۲۶۲۷.مجابو الدعوةـ به نقل از محمّد كوفى ـ: مردى از بنى اَبان بن دارِم به نام زُرعه، در كشتن حسين عليه السلام شركت داشت. وى حسين عليه السلام را با تيرى زد و تير به فكّ ايشان اصابت كرد [و از آن ، خون جارى شد] . ايشان ، خون را مى گرفت و به سوى آسمان مى پاشيد و اين ، وقتى بود كه حسين عليه السلام آبى خواست تا بنوشد . وقتى زُرعه ايشان را با تير زد، ميان ايشان و آب، فاصله انداخت و ايشان نفرين كرد كه: «خداوندا ! تشنه اش كن. خداوندا ! تشنه اش كن» .
آن كه شاهد مرگ وى بوده، برايم تعريف كرد كه: زُرعه از داغى شكم و سردى پشتش، در حالى كه در برابرش خنكى و يخ بود و در پشت سرش ، آتشِ شعله ور، فرياد مى زد و مى گفت: به من ، آب بدهيد كه تشنگى ، مرا كُشت! برايش ظرف بزرگى آوردند كه اگر از آن، پنج نفر هم مى آشاميدند، سيرابشان مى كرد . او به تكرار مى آشاميد و مى گفت: به من ، آب بدهيد كه تشنگى ، مرا كشت !
وى گفت: شكمش، همانند پاره شدن شكم شتر، پاره شد.