۲۲۶۹.المصباح ، كفعمى :سَكينه ، دختر حسين عليه السلام ، گفت : هنگامى كه حسين عليه السلام كشته شد ، به گردن او آويختم و بيهوش شدم و شنيدم كه مى گفت :
«پيروان من ! هر گاه از آب گوارا سيراب شديديا در باره غريب يا شهيدى چيزى شنيديد ، بر من ناله كنيد» .
سكينه ، بيمناك و با صورت و بينىِ زخمى برخاست ، در حالى كه گونه هايش را مى خراشيد و [شنيد]هاتفى مى گويد :
زمين و آسمان بر او گريستندبا اشك هاى روان و با [سِرشك] خون .
آن دو بر كشته كربلا گريستنددر هياهوى مردمان پُرمدّعا .
آب را در كناره رود ، از او دريغ كردند .اى چشم ! بر او گريه كن كه او را از خوردن آب ، باز داشتند .
۶ / ۳
چگونگى ورود خاندان پيامبر صلى الله عليه و آله به كوفه
۲۲۷۰.تاريخ الطبرىـ به نقل از عوانة بن حكم كلبى ـ: حسين عليه السلام كشته شد و كاروان اسيران را آوردند تا در كوفه بر عبيد اللّه بن زياد ، وارد كردند .
۲۲۷۱.الأمالى ، مفيدـ به نقل از حَذلَم بن ستير ـ: محرّم سال ۶۱ ، به كوفه وارد شدم ، در هنگامى كه زين العابدين عليه السلام با زنان [خانواده اش] از كربلا باز مى گشت و سربازان با آنان بودند و در محاصره شان داشتند و مردم براى تماشاى آنها بيرون آمده بودند .
هنگامى كه آنان را، سوار بر شترانِ بى جهاز ، وارد كردند ، زنان كوفى به گريه و زارى پرداختند . شنيدم كه زين العابدين عليه السلام با صدايى آهسته ، ناشى از بيمارى و درد يوغ ، دست بسته به گردن مى گويد : «هان ! اين زنان مى گِريند . پس چه كسى ما را كُشت؟!» .