363
دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد نهم

مى گويد :
اين قصّه ، البته در كوفه بوده، و اگر در مدينه بود ، بايد اوّلِ خلافت آن حضرت باشد ؛ زيرا كه قبل از آن ، مسجد و منبرى براى آن حضرت نبود . عمر شريف حضرت ابى عبد اللّه عليه السلام در آن زمان ، زيادت از سى سال بود[ه است] . اظهار تشنگى كردن در آن مجلسِ عام و تكلّم كردن در اثناى خطبه [خواندن پدرش على عليه السلام ] ، مكروه است يا حرام با مقام امامت [پدرش]، بلكه با اوّلْ درجه عدالت ، بلكه با رُسوم متعارف انسانيت ، مناسبتى ندارد . ۱
محدّث نورى ، در ادامه ، براى توضيح بيشتر در باره دروغ بودن اين داستان مى افزايد كه از آن جا كه دروغگو ، كم حافظه است ، جاعل اين داستان ، از يك سو ابوالفضل عليه السلام را كودكى خُردسال معرّفى مى كند ، و از سوى ديگر مى گويد كه در جنگ صِفّين ـ كه دو سه سال پس از اين واقعه اتفاق افتاده ـ ، وى هشتاد نفر را به هوا پرتاب كرده است ، به گونه اى كه وقتى نفر هشتادم را به هوا پرتاب كرد ، هنوز اوّلى به زمين برنگشته بود و هر كدام را كه به زمين بر مى گشت ، با شمشير به دو نيم مى نمود!

۳ . پيمان گرفتن زينب عليهاالسلام از حبيب بن مُظاهر

نمونه اى ديگر از گزارش هاى دروغ ، اين كه مى گويند : جناب زينب عليهاالسلامدر شب عاشورا ، به جهت همّ و غم و خوف از اعدا ، در ميان خيمه ها سِير مى كرد ، براى استخبارِ حالِ اَقربا و انصار . ديد حبيب بن مُظاهر ، اصحاب را در خيمه خود جمع كرده و از آنها عهده مى گيرد كه فردا نگذارند اَحَدى از بنى هاشم ، قبل از ايشان به ميدان بروند ، به شرحى طولانى . آن مُخدّره ، مسرورا آمد پشت خيمه ابو الفضل عليه السلام ، ديد آن جناب نيز بنى هاشم را جمع كرده و به همان قِسم، از ايشان عهد مى گيرد كه نگذارند اَحَدى از انصار ، پيش از ايشان به ميدان رود . مُخدّره ، مسرور در خدمت حضرت رسيد و تبسّم كرد . حضرت، از تبسّم او تعجّب كرد و سبب پرسيد. آنچه

1.همان جا .


دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد نهم
362

هاشمى . اژدهايى هستى كه در كمين نشسته و مار سهمگينى كه مخفى و آماده حمله است . تو عزّت مايى . وقتى چهره ها از خوارى سرافكنده مى شوند، تو مايه وحدت و كثرتِ مايى ، هنگام كمى ها ، تا آخر .
اين خبر مسجّع مقفّى كه از شنيدنش ، نفْس محظوظ مى شود ؛ ولكن، صد حيف كه اصل ندارد و در اصل شريف ثقه جليل ، عاصم بن حميد ، [كه] خبر عمرو و آمدن جراح را دارد ، ابدا از اين كلمات ، در آن، چيزى يافت نمى شود . ۱ و همچنين، ابو الفرج در مقاتل الطالبييّن ، ۲ معالجه اثير بن عمر را ذكر كرده ، بدون اين شرح و حواشى . ۳

۲ . آب آوردن ابو الفضل عليه السلام براى سيّد الشهدا عليه السلام در كودكى!

نمونه ديگرى از دروغ گفتن در مرثيه سرايى ، داستانى است كه محدّث نورى، آن را در كتاب خود در بيان نمونه اى ديگر از دروغ پردازى، آورده است و شهيد مطهّرى نيز گفته كه آن را مكرّر شنيده است . آن داستان ساختگى ، اين است :
روزى امير المؤمنين عليه السلام در بالاى منبر ، خطبه مى خوانْد . حضرت سيّد الشهدا عليه السلام تشنه شد ، آب خواست . حضرت به قنبر امر فرمود : «آب بياور!» . عبّاس عليه السلام در آن وقت ، طفل بود . چون شنيد تشنگى برادر را ، دويد نزد مادر و آب براى برادر گرفت در جامى ، و آن را بر سر گذاشت و آب، از اطراف [جام ]مى ريخت . به همين قِسم ، وارد مسجد [شد] . چشم پدر بر او افتاد . گريست و فرمود : «امروز ، چنين و روز عاشورا، چنان» و قدرى از مصائب او ذكر نمود . الخ . ۴
محدّث نورى ، پس از اشاره به اين داستانِ دروغ ، در تبيين مجعول بودن آن،

1.ر.ك:الاُصول الستّة عشر : ص ۱۷۸ ح ۱۴۰ (اصل عاصم بن حميد) .

2.ر.ك: مقاتل الطالبيّين : ص ۵۱ .

3.لؤلؤ و مرجان : ص ۲۶۰ .

4.همان : ص ۲۹۹ .

  • نام منبع :
    دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد نهم
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران
    تعداد جلد :
    16
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1388
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 4753
صفحه از 457
پرینت  ارسال به