305
دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد نهم

۶ / ۳۲

كور بدريخت

۲۶۷۹.تاريخ دمشقـ به نقل از ابو نضر جَرمى ـ: مردى بدريخت و كور را ديدم . از او سبب كور شدنش را پرسيدم . گفت: من از اعضاى لشكر عمر بن سعد بودم . وقتى شب فرا رسيد، خوابيدم و پيامبر صلى الله عليه و آله را در خواب ديدم كه در برابرش ، تشتى از خون بود و پَرى خون آلود كه براى ياران عمر بن سعد ، برده مى شد و عمر بن سعد، آن پَر را مى گرفت و با آن، در ميان دو چشم سپاهيانش ، علامت مى كشيد . آن گاه مرا آوردند . گفتم : اى پيامبر خدا ! به خدا سوگند، نه شمشيرى زدم ، نه نيزه اى و نه تيرى.
فرمود: «آيا بر تعداد دشمنان ما نيفزودى ؟» ، آن گاه ، انگشت اشاره و وسطىِ خود را در خون كرد و آن دو را به سوى چشمان من ، بالا آورد . چون صبح شد، ديدم كه بينايى ام از دست رفته است .

۲۶۸۰.مقتل الحسين عليه السلام ، خوارزمىـ به نقل از ابن رِماح ـ: مردى نابينا را كه در كشتن حسين عليه السلام شركت داشت، ديدم كه مردم ، نزد وى مى آيند و از علّت كور شدنش مى پرسند .
او گفت: من در روز دهم [محرّم ، فقط] شاهد كشتن حسين بودم ؛ امّا نه شمشير زدم ، نه نيزه كوبيدم و نه تير انداختم. وقتى حسين كشته شد، به منزلم بر گشتم و نماز عشايم را خواندم و خوابيدم . كسى به خوابم آمد و به من گفت: جواب پيامبر خدا را بده . پيامبر صلى الله عليه و آله در بيابانى نشسته بود و زانوى غم در بغل داشت و ماتم زده، سلاحى در دست گرفته بود و پوستى در برابرش نهاده شده بود و فرشته اى ، شمشيرِ آتشين به دست ، در مقابلش ايستاده بود و همراهان مرا مى كُشت و هر نفرى از آنها را كه مى زد، جانش شعله ور مى شد.
من به پيامبر عليه السلام نزديك شدم و در برابرش زانو زدم و گفتم: سلام بر تو ، اى پيامبر خدا !
ايشان ، جواب مرا نداد و مدّتى به انديشه فرو رفت . آن گاه سرش را بلند كرد و به من فرمود : «اى بنده خدا ! حرمت مرا هتك كردى و خانواده ام را كُشتى و حقّ مرا رعايت نكردى و كردى ، آنچه كردى» .
به ايشان گفتم : اى پيامبر خدا ! به خدا سوگند، نه شمشيرى زدم، نه نيزه اى كوبيدم و نه تيرى پرتاب كردم.
فرمود: «راست گفتى ؛ ولى تو بر سياهىِ لشكر افزودى . نزديك بيا!» .
من نزديك رفتم و تشتى پُر از خون بود . فرمود: «اين ، خون فرزندم حسين است» .
سپس ، از آن به چشم من ماليد و من ، بيدار شدم و تا الآن ، چيزى نمى بينم .


دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد نهم
304

۶ / ۳۲

رَجُلٌ سَمْجُ العَمى

۲۶۷۹.تاريخ دمشق عن أبي النضر الجرمي :رَأَيتُ رَجُلاً سَمجَ ۱ العَمى ، فَسَأَلَتُهُ عَن سَبَبِ ذَهابِ بَصَرِهِ ، فَقالَ : كُنتُ مِمَّن حَضَرَ عَسكَرَ عُمَرَ بنِ سَعدٍ ، فَلَمّا جاءَ اللَّيلُ رَقَدتُ ، فَرَأَيتُ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله فِي المَنامِ وبَينَ يَدَيهِ طَستٌ فيها دَمٌ ، وريشَةٌ فِي الدَّمِ ، وهُوَ يُؤتى بِأَصحابِ عُمَرَ بنِ سَعدٍ ، فَيَأخُذُ الرّيشَةَ ، فَيَخُطُّ بِها بَينَ أعيُنِهِم ، فَاُتِيَ بي ، فَقُلتُ : يا رَسولَ اللّهِ ، وَاللّهِ ما ضَرَبتُ بِسَيفٍ ، ولا طَعَنتُ بِرُمحٍ ، ولا رَمَيتُ بِسَهمٍ .
قالَ : أفَلَم تُكَثِّر عَدُوَّنا ؟! فَأَدخَلَ إصبَعَهُ فِي الدَّمِ ـ السَّبّابَةَ وَالوُسطى ـ وأهوى بِهِما إلى عَيني ، فَأَصبَحتُ وقَد ذَهَبَ بَصَري . ۲

