۲۷۹۱.الإرشادـ به نقل از امّ سلمه ـ: روزى پيامبر صلى الله عليه و آله نشسته بود و حسين عليه السلام در دامنش بود كه از چشمانش اشك ، جارى شد . به ايشان گفتم : اى پيامبر خدا ! چه شده است كه تو را گريان مى بينم ـ فدايت گردم ـ ؟
فرمود: «جبرئيل ، مرا به پسرم حسين ، دلدارى داد و خبر داد كه طايفه اى از امّتم ، او را مى كشند . خداوند ، شفاعت مرا نصيب آنها نكند!» .
۲۷۹۲.الأمالى ، صدوقـ به نقل از ابن عبّاس ـ: على عليه السلام به پيامبر خدا صلى الله عليه و آله گفت : اى پيامبر خدا ! آيا عقيل را دوست دارى؟
فرمود: «آرى، به خدا . من به او ، دو علاقه دارم : علاقه اى به خاطر خودش و علاقه اى به خاطر علاقه مندى ابو طالب به او ! پسر او (مسلم) در راه دوستىِ پسر تو كشته مى شود و چشمان مؤمنان ، بر او اشك مى ريزند و فرشتگان مقرّب ، بر او درود مى فرستند» .
آن گاه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله گريست تا جايى كه اشكش جارى شد و سپس فرمود: «به خدا شِكوه مى كنم از آنچه پس از من ، به نسل من مى رسد!» .
۲۷۹۳.المستدرك على الصحيحينـ به نقل از عبد اللّه بن مسعود ـ: خدمت پيامبر خدا صلى الله عليه و آله آمديم و ايشان ، شادمان به سوى ما آمد، در حالى كه شادى در صورتش هويدا بود . چيزى از ايشان نپرسيديم، مگر اين كه جوابش را داد ، و خاموش نشديم ، مگر اين كه خودِ ايشان شروع كرد .
تا اين كه جوانانى از بنى هاشم از آن جا گذشتند كه در ميانشان ، حسن عليه السلام و حسين عليه السلام هم بودند . وقتى پيامبر صلى الله عليه و آله آن دو را ديد، آنها را در آغوش كشيد و چشمانش گريان گرديد . به ايشان گفتيم : اى پيامبر خدا ! همواره در چهره تان چيزى را مى بينيم كه خوشايندمان نيست.
فرمود: «ما اهل بيتى هستيم كه خداوند، آخرت را براى ما به جاى دنيا برگزيده، و زود است كه اهل بيت من ، پس از من، در شهرها تحت فشار قرار گيرند و رانده شوند، تا اين كه [صاحبانِ] پرچم هاى سياه از مشرق سر بر آورند و حق را طلب نمايند ؛ ولى به آنها داده نمى شود . دوباره طلب مى كنند ؛ ولى داده نمى شود . بار سوم ، طلب مى كنند . باز هم داده نمى شود . پس مى جنگند و پيروز مى شوند.
پس هر كس از شما و از نسل شما آن را درك كرد، نزد امامى از اهل بيت من بيايد، هرچند كه پابرهنه بر برف و سرما باشد ؛ چرا كه آنان پرچم هاى هدايت اند .
آنها پرچم ها را به مردى از اهل بيت من وا مى گذارند كه نامش، همنام من است... و حاكم زمين مى شود و آن را آكنده از عدل و داد مى كند، همان گونه كه آكنده از جور و ستم شده است».