۷ / ۳
ورود خاندان پيامبر صلّي الله عليه وآله به دمشق
۲۳۴۰.بستان الواعظين :حسين عليه السلام زمانى كه كشته شد ، آب خواست ، ولى به او ندادند و با زبان تشنه ، كشته شد و نزد خدا رفت و خداوند ، او را از نوشيدنى بهشتى ، سيراب ساخت . او را آن چنان ، سر بُريدند و خانواده اش را به اسارت بردند و در حالى سرهايشان باز بود ، با مَركب هاى بدون جهاز و پالان ، حركتشان دادند ، تا وارد دمشق شدند ، در حالى كه سرِ حسين عليه السلام ، در ميانشان بر بالاى نيزه بود . هرگاه يكى از آنان با ديدن سر مى گريست ، نگهبانان ، او را با تازيانه مى زدند . اهل ذمّه ، در بازار دمشق براى تماشاى آنان ، صف كشيده بودند و به صورتشان ، آب دهان مى انداختند تا اين كه بر درِ كاخ يزيد ، متوقّف شدند .
يزيد ، دستور داد تا سر حسين عليه السلام را بر در بياويزند ، در حالى كه خانواده امام عليه السلام در اطرافش بودند . همچنين ، نگهبانانى را بر آن گماشت و دستور داد كه : هرگاه يكى از آنان گريست ، او را بزنيد .
آنان ، همچنان ماندند ، در حالى كه سر حسين عليه السلام در ميان آنها به مدّت نه ساعت ، در روز آويزان بود . اُمّ كلثوم ، سرش را بلند كرد و سرِ حسين عليه السلام را ديد و گريست و گفت : اى پدر بزرگ (منظورش پيامبر خدا صلى الله عليه و آله بود)! اين ، سرِ حبيب تو حسين است كه آويزان شده است .
سپس گريست . يكى از نگهبانان ، دستش را بالا برد و به صورت اُمّ كلثوم زد كه به تمامى صورت او آسيب زد . در دَم ، دست نگهبان ، از كار افتاد .
در همين باره ، اَزْدى مى گويد :
هلاك شدند گروهى سر در گمكه اسيران جنگى شان ، خاندان محمّد صلى الله عليه و آله بود
همان گونه كه منحرفان با گوساله هايشان هلاك شدندو در پى آن ، در دين يهود ، گرفتار لعن گرديدند .
موسى عليه السلام و عيسى عليه السلام ، به محمّد صلى الله عليه و آله بشارت داده بودندكه بر او باد سلام خدا از سوى شب زنده دار!
اى امّت اسلام ، اى امّتى كهخداوند ، هدايت پذيرانِ ما را با پيامبر صلى الله عليه و آله هدايت كرد!
لباس هاى فرزندان پيامبر صلى الله عليه و آله را اگر ببينىكه فرزندان لعن شدگان ، با زور كَنْدند
و در بازار دمشق ، آب دهان به صورتشان انداختند .جانم به فدايشان و هر چه كه دارم!
اى حبيب من! اشك هايم تمام نمى شودو شعله هاى عشقم به حسين ، فروكش نمى كند .