۲۶۸۰.مقتل الحسين عليه السلام للخوارزمي عن ابن رماح :لَقيتُ رَجُلاً مَكفوفا قَد شَهِدَ قَتلَ الحُسَينِ عليه السلام ، فَكانَ النّاسُ يَأتونَهُ ويَسأَلونَهُ عَن سَبَبِ ذَهابِ بَصَرِهِ ، فَقالَ : إنّي كُنتُ شَهِدتُ قَتلَهُ عاشِرَ عَشَرَةٍ ، غَيرَ أنّي لَم أضرِب ولَم أطعَن ولَم أرمِ ، فَلَمّا قُتِلَ رَجَعتُ إلى مَنزِلي ، فَصَلَّيتُ العِشاءَ الآخِرَةَ ونُمتُ ، فَأَتاني آتٍ في مَنامي وقالَ لي : أجِب رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله ! فَإِذاَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله جالِسٌ فِي الصَّحراءِ ، حاسِرٌ عَن ذِراعَيهِ ، آخِذٌ بِحَربَةٍ ،
ونَطعٌ ۳ بَينَ يَدَيهِ ، ومَلَكٌ قائِمٌ لَدَيهِ في يَدِهِ سَيفٌ مِن نارٍ يَقتُلُ أصحابي ، فَكُلَّما ضَرَبَ رَجُلاً مِنهُم ضَربَةً التَهَبَت نَفسُهُ نارا .
فَدَنَوتُ مِنَ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله وجَثَوتُ ۴ بَينَ يَدَيهِ ، وقُلتُ : السَّلامُ عَلَيكَ يا رَسولَ اللّهِ ، فَلَم يَرُدَّ عَلَيَّ ، ومَكَثَ طَويلاً مُطرِقا ، ثُمَّ رَفَعَ رَأسَهُ ، وقالَ لي : يا عَبدَ اللّهِ انتَهَكتَ حُرمَتي ، وقَتَلتَ عِترَتي ، ولَم تَرعَ حَقّي ، وفَعَلتَ وفَعَلتَ .
فَقُلتُ لَهُ : يا رَسولَ اللّهِ ، وَاللّهِ ، ما ضَرَبتُ سَيفا ، ولا طَعَنتُ رُمحا ، ولا رَمَيتُ سَهما .
فَقالَ : صَدَقتَ ، ولكِنَّكَ كَثَّرتَ السَّوادَ ، اُدنُ مِنّي ! فَدَنَوتُ مِنهُ ، فَإِذا طَستٌ مَملوءٌ دَما . فَقالَ : هذا دَمُ وَلَدِي الحُسَينِ . فَكَحَّلَني مِنهُ ، فَانتَبَهتُ ولا اُبصِرُ شَيئاً حَتَّى السّاعَةِ . ۵

1.سمُج سماجة : قبح فهو سمج (الصحاح : ج ۱ ص ۳۲۲ «سمج») .

2.تاريخ دمشق : ج ۱۴ ص ۲۵۹ ، المناقب لابن المغازلي : ص ۴۰۵ ح ۴۵۹ عن أبي النضر الحرمي وراجع : المناقب لابن شهرآشوب : ج ۴ ص ۵۹ وشرح الأخبار : ج ۳ ص ۱۷۱ ح ۱۱۲۰ وكشف الغمّة : ج ۲ ص ۲۶۹ .

3.النَّطعُ ـ بالفتح وبالكسر ـ : بساط من الأديم [أي الجلد المدبوغ] (القاموس المحيط: ج ۳ ص ۸۹ «نطع»).

4.جَثا ـ يَجثو: جلس على ركبتيه للخصومة ونحوها (لسان العرب: ج ۱۴ ص ۱۳۱ «جثا»).

5.مقتل الحسين عليه السلام للخوارزمي : ج ۲ ص ۱۰۴ ، بستان الواعظين : ص ۲۶۲ عن الحذّاء بن رباح ؛ مثير الأحزان : ص ۸۰ عن ابن رياح وكلاهما نحوه وراجع : تذكرة الخواصّ : ص ۲۸۱ والملهوف : ص ۱۸۳ .

  • نام منبع :
    دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد نهم
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران
    تعداد جلد :
    16
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1388
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 4487
صفحه از 457
پرینت  ارسال به