۴ / ۷
گريه پيامبر صل الله عليه وآله و خاندانش
۲۷۸۸.كامل الزياراتـ به نقل از عبد اللّه بن محمّد صنعانى ، از امام باقر عليه السلام ـ: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله حسين عليه السلام را وقتى وارد مى شد، در آغوش مى كشيد و آن گاه به امير مؤمنان عليه السلام مى فرمود: «نگهش دار». سپس بر روى او مى افتاد و غرق بوسه اش مى كرد و مى گريست.
حسين عليه السلام مى گفت: پدر جان ! چرا گريه مى كنى؟
مى فرمود: «پسر جان! من جاى شمشيرها را در بدن تو مى بوسم و مى گريم».
[مى]گفت : پدر جان ! من كشته مى شوم؟
[مى]فرمود: «آرى ، به خدا سوگند ! تو و پدر و برادرت» .
۲۷۸۹.كشف الغمّةـ به نقل از محمّد بن عبد الرحمان ـ: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله در خانه عايشه در خواب نيم روز بود كه ناگهان گريانْ بيدار شد . عايشه گفت : چرا گريه مى كنى ، اى پيامبر خدا ؟ پدر و مادرم فدايت گردند !
فرمود: «مرا اين به گريه انداخت كه جبرئيل به نزدم آمد و گفت: اى محمّد ! دستت را باز كن ، كه اين ، خاكِ تلّى است كه پسرت حسين بر آن كشته مى شود . او را مردى از امّت تو مى كشد».
عايشه گفت: پيامبر خدا برايم حديث كرد ، در حالى كه مى گريست . مى فرمود: «اين كيست از امّت من ؟ اين كيست از امّت من ؟ اين كيست از امّت من، كه پس از من ، حسين را مى كشد؟» .
۲۷۹۰.كامل الزياراتـ به نقل از عبد اللّه بن بكير، از يكى از شيعيان ، از امام صادق عليه السلام ـ: فاطمه عليهاالسلامخدمت پيامبر خدا صلى الله عليه و آله رسيد ، در حالى كه از چشمان پيامبر صلى الله عليه و آله ، اشك جارى بود. فاطمه عليهاالسلامپرسيد: چه شده است؟
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: «جبرئيل به من خبر داد كه امّت من ، حسين را مى كُشند!» .
فاطمه عليهاالسلام آه و ناله سر داد و اين برايش گران آمد . آن گاه پيامبر صلى الله عليه و آله به فاطمه عليهاالسلام خبر داد كه كسى از فرزندانش ، حاكم مى شود و اين ، فاطمه عليهاالسلام را خوش آمد و آرام شد.