۲۴۶۶.الطبقات الكبرى (الطبقة الخامسة من الصحابة)ـ به نقل از محمّد بن عبد اللّه بن عبيد بن عُمَير، از مردى ـ: از ابن عبّاس شنيدم، در حالى كه محمّد بن حنفيّه در پيشِ او بود و خبر شهادت حسين بن على عليه السلام به ايشان رسيده بود و مردم به آنان تسليت مى گفتند و ابن صفوان ۱ [خطاب به آن دو ]گفت: «إنا للّه و إنّا إليه راجعون» . چه مصيبتى! خداوند ، ابا عبد اللّه را رحمت كند و به شما [خاندان پيامبر صلى الله عليه و آله ] در مصيبت او پاداش دهد !
ابن عبّاس گفت: اى ابو القاسم ! ۲ همين كه او از مكّه خارج شد، من چنين حادثه اى را پيش بينى مى كردم.
ابن حنفيّه گفت: به خدا ، من نيز [اين اتّفاق را پيش بينى مى كردم] . آن را به حساب خدا مى گذاريم و از او پاداش و جاى گزينى نيكو ، درخواست مى كنيم .
ابن عبّاس گفت: اى ابن صفوان ! به خدا سوگند، دوست سرزنش كننده ات به مرگ حسين ، ۳ ماندگار نيست.
ابن صفوان گفت: اى ابو عبّاس ! ۴ به خدا سوگند، من از او چنين نديده ام ؛ بلكه او را به خاطر كشته شدن حسين، اندوهگين ديدم . او فراوان براى حسين عليه السلام درخواست رحمت مى كرد.
ابن عبّاس گفت: براى تو چنين تظاهر مى كرده ؛ چون دوستىِ تو را با ما مى دانسته است . خدا، خويشى ات را پايدار كند ! ابن زبير ، هر گز ما را دوست نمى دارد.
ابن صفوان گفت: بزرگوارى كن، كه تو از او به بزرگوارى ، شايسته ترى.