131
دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد هشتم

۶ / ۵

سخنرانى فاطمه صُغرا در ميان كوفيان

۲۲۷۹.الملهوفـ به نقل از زيد بن موسى ۱ ـ: پدرم ، از جدّم امام صادق عليه السلام برايم نقل كرد كه : فاطمه صُغرا ، پس از آن كه از كربلا آمد ، گفت : «ستايش ، خدا را به عدد ريگ و سنگ ريزه و وزن عرش تا فرش . او را مى ستايم و به او ايمان دارم و بر او تكيه مى كنم ، و گواهى مى دهم كه خدايى جز خداى يگانه بدون شريك نيست ، و محمّد ، بنده و فرستاده اوست و فرزندانش را در [كنار] رود فرات ، بى هيچ تقصير و گناهى سر بريدند .
خدايا ! به تو پناه مى آورم از اين كه به تو دروغ ببندم و خلاف آنچه در گرفتن پيمان براى جانشينى على بن ابى طالب عليه السلام نازل كرده اى ، سخنى به تو نسبت دهم ؛ همو كه حقّش را ربودند و او را بى هيچ گناهى ، در مسجد و خانه اى از خانه هاى خدا كشتند ـ همان گونه كه فرزندش را ديروز به شهادت رساندند ـ ، با آن كه در آن جا مسلمانِ زبانى ، فراوان بود . سرنگون باد سرانشان كه در زندگى و مرگ او ، از حقّ [ربوده شده] او دفاع نكردند ، تا آن كه او را با خُلقى ستوده و سرشتى پاكيزه و فضيلت هايى معروف و مسلكى مشهور به سوى خود بردى . خدايا ! هيچ ملامت و سرزنشى ، او را از راهش باز نگرفت .
پروردگارا! او را در كودكى به اسلام ، راه نمودى و در بزرگى ، فضيلت هايش را ستودى و او همواره براى تو و پيامبرت ـ كه درودهايت بر او و خاندانش باد ـ خالص و خيرخواه بود ، تا آن كه او را به سوى خودت بردى . به دنيا ، بى رغبت بود و به آن ، حريص نبود . به آخرت ، راغب و در راه تو مجاهد بود . به او خشنود بودى و او را برگزيدى و به راه راست ، ره نمودى .
امّا بعد ، اى كوفيان ! اى مكّاران خيانتكار متكبّر ! ما خاندانى هستيم كه خدا ، ما را
وسيله آزمايش شما ، و شما را مايه آزمون ما قرار داد و امتحان ما را نيكو ساخت و علمش را نزد ما نهاد و فهمش را به ما داد . ما گنجينه دانش او ، و ظرف فهم و حكمت اوييم ، و نيز حجّت خدا بر زمينيان در سرزمين هاى بندگانش . خداوند ، ما را به كرامت او ، بزرگ داشت و ما را با پيامبرش محمّد صلى الله عليه و آله بر بسيارى از مخلوقاتش ، آشكارا برترى بخشيد .
امّا شما ، ما را تكذيب و تكفير كرديد و جنگ با ما را روا داشتيد و اموالمان را به تاراج برديد . گويى ما فرزندان تُرك و افغانيم ، ۲ همان گونه كه ديروز ، جدّمان را كشتيد . به سبب كينه اى كهن ، از شمشيرهايتان ، خون ما اهل بيت مى چكد و چشم هايتان ، به آن روشن مى شود و دل هايتان ، از افترايى بر بسته به خدا و مكرى كه مى كنيد ، شاد مى گردد ؛ امّا «خدا ، بهترينِ مكركنندگان است» .
