوصاني بِهِفَاتَّبَعتُ الشَّيخَ في قَصدِ سيل
لَعِبَت هاشِمُ بِالمُلكِ فَلاخَبَرٌ جاءَ ولا وَحيٌ نَزَل ۵

1. المِخْصَرَةُ : ما يختصره الإنسان بيده فيمسكه ، من عصا أو عكّازة أو مِقرَعة أو قضيب (النهاية : ج ۲ ص ۳۶ «خصر») .

2.فخذ من قبيلة «مُضَر» و هو لقب أحد أجداد الشاعر

3. الاحتجاج : ج ۲ ص ۱۲۲ الرقم ۱۷۳ ، الملهوف : ص ۲۱۴ ، مثير الأحزان : ص ۱۰۱ ، المناقب لابن شهرآشوب : ج ۴ ص ۱۱۴ ، المسترشد : ص ۵۱۰ ، الخرائج والجرائح : ج ۲ ص ۵۸۰ كلّها نحوه ، بحار الأنوار : ج ۴۵ ص ۱۵۷ الرقم ۵ .

4. القَرْمُ : المُقدّمُ في المعرفة وتجارب الأمور (النهاية : ج ۴ ص ۴۹ «قرم») .

5. روضة الواعظين : ص ۲۱۱ .

  • نام منبع :
    دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد هشتم
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران
    تعداد جلد :
    10
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1388
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 4203
صفحه از 436
پرینت  ارسال به