۴ / ۴
گريه آدم عليه السلام
۲۷۸۴.بحار الأنوار:مؤلّف الدرّ الثمين ۱ در تفسير اين سخن خداوند متعال : «آدم از پروردگارش كلماتى را دريافت كرد» روايت كرده است كه: آدم ، ساق عرش و نام هاى پيامبر صلى الله عليه و آله و امامان عليهم السلام را ديد و جبرئيل ، او را تلقين داد و گفت: بگو: اى حميد ! به حقّ محمّد؛ اى عالى ! به حقّ على؛ اى فاطر ! به حقّ فاطمه؛ اى محسن ! به حقّ حسن و حسين، و از توست احسان .
زمانى كه [جبرئيل ،] حسين عليه السلام را ياد كرد، اشك هاى آدم ، جارى شد و دلش خاشع گرديد و فرمود : اى برادرم ، جبرئيل ! در يادكرد پنجمين نفر ، دلم شكست و اشكم جارى شد .
جبرئيل گفت : اين ، فرزند توست كه به مصيبتى گرفتار مى آيد كه ديگر مصيبت ها در برابر آن ، ناچيزند.
فرمود: اى برادرم ! آن مصيبت چيست؟
گفت: تشنه و غريب و تك و تنها و بى يار و ياور، كشته مى شود. اى آدم ! اگر او را ببينى ! او مى گويد: «واى از تشنگى ! واى از بى كسى !» ، تا اين كه تشنگى ، همانند دود ، بين او و آسمان ، فاصله مى اندازد و هيچ كس به او جواب نمى دهد ، جز با شمشير و نوشاندن مرگ ، و سر او همانند گوسفند، از پشت ، بريده مى شود و دشمنانش بار و بنه اش را غارت مى كنند و سرِ او و سرهاى يارانش را در شهرها مى گردانند، در حالى كه زنانشان همراهشان هستند . اين چنين در علم خداى يگانه منّان ، رقم خورده است.
پس آدم عليه السلام و جبرئيل ، همانند يك مصيبت ديده، گريستند.