امّا خون هايى كه از ما ريخته ايد و اموالى كه از ما به دست آورده ايد ، شما را به شادمانى نكشانَد ؛ چرا كه هر مصيبت سخت و پيشامد بزرگى كه به ما رسيده ، [مصداق اين آيه است :] «در كتابى (لوح محفوظ) پيش از آن كه آن (مصيبت) را خلق كنيم ، ثبت است . همانا اين [كار] بر خدا آسان است ، تا بر آنچه از دست شما رفت ، تأسّف نخوريد و بر آنچه به شما داده شد ، شادمانى [بى جا ]نكنيد ، و خداوند ، هيچ متكبّر فخرفروشى را دوست ندارد» .
مرگتان باد ! منتظر لعنت و عذاب خدا باشيد كه بر شما فرود آمده و نكبت هاى آسمانى ، پى در پى بر شما نازل شده است . عذاب خدا ، شما را به آتش مى كشد و شما را به جان هم مى اندازد و سپس ، روز قيامت در عذاب دردناكى كه خود با ستم هايتان ساخته ايد ، براى هميشه خواهيد ماند . «هان ! لعنت خدا بر ستمكاران !» .
واى برشما ! آيا مى دانيد كدامين دستتان به ما زخم زد؟! و كدامين فرد به ستيز با ما برخاست؟! يا با كدام پا به جنگ ما آمديد؟!
به خدا سوگند ، سنگ دل گشته ايد ، جگرتان خشن شده ، دل هايتان مُهر خورده و گوش ها و چشم هايتان بسته شده است . شيطان ، فرصت را برايتان آراست و پرده اى بر ديده تان نهاد كه ديگر هدايت نخواهيد شد .
مرگتان باد ، اى كوفيان ! پيامبر خدا صلى الله عليه و آله چه كسى را از شما كشته بود؟ و چه خونى را از شما به گردن داشت؟ به چه خاطر با برادرش و جدّم على بن ابى طالب و پسرانش و خاندان برگزيده پيامبر ـ كه درودهاى خدا و سلام او بر آنان باد ـ عناد ورزيديد؟! و شاعرتان به آن ، مباهات كرد و چنين سرود :
ما على و فرزندان على را كشتيمبا شمشيرهاى هندى و نيزه ها
و ما زنانشان را به سانِ زنان تُرك ، اسير كرديمو آنان را [نمى دانى] چگونه به خاك و خون كشيديم!
دهانت پُر از خاك و سنگ باد ! به كشتن كسانى افتخار كردى كه خداوند ، پاكشان داشته و آلودگى را از آنها رانده و پاك و پاكيزه شان كرده است! هيچ مگوى و پس بنشين ، همان گونه كه پدرت نشست ؛ چرا كه هر كس چيزى دارد كه خود به دست آورده و پيش فرستاده است .
واى بر شما ! به خاطر برترى خدادادى ما ، بر ما حسد ورزيديد ؟
گناه ما چيست كه هميشه روزگار ، درياى ما جولان داردو درياى تو ، بى موج است و ناتوان از در بر گرفتن يك كِرم؟!
«آن ، فزونى خداست كه به هر كه بخواهد ، مى دهد و خداوند ، داراى بخشش بزرگ است» «و هر كه خدا ، برايش نورى قرار ندهد ، نورى نخواهد داشت» » .
صداها به گريه بلند شد و گفتند : كافى است . ديگر مگو ـ اى دختر پاكان ـ كه دل هايمان را آتش زدى و درونمان را شعله ور كردى .
در اين هنگام ، فاطمه صغرا ، ساكت شد .

