۲۵۸۴.تاريخ دمشقـ به نقل از عبد اللّه بن شَريك ـ: پوشندگانِ رداهاى نقشدار و قلندرانِ بُرنُس پوش ۱ را ديدم كه وقتى عمر بن سعد از كنار آنها گذشت، گفتند: اين ، قاتل حسين عليه السلام است. و اين ، پيش از آن بود كه عمر بن سعد ، حسين عليه السلام را بكشد.
۲۵۸۵.رجال الكشّىـ به نقل از عمر بن على بن الحسين عليه السلام ـ: وقتى سرِ عبيد اللّه بن زياد و سرِ عمر بن سعد را براى امام زين العابدين عليه السلام آوردند، به سجده افتاد و فرمود : «ستايش ، خدايى را كه انتقام خون مرا از دشمنانم گرفت ! خدا به مختار ، جزاى خير بدهد!».
۲۵۸۶.الدعوات:وقتى مختار ، سرِ عمر بن سعد ـ كه بر او لعنت باد ـ را براى امام زين العابدين عليه السلام فرستاد، به پيكش گفت: به هيچ كس مگو كه چه همراه دارى، تا سفره غذا پهن شود.
او وارد شد و سفره ، پهن شده بود. امام زين العابدين عليه السلام [پس از ديدن سرِ عمر بن سعد] به سجده افتاد و گريست و گريه اش را طول داد . آن گاه نشست و فرمود : «ستايش ، خدايى را كه انتقام خون مرا پيش از درگذشتم گرفت!» .
ر.ك: ج ۵ ص ۳۷۱ (بخش هشتم / فصل اوّل / داستان بيرون آمدن عمر بن سعد براى نبرد با امام عليه السلام) .