۶ / ۶
سخنرانى امّ كلثوم در ميان كوفيان ۱
۲۲۸۰.الملهوفـ به نقل از زيد بن موسى ـ: پدرم ، از جدّم امام صادق عليه السلام برايم نقل كرد كه فرمود : «امّ كلثوم ، دختر على عليه السلام ، در آن روز ، از پشت پوشش خود و در حالى كه صداى خود را به گريه بلند كرده بود ، به سخنرانى پرداخت و گفت : اى كوفيان ! بدا به حالتان ! چرا حسين را وا نهاديد و او را كشتيد و دارايى هايش را به تاراج برديد و براى خود برداشتيد و زنانش را اسير كرديد و به خاك سياه نشانديد؟! مرگ و هلاكت بر شما باد !
واى بر شما ! آيا مى دانيد چه بلاى بزرگى بر سرتان آمده است؟ و بار چه گناهى را بر پشت خود نهاده ايد ؟ و چه خون هايى را ريختيد؟! و كدامين حرمت را شكستيد؟! و جامه كدامين دخترك را ربوديد؟! و چه اموالى را به تاراج برديد؟! بهترين مردانِ پس از پيامبر صلى الله عليه و آله را كشتيد و مِهر از دل هايتان ، رَخت بر كشيد . هان كه حزب خدا چيره اند و حزب شيطان ، زيانكارند!» .
سپس گفت :
برادرم را محاصره كرديد و او را كشتيد . واى بر مادرتان!به زودى ، آتشى سزايتان خواهد بود كه شعله اش زبانه مى كشد .
خون هايى را ريختيد كه خداوند ، ريختن آنها را حرام كرده بودو قرآن و محمّد صلى الله عليه و آله نيز ريختن آنها را روا نشمرده بودند .
هان ! آتش ، مژده تان باد كه شما ، فردادر قهر آتشى خواهيد بود كه شعله اش زبانه مى كشد!
و من در زندگى ام ، بر برادرم خواهم گريستبر بهترين مولودى كه پس از پيامبر صلى الله عليه و آله متولّد شده است .
با اشكى فراوان و جوشان و ريزانكه بر گونه هايم هميشه جارى است و خشك نمى شود .
مردم ، صدا به گريه و ناله و زارى بلند كردند و زنان ، موهاى خود را پريشان نمودند و خاك بر سرشان ريختند و ناخن به چهره كشيدند و گونه هاى خود را خراشيدند و ناله و فرياد كردند . مردان نيز گريستند و ريش خود را كَنْدند و هيچ روزى ، مرد و زن گريانى بيشتر از آن روز ديده نشد .