1. زيد بن موسى بن جعفر بن محمّد بن على بن الحسين عليهم السلام ، علوىِ طالبى و ملقّب به «زيد النّار (زيد آتش)» ، انقلابى اى بود كه همراه با ابو السّرايا در عراق ، قيام كرد و در حدود سال ۲۵۰ هجرى از دنيا رفت .

2. تركان و افغانان ، در آن روزگار ، هنوز مسلمان نشده بودند و با حكومت اسلامى در ستيز بودند.


دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد هشتم
130

۶ / ۵

خُطبَةُ فاطِمَةَ الصُّغرى في أهلِ الكوفَةِ

۲۲۷۹.الملهوف عن زيد بن موسى :۱ حَدَّثَني أبي عَن جَدِّي [الصّادِقِ] عليه السلام : خَطَبَت فاطِمَةُ الصُّغرى بَعدَ أن وَرَدَت مِن كَربَلاءَ ، فَقالَت : الحَمدُ للّه ِِ عَدَدَ الرَّملِ وَالحَصى ، وزِنَةَ العَرشِ إلَى الثَّرى ، أحمَدُهُ واُؤمِنُ بِهِ وأتَوَكَّلُ عَلَيهِ ، وأشهَدُ أن لا إلهَ إلَا اللّه ُ وَحدَهُ لا شَريكَ لَهُ ، وأنَّ مُحَمَّدا صلى الله عليه و آله عَبدُهُ ورَسولُهُ ، وأنَّ ذُرِّيَّتَهُ ذُبِحوا بِشَطِّ الفُراتِ بِغَيرِ ذَحلٍ ۲ ولا تِراتٍ . ۳
اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ أن أفتَرِيَ عَلَيكَ الكَذِبَ ، وأن أقولَ عَلَيكَ خِلافَ ما أنزَلتَ مِن أخذِ العُهودِ لِوَصِيَّةِ عَلِيِّ بنِ أبي طالِبٍ عليه السلام ، المَسلوبِ حَقُّهُ ، المَقتولِ بِغَيرِ ذَنبٍ ـ كَما قُتِلَ وَلَدُهُ بِالأَمسِ ـ في بَيتٍ مِن بُيوتِ اللّه ِ ، فيهِ مَعشَرٌ مُسلِمَةٌ بِأَلسِنَتِهِم . تَعسا لِرُؤوسِهِم ، ما دَفَعَت عَنهُ ضَيما ۴ في حَياتِهِ ولا عِندَ مَماتِهِ ، حَتّى قَبَضتَهُ إلَيكَ مَحمودَ النَّقيبَةِ ۵
، طَيِّبَ العَريكَةِ ۶ ، مَعروفَ المَناقِبِ ، مَشهورَ المَذاهِبِ ، لَم تَأخُذهُ اللّهُمَّ فيكَ لَومَةُ لائِمٍ ولا عَذلُ عَاذِلٍ .
هَدَيتَهُ يا رَبِّ لِلإِسلامِ صَغيرا ، وحَمِدتَ مَناقِبَهُ كَبيرا ، ولَم يَزَل ناصِحا لَكَ ولِرَسولِكَ صَلَواتُكَ عَلَيهِ وآلِهِ حَتّى قَبَضتَهُ إلَيكَ ، زاهِدا فِي الدُّنيا ، غَيرَ حَريصٍ عَلَيها ، راغِبا فِي الآخِرَةِ ، مُجاهِدا لَكَ في سَبيلِكَ ، رَضيتَهُ فَاختَرتَهُ وهَدَيتَهُ إلى صِراطٍ مُستَقيمٍ .
أمّا بَعدُ ، يا أهلَ الكوفَةِ ! يا أهلَ المَكرِ وَالغَدرِ وَالخُيَلاءِ ۷ ! فَإِنّا أهلُ بَيتٍ ابتَلانَا اللّه ُ بِكُم وَابتَلاكُم بِنا ، فَجَعَلَ بَلاءَنا حَسَنا ، وجَعَلَ عِلمَهُ عِندَنا وفَهمَهُ لَدَينا ، فَنَحنُ عَيبَةُ ۸ عِلمِهِ ، ووِعاءُ فَهمِهِ وحِكمَتِهِ ، وحُجَّتُهُ عَلى أهلِ الأَرضِ في بِلادِهِ لِعِبادِهِ ، أكرَمَنَا اللّه ُ بِكَرامَتِهِ ، وفَضَّلَنا بِنَبِيِّهِ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله عَلى كَثيرٍ مِمَّن خَلَقَ تَفضيلاً بَيِّنا .
فَكَذَّبتُمونا وكَفَّرتُمونا ، ورَأَيتُم قِتالَنا حَلالاً وأموالَنا نَهبا ! كَأَنَّنا أولادُ تُركٍ أو كابُلٍ ۹ ، كَما قَتَلتُم جَدَّنا بِالأَمسِ ، وسُيوفُكُم تَقَطَّرُ مِن دِمائِنا أهلَ البَيتِ ، لِحِقدٍ مُتَقَدِّمٍ ، قَرَّت لِذلِكَ عُيونُكُم ، وفَرِحَت قُلوبُكُم ، افتِراءً عَلَى اللّه ِ ومَكرا مَكَرتُم ، «وَاللَّهُ خَيْرُ الْمَـكِرِينَ» . ۱۰
