141
دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد نهم

ر . ك : ج ۸ ص ۳۲۵ (بخش نهم/فصل هفتم/احتجاج فرستاده پادشاه روم با يزيد).

۵ / ۲

راهب

۲۵۴۷.الثقات ، ابن حبّان :عبيد اللّه بن زياد، سرِ حسين عليه السلام را به همراه زنان و كودكان اسير خاندان پيامبر خدا صلى الله عليه و آله با سر و صورتى باز، با كاروانى به شام فرستاد. آنان وقتى به منزلگاهى مى رسيدند، سر را از صندوق ، بيرون مى آوردند و آن را بر سرِ نيزه اى مى زدند و تا وقت حركت كاروان ، از آن، محافظت مى كردند و آن گاه سر را به صندوق، بر مى گرداندند و راهى مى شدند.
همين طور منزل به منزل مى رفتند تا به منزلى رسيدند كه دِير راهبى در آن بود . سر را طبق معمول از صندوق، بيرون آوردند و در نيزه كردند و نيزه را به دِير، تكيه دادند.
راهب در شب، نورى را ديد كه از دِيرش به سوى آسمان مى رود. [از بالاى دير] به سوى آن گروه ، خم شد و از آنها پرسيد: شما كيستيد؟
گفتند: ما شامى هستيم.
گفت: اين ، سرِ كيست؟
گفتند: سرِ حسين بن على.
گفت: چه بد مردمى هستيد شما! به خدا سوگند، اگر عيسى عليه السلام فرزندى داشت، او را بر
تخم چشممان جا مى داديم.
آن گاه گفت: اى گروه! من ، ده هزار دينار از پدرم به ارث برده ام كه او نيز آنها را از پدرش به ارث برده است . آيا حاضريد اين سر را امشب در برابر اين ده هزار دينار، به من بدهيد؟
گفتند: آرى.
او ده هزار دينار را براى آنان فرستاد و آنها نقدينه شناس آوردند . [سپس] دينارها را وزن كردند و شمردند و در انبانى گذاشتند و آن را مُهر كردند و در صندوق قرار دادند و سر را تحويل وى دادند.
راهب ، سر را شُست و روى پايش گذاشت و همه شب را بر آن گريست و وقتى صبح دميد، گفت: اى سر! من جز خودم چيزى ندارم . گواهى مى دهم كه معبودى جز اللّه نيست و جدّ تو ، پيامبر خداست.
آن نصرانى، مسلمان و دوستدار حسين عليه السلام شد . سپس سر را به آنها باز گرداند و آنها آن را در صندوق گذاشتند و به راه افتادند . وقتى به نزديكى دمشق رسيدند، گفتند: خوب است دينارها را تقسيم كنيم . اى بسا وقتى يزيد ، دينارها را ببيند، آنها را از ما بگيرد.
درِ صندوق را گشودند و انبان مُهر شده طلاها را از صندوق ، بيرون آوردند و بازش كردند . ناگهان ديدند كه همه دينارها به خَزَف (سُفال) تبديل شده است و در يك طرف سكّه ها ، نوشته شده : «وَ لَا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ غَـفِلاً عَمَّا يَعْمَلُ الظَّــلِمُونَ؛ گمان مبريد كه خدا از آنچه ستمگران انجام مى دهند، غافل است» و در طرف ديگر ، نوشته شده : «وَ سَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَـلَمُواْ أَىَّ مُنقَلَبٍ يَنقَلِبُونَ ؛ به زودى ، ستمگران خواهند دانست كه به كدام بازگشتگاه ، باز مى گردند» .
گفتند: به خدا كه رسوا شديم! و سپس آنها را در رود بَرَدى ۱ ريختند. برخى از آنان به جهت ديدن اين اتّفاق ، توبه كردند و برخى ديگر ، همچنان بر كارشان پافشارى كردند، و سردسته اين گروه دوم، سِنان بن اَنَس نخعى بود .

ر.ك: ج ۸ ص ۸۹ (بخش نهم / فصل پنجم/ اسلام آوردن راهب مسيحى) .

1.بزرگ ترين رود دمشق .


دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد نهم
140

راجع : ج ۸ ص ۳۲۴ (القسم التاسع / الفصل السابع / احتجاج رسول ملك الروم على يزيد) .

