۲۷۲۴.الأمالى ، مفيدـ به نقل از ابو هَيّاج عبد اللّه بن عامر ـ: وقتى خبر كشته شدن امام حسين عليه السلام در مدينه پيچيد، اسماء دختر عقيل بن ابى طالب با تعدادى از زنانشان، بيرون آمد تا به قبر پيامبر خدا صلى الله عليه و آله رسيد و به آن پناه برد و پيش آن ، شيون سر داد . سپس رو به مهاجران و انصار كرد و سرود:
چه خواهيد گفت: اگر پيامبر صلى الله عليه و آله به شمادر روز حساب ـ كه جدر آن ،ج فقط حرف راست شنيده مى شود ـ بگويد :
«خانواده ام را بى پناه گذاشتيد، يا نبوديد؟ـ و البته حقيقت، در نزد صاحب امر است ـ .
آنان را به دست ستمگران سپرديدو برايتان امروز، در پيشگاه خدا ، شفاعتِ پذيرفته شده اى نيست .
در صبحگاه طَف، آن گاه كه در پيشگاه مرگ ، حاضر شدنداز هيچ يك از آنان، دفاع نشد».
ما زنان و مردان گريانى، به آن اندازه، تا آن روز، نديده بوديم.
۲۷۲۵.الإرشاد:اُمّ لقمان، دختر عقيل بن ابى طالب، وقتى خبر شهادت امام حسين عليه السلام را شنيد، ماتم زده بيرون آمد و خواهرانش: اُمّ هانى، اسماء، رَمْله و زينب، دختران عقيل بن ابى طالب ـ كه رحمت خدا بر آنان باد ـ با او بودند . او براى كشتگان طَف مى گريست و مى گفت:
به پيامبر صلى الله عليه و آله چه خواهيد گفت ، اگر از شما بپرسد :«شما ـ اى واپسينْ امّت ـ ، چه كرديد
با نسل من و خانواده ام ، پس از از دست دادن منكه برخى از آنها اسيرند و برخى در خون غلتيدند؟
من برايتان خيرخواهى كردم و اين، پاداش من نبودكه با خويشانم، پس از من ، بدرفتارى كنيد» ؟