فَلا تَدعُوَنَّكُم أنفُسُكُم إلَى الجَذَلِ ۱۱ بِما أصَبتُم مِن دِمائِنا ، ونالَت أيديكُم مِن أموالِنا ، فَإِنَّ ما أصابَنا مِنَ المَصائِبِ الجَليلَةِ وَالرَّزايَا العَظيمَةِ «فِى كِتَـبٍ مِّن قَبْلِ أَن نَّبْرَأَهَا إِنَّ ذَ لِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ * لِّكَيْلَا تَأْسَوْاْ عَلَى مَا فَاتَكُمْ وَلَا تَفْرَحُواْ بِمَا ءَاتَاكُمْ وَ اللَّهُ لَا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ» . ۱۲
تَبّا لَكُم ، فَانتَظِرُوا اللَّعنَةَ وَالعَذابَ ، فَكَأَن قَد حَلَّ بِكُم ، وتَواتَرَت مِنَ السَّماءِ نَقِماتٌ ، فَيُسحِتُكُم بِعَذابٍ ويُذيقُ بَعضَكُم بَأسَ بَعضٍ ، ثُمَّ تُخَلَّدونَ فِي العَذابِ الأَليمِ يَومَ القِيامَةِ بِما ظَلَمتُمونا ، «أَلَا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّــلِمِينَ» ۱۳ .
وَيلَكُم ، أتَدرونَ أيَّةَ يَدٍ طاعَنَتنا مِنكُم ؟ ! وأيَّةَ نَفسٍ نَزَعَت إلى قِتالنا ؟ ! أم بِأَيَّةِ رِجلٍ مَشَيتُم إلَينا تَبغونَ مُحارَبَتَنا ؟ !
قَسَت وَاللّه ِ قُلوبُكُم ، وغَلُظَت أكبادُكُم ، وطُبِعَ عَلى أفئِدَتِكُم ، وخُتِمَ عَلى أسماعِكُم وأبصارِكُم ، وسَوَّلَ لَكُمُ الشَّيطانُ وأملى لَكُم ، وجَعَلَ عَلى بَصَرِكُم غِشاوَةً فَأَنتُم لا تَهتَدونَ .
فَتَبّا لَكُم يا أهلَ الكوفَةِ ، أيُّ تِراتٍ لِرَسولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آله قِبَلَكُم ، وذُحولٍ لَهُ لَدَيكُم ، بِما عَنِدتُم بِأَخيهِ عَلِيِّ بنِ أبي طالِبٍ عليه السلام جَدّي ، وبَنيهِ وعِترَةِ النَّبِيِّ الأَخيارِ صَلَواتُ اللّه ِ وسَلامُهُ عَلَيهِم ، وَافتَخَرَ بِذلِكَ مُفتَخِرُكُم فَقالَ :
نَحنُ قَتَلنا عَلِيّا وبَني عَلِيّبِسُيوفٍ هِندِيَّةِ ورِماحِ
وسَبَينا نِساءَهُم سَبيَ تُركٍونَطَحناهُم فَأَيَّ نِطاحِ
بِفيكَ أيُّهَا القائِلُ الكَثكَثُ ۱۴ وَالأَثلَبُ ، افتَخَرتَ بِقَتلِ قَومٍ زَكّاهُمُ اللّه ُ وأذهَبَ عَنهُمُ الرِّجسَ وطَهَّرَهُم تَطهيرا ! فَاكظِم وأقعِ كَما أقعى ۱۵ أبوكَ ، فَإِنَّما لِكُلِّ امرِئٍ مَا اكتَسَبَ وما قَدَّمَت يَداهُ .
أحَسَدتُمونا ـ وَيلاً لَكُم ـ عَلى ما فَضَّلَنَا اللّه ُ ؟
فَما ذَنبُنا أن جاشَ دَهرا بُحورُناوبَحرُكَ ساجٍ ۱۶ لا يُواري الدَّعامِصا ۱۷
«ذَ لِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَن يَشَاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ » ۱۸ ، «وَ مَن لَّمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُورًا فَمَا لَهُ مِن نُّورٍ » . ۱۹
قالَ : وَارتَفَعَتِ الأَصواتُ بِالبُكاءِ ، وقالوا : حَسبُكِ يابنَةَ الطَّيِّبينَ ، فَقَد أحرَقتِ قُلوبَنا ، وأنضَجتِ نُحورَنا ، وأضرَمتِ أجوافَنا . فَسَكَتَت . ۲۰