۵ / ۲

الدَّيرانِيُّ

۲۵۴۷.الثقات لابن حبّان :أنفَذَ عُبَيدُ اللّهِ بنُ زِيادٍ رَأسَ الحُسَينِ بنِ عَلِيٍّ عليه السلام إلَى الشّامِ مَعَ اُسارَى النِّساءِ وَالصِّبيانِ مِن أهلِ بَيتِ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله عَلى أقتابٍ ، مُكَشَّفاتِ الوُجوهِ وَالشُّعورِ ، فَكانوا إذا نَزَلوا مَنزِلاً أخرَجُوا الرَّأسَ مِنَ الصُّندوقِ ، وجَعَلوهُ في رُمحٍ ، وحَرَسوهُ إلى وَقتِ الرَّحيلِ ، ثُمَّ أُعيدَ الرَّأسُ إلَى الصُّندوقِ ورَحَلوا ، فَبَينا هُم كَذلِكَ إذ نَزَلوا بَعضَ المَنازِلِ ، وإذا فيهِ دَيرُ راهِبٍ ، فَأَخرَجُوا الرَّأسَ عَلى عادَتِهِم ، وجَعَلوهُ فِي الرُّمحِ ، وأسنَدُوا الرُّمحَ إلَى الدَّيرِ .
فَرَأَى الدَّيرانِيُّ بِاللَّيلِ نورا ساطِعا مِن دَيرِهِ إلَى السَّماءِ ، فَأَشرَفَ عَلَى القَومِ ، وقالَ لَهُم : مَن أنتُم ؟ قالوا : نَحنُ أهلُ الشّامِ ، قالَ : وهذا رَأسُ مَن هُوَ ؟ قالوا : رَأسُ الحُسَينِ بنِ عَلِيٍّ ، قالَ : بِئسَ القَومُ أنتُم ، وَاللّهِ ، لَو كانَ لِعيسى عليه السلام وَلَدٌ لَأَدخَلناهُ أحداقَنا .
ثُمَّ قالَ : يا قَومُ ، عِندي عَشَرَةُ آلافِ دينارٍ وَرِثتُها مِن أبي وأبي مِن أبيهِ ، فَهَل لَكُم أن تُعطوني هذَا الرَّأسَ لِيَكونَ عِندِي اللَّيلَةَ ، واُعطِيَكُم هذِهِ العَشَرَةَ آلافِ دينارٍ ؟ قالوا : بَلى ، فَأَحدَرَ إلَيهِمُ الدَّنانيرَ ، فَجاؤوا بِالنَّقّادِ ووُزِنَتِ الدَّنانيرُ ونُقِدَت ، ثُمَّ جُعِلَت في جِرابٍ وخُتِمَ عَلَيهِ ، ثُمَّ اُدخِلَ الصُّندوقَ ، وشالوا إلَيهِ الرَّأسَ ، فَغَسَلَهُ الدَّيرانِيُّ ، ووَضَعَهُ عَلى فَخِذِهِ ، وجَعَلَ يَبكِي اللَّيلَ كُلَّهُ عَلَيهِ ، فَلَمّا أن أسفَرَ عَلَيهِ الصُّبحُ ، قالَ : يا رَأسُ ، لا أملِكُ إلّا نَفسي ، وأنَا أشهَدُ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ وأنَّ جَدَّكَ رَسولُ اللّهِ ، فَأَسلَمَ النَّصرانِيُّ ، وصارَ مَولىً لِلحُسَينِ عليه السلام ، ثُمَّ أحدَرَ الرَّأسَ إلَيهِم ، فَأَعادوهُ إلَى الصُّندوقِ ورَحَلوا .
فَلَمّا قَرُبوا مِن دِمَشقَ قالوا : نُحِبُّ أن نَقسِمَ تِلكَ الدَّنانيرَ ؛ لِأَنَّ يَزيدَ إن رَآها أخَذَها مِنّا ، فَفَتَحُوا الصُّندوقَ ، وأخرَجُوا الجِرابَ بِخَتمِهِ وفَتَحوهُ ، فَإِذَا الدَّنانيرُ كُلُّها قَد تَحَوَّلَت خَزَفا ، وإذا عَلى جانِبٍ مِنَ الجانِبَينِ مِنَ السِّكَّةِ مَكتوبٌ : «وَ لَا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ غَـفِلاً عَمَّا يَعْمَلُ الظَّــلِمُونَ» ۱ ، وعَلَى الجانِبِ الآخَرِ : «وَ سَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَـلَمُواْ أَىَّ مُنقَلَبٍ يَنقَلِبُونَ» . ۲
قالوا : قَدِ افتَضَحنا وَاللّهِ ، ثُمَّ رَمَوها في بَرَدى ۳ ـ نَهرٍ لَهُم ـ فَمِنهُم مَن تابَ مِن ذلِكَ الفِعلِ لِما رَأى ، ومِنهُم مَن بَقِيَ عَلى إصرارِهِ . وكانَ رَئيسُ مَن بَقِيَ عَلى ذلِكَ الإِصرارِ سِنانَ بنَ أنَسٍ النَّخَعِيَّ . ۴

راجع : ج ۸ ص ۸۸ (القسم التاسع / الفصل الخامس / إسلام الراهب النصراني) .

1.إبراهيم : ۴۲ .

2.الشعراء : ۲۲۷ .

3.بَرَدَى ، بثلاث فتحات : أعظم أنهر دمشق (معجم البلدان : ج ۱ ص ۳۷۸) .

4.الثقات لابن حبّان : ج ۲ ص ۳۱۲ .

  • نام منبع :
    دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد نهم
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران
    تعداد جلد :
    16
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1388
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 4472
صفحه از 457
پرینت  ارسال به