361
دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد نهم

انورش بودند . مى گويد : «وَ ما مِنْهُم أحَدٌ إلّا وَ دَمعُ عَينَيه يَتَرَقرَقُ على سَوادِها حُزْنا عَلى أمير الْمُؤمنين عليه السلام ؛ [يعنى : ]يكايك آنها ، بر اندوه بر امير المؤمنين عليه السلام ، چشمانشان آكنده از اشك شد» .
و به فرزندان آن جناب ، نظر كردم كه سرها به زير انداخته «و ما تَنَفّسَ منهم مُتنفِّسٌ إلّا وَ ظَنَنْتُ أنَّ شَظايا قَلبِه تخرُجُ منْ أنفاسِهِ» ؛ [يعنى : ]كسى از آنها نبود ، مگر اين كه گمان بُردم كه پاره هاى قلبش با نَفَس هايش بيرون مى آيد» .
مى گويد : اطبّا را جمع كردند و اثير بن عمر ، ريه گوسفند را باد كرد و داخل آن جراحت كرد و بيرون آورد . ديد به مغزِ سر ، آلوده است . حاضرين پرسيدند . «فَخَرَسَ و تَلَجلَجَ لسانُه» ؛ [يعنى :] به لكنت افتاد و زبانش بند آمد» .
مردم فهميدند و مأيوس شدند . پس سرها[يشان را] به زير انداختند ، آهسته مى گريستند ، از ترس آن كه زنان بشنوند ، جز اصبغ بن نُباته ، كه طاقت نياورد و نتوانست خوددارى كند ، «دون أن شَرقَ بعَبرَتِهِ» ، بلند گريست.
پس حضرت ، چشم باز كرد و بعد از كلماتى ، حبيب مى گويد گفتم : «يا أبا الحسن! لا يَهولَنَّكَ ما تَرى وَ إِنَّ جَرْحَكَ غَيرُ ضائِر فَإنّ البَردَ لا يُزيلُ الجَبَلَ الأصَمَّ وَ نَفْحَةَ الهَجيرِ لا يُجَفِّفُ البَحْرَ الخِضَمَ والصلُّ يَقوى إذا ارتَعَشَ وَ اللّيثُ يَضرى إذا خُدِش» ؛ [يعنى :] اى ابوالحسن ! آنچه مى بينى ، تو را به هراس نيندازد . جراحتت ، آسيبى به تو نمى زند . تگرگ ، صخره را از جا نمى كَنَد و باد گرم نيم روزى ، اقيانوس را نمى خشكانَد . بچّه افعى ، آن گاه نيرومند مى شود كه مرتعش شود ؛ و شير ، آن گاه خطرناك مى شود كه زخمى شود» .
بعد، حضرت ، جوابى داد و اُمّ كلثوم، شنيد و گريست . حضرت ، او را خواست . داخل شد ، خدمت پدر بزرگوارش .
ظاهرِ اين نقل ، چنين است كه در حضور همه آن جماعت آمد و عرض كرد : «أنتَ شَمسُ الطالبيّين وَ قَمَرُ الهاشِميّين دَسّاسُ كُثبها المُتَرَصِّدُ وَ أرقَم أجَمَتُها المُتَفقّد ، عِزُّنا إذا شاهَتِ الوُجوه ذِلّاً ، جَمعَنا إذا الْمُوكِبُ الْكَثِير قلّاً تا آخر ؛ [يعنى :] تو خورشيد خاندان طالب و ماه بنى


دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد نهم
360

عاليات و بلاد مقدّسه ايران ، اين طايفه ، از اين غائله ، آسوده[اند] و دامن عفّت ايشان به لوث كذب و افترا ، آلوده نيست و اين خرابىِ دينى ، منحصر است در همان بلاد ، غافل از آن كه نشر خرابى ، از سرچشمه در هر جا منتشر شده ، منتهى به مركز علم و حوزه اهل شرعِ اعتاب عاليه است ؛ چه، اگر اهل علمْ مسامحه نمى كردند و مراقب تميز صحيح و سقيم ، و صدق و كذبِ گفتار اين طايفه مى شدند و از گفتن اكاذيب ، نهى مى كردند ، كارِ خرابى به اين جا نمى رسيد . ۱
محدّث نورى ، در جاى ديگر از كتاب خود ، مى گويد :
سكوت متمكّنين ، سبب تجرّى و بى مبالاتى اين طايفه بى انصاف شده . حتّى در حرم هاى شريفه و روضات متبرّكه ، خصوص ، حرم صاحب عزا، حضرت سيّد الشهدا ـ روحنا و روح العالمين لهُ الفدا ـ در غالب اوقات ، سيَّما در اسحار كه موسم گريه و ناله و استغفار است ، به اقسام دروغ هاى عجيبه و گاهى آوازهاى مُطربه ، آن محضر انور را تاريك نمايند . ۲

نمونه اى از روضه هاى دروغ، از نگاه محدّثِ نورى

اينك به چند نمونه از مرثيه هاى دروغى كه محدّث نورى در كِتاب لؤلؤ و مرجان آورده و به نقد آنها پرداخته، توجّه فرماييد :

۱ . اضافات داستان آمدن طبيب براى معالجه امام على عليه السلام در بستر شهادت

نقل كنند از حبيب بن عمرو، كه رفت خدمت امير المؤمنين عليه السلام بعد از رسيدن ضربت به فرق مباركش ، و اشراف و رؤساى قبايل و شُرطَة الخَميس، ۳ در محضر

1.لؤلؤ و مرجان : ص ۴ .

2.همان : ص ۳۲۱ .

3.شُرطه الخميس: يگان پنج شاخه (شامل: طلايه، قلب، جناح راست، جناح چپ و پشتيبان)؛ نيروهاى نظامى ـ عمليّاتى ويژه وبسيار وفادارى كه در خدمت اميرمؤمنان عليه السلام بودند (ر.ك:دانش نامه اميرالمؤمنين عليه السلام : ج۳ ص۴۳۷).

  • نام منبع :
    دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد نهم
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران
    تعداد جلد :
    16
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1388
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 4773
صفحه از 457
پرینت  ارسال به