1. زيد بن موسى بن جعفر بن محمّد بن عليّ بن الحسين عليهم السلام العلوي الطالبي ، يلقّب بزيد النار ، ثائر ، خرج في العراق مع أبي السرايا ، توفّي حوالي سنة ۲۵۰ ه (راجع : الأعلام للزركلي : ج ۳ ص ۶۱) .

2. الذَّحْل : الثأر ، وقيل : طلب مكافأة بجناية جُنيت عليك أو عداوة اُتيت إليك ، يقال : طلب بذَحلِهِ ؛ أي بثأره (لسان العرب : ج ۱۱ ص ۲۵۶ «ذحل») .

3. الوَِتر وَالتِّرَة : الظلم في الذَّحل ، وقيل : هو الذَّحل عامّة . وكلّ من أدركته بمكروه فقد وتَرتَه (لسان العرب : ج ۵ ص ۲۷۴ «وتر») .

4. ضامَهُ حَقَّهُ ضَيما : نَقَصهُ إيّاه (لسان العرب : ج۱۲ ص۳۵۲ «ضيم») .

5. النَّقِيْبَةُ : النّفْسُ ، وقيل : الطبيعة والخليقة (النهاية : ج ۵ ص ۱۰۲ «نقب») .

6. العَرِيْكَةُ : الطبيعة (الصحاح : ج ۴ ص ۱۵۹۹ «عرك») .

7. الخيلاء ـ بالضمّ والكسر ـ : الكبر والعجب (لسان العرب : ج ۱۱ ص ۲۲۸ «خول») .

8. . العيبة : الوعاء (راجع : لسان العرب : ج ۱ ص ۶۳۴ «عيب») .

9. لم يكن التُّرك والأفاغنة عندئذٍ من المسلمين ، بل كانوا أعداءَ الحكومة الإسلامية .

10. آل عمران : ۵۴ .

11. الجذل ـ بالتحريك ـ : الفرح (الصحاح : ج ۴ ص ۶۵۴ «جذل») .

12. الحديد: ۲۲ - ۲۳ .

13. هود : ۱۸ .

14. الكَثْكَثُ والكِثْكِثُ : فُتات الحجارة والتراب ، مثل الأثْلَبُ والإثْلِبُ (الصحاح : ج ۱ ص ۲۹۰ «كثث») .

15. أقْعى : ألْصَقَ إلْيَتَيْهِ بالأرض ، ونصب ساقيه ، ووضع يديه على الأرض (المصباح المنير : ص ۵۱۰ «قعى») .

16. سَاجٍ : أي ساكن (النهاية : ج ۲ ص ۳۴۵ «سجا») .

17. الدَّعاميصُ : جمع دعموص ؛ وهي دويبّة تكون في مستنقع الماء (النهاية : ج ۲ ص ۱۲۰ «دعمص») .

18. الحديد : ۲۱ .

19. النور : ۴۰ .

20. الملهوف : ص ۱۹۴ ، الاحتجاج : ج ۲ ص ۱۰۴ ح ۱۶۹ عن زيد بن موسى بن جعفر عن أبيه عن آبائه عليهم السلام ، مثير الأحزان : ص ۸۷ نحوه من دون إسنادٍ إلى أحدٍ من أهل البيت عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج ۴۵ ص ۱۱۰ .

  • نام منبع :
    دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد هشتم
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران
    تعداد جلد :
    10
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1388
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 3779
صفحه از 436
پرینت  